فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 75 صفحه
منابع کامل
تعهدسازمانی
تعاریف و مفاهیم تعهد سازمانی
بررسی مسیر تاریخی مطالعات تعهد سازمانی حکایت از آن دارد که این موضوع در سالهای اخیر مورد توجه گسترده واقع شده است و صاحبنظران علوم رفتاری با مطالعه و بررسی در حوزه تعهد سازمانی، تعاریف مختلفی از آن ارائه دادهاند.
اوریلی و چاتمن[1] (1986) تعهد سازمانی را به معنی «حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزشهای یک سازمان، به خاطر خود سازمان نه وسیلهای برای دستیابی به اهداف دیگر، تعریف میکنند.(نعمتپور، 1388، 17)
تعهد سازمانی از نظر مورهد و گریفین(1989) «احساس هویت و وابستگی فرد به سازمان» میباشد. از نظر آنان تعهد و پایبندی بر رفتارهای مهمی مانند جابهجایی و غیبت اثر میگذارد و میتواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشد. کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند، نظم بیشتری در کار خود دارند، مدت بیشتری در سازمان میمانند و بیشتر کار میکنند. (مورهد و گریفین 1374، 81)
تعهد سازمانی نوعی نگرشی است که میزان علاقه، دلبستگی و وفاداری کارکنان نسبت به سازمان و تمایل آنان به ماندن در سازمان را نشان میدهد. این نگرش میتواند ناشی از تمایل، الزام یا نیاز فرد باشد و دارای سه بعد عاطفی، مستمر و هنجاری میباشد (آلن و مییر 1991،64) .
بکر و کانتز[2] (1992) تعهد سازمانی را «وابستگی فرد به سازمان به دلیل سرمایهگذاریهایی که فرد در سازمان انجام میدهد و مزایای جانبیای که از طریق کار در سازمان به دست میآورد» تعریف کردهاند[3] .
از نظر رابینز (1996)، «تعهد سازمانی، حالتی است که فرد سازمان را معرف خود میداند و آرزوی باقی ماندن در سازمان را دارد» (رابینز 1385، 28).
دری و آیورسون[4] (1998) ، درمطالعات خود تعهد سازمانی را «درجه وفاداری فرد به سازمان» تعریف کردهاند.
تعهد سازمانی نگرشی است که بیان میکند اعضای سازمان به چه میزان خودشان را با سازمانی که در آن کار میکنند، تعیین هویت مینمایند و چقدر در آن درگیر هستند (پود ساکف ،2000،513)[5] .
میلرولی[6] (2001)، معتقدند که: «تعهد سازمانی سازهای است که اعضای سازمان موظف و متعهد به باورها و کنشهایی میشوند که تداومبخش فعالیتها و التزامات آنها به سازمان محل کارشان باشد.
کوهن[7] (2003)، تعهد سازمانی را نیرو و توانی تعریف نموده است که افراد را ملزم و موظف میکند تا در راستای یک یا چند هدف، رفتار و کنشهای مربوط به هم را ایفا کنند.
چانگ و همکاران[8] (2007)، تعهد سازمانی را «حالتی روانی میدانند که نوعی تمایل، نیاز و الزام جهت اشتغال در یک سازمان را برای فرد فراهم میآورد.»
از نظر آلن (2007)، تعهد سازمانی، نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمانی است که در آن مشغول به کارند.
پورتر میگوید: تعهد سازمانی عبارت است از تعیین هویت یک فرد در سازمانی خاص و میزان درگیری و مشارکت و همکاری او با سازمان متبوعش (خاکی 1376، 21)
سالانسیک گفته است: تعهد حالتی است که در آن یک فرد با کارهایی که میکند به باورهایی متعهد میگردد که باعث میشود او هم به آن فعالیتها ادامه بدهد و هم در دیگر فعالیتهای سازمان مشارکت کند. سه ویژگی در رفتار در متعهد کردن فرد به اعمالش حائز اهمیت است: قابل مشاهده بودن اعمال، میزان غیرقابل تغییر بودن نتیجه این اعمال و میزان مشارکت داوطلبانه فرد در انجام آن اعمال. بنا بر نظر سالانسیک و تعهد را میتوان افزایش داد تا بتوان به سازمان در حصول به اهداف و جلب منافع موردنظرش کمک کرد. با مشارکت دادن کارکنان در تصمیمگیری درخصوص اقدامات، میتوان تعهد آنها را افزایش داد. (آرمسترانگ 1386، 224) در تعریف دیگر پورتر (1974) تعهد را عبارت از قدرت نسبی فرد در شناخت یک سازمان خاص و مشارکت در آن میداند. تعهد از سه عامل تشکیل میشود:
1- یک میل قوی به باقی ماندن به عنوان عضوی از سازمان
2- یک باور قوی، و لذا پذیرش ارزشها و اهداف سازمان
3- یک آمادگی برای حداکثر توجه به نفع سازمان (همان منبع)
به نظر لوتانزوشاو[9] (1992) تعهد سازمانی به عنوان یک نگرش اغلب این گونه تعریف شده است:
1- تمایل قوی به ماندن در سازمان
2- تمایل به اعمال تلاش فوقالعاده برای سازمان
3- اعتقاد قوی به پذیرش اهداف و ارزشها (مقیمی، 1385، 392)
اهمیت تعهد
والتون (1985)، اهمیت تعهد را آشکار و بارز ساخت. او معتقد بود اگر سازمان دست از روشهای سنتی کنترل خود بر کارکنان بردارد، تعهد آنان نسبت به سازمان بیشتر خواهد شد و در نتیجه عملکرد آنها بهبود خواهد یافت (آرمسترانگ ،1386، 235). همچنین تحقیقات نشان داده است تعهد سازمانی با پیامدهایی از قبیل رضایت شغلی، حضور، رفتار سازمانی فرااجتماعی و عملکرد شغلی رابطه مثبت و با تمایل به ترک شغل رابطه منفی دارد.[10]
تعهد سازمانی کارکنان، بویژه از نظر مدیران سازمان در جهت دستیابی به موفقیتو تعالی سازمانی یک مسأله بسیار مهم است، امروزه با سرعت فزاینده تغییر در سازمانها، مدیران بهدنبال راههایی برای افزایش تعهد سازمانی میگردند تا از این طریق به مزیت رقابتی دست یابند.
از طرفی تعهد سازمانی معلمان بهعنوان یک عامل ،تأثیر بسزایی در عملکرد آنان دارد و این رو روند آن میتواند بسیاری از مسائل را تحت تأثیر قرار دهد. اگرمعلم، نسبت به شغل و سازمانش وفادار و متعهد باقی بماند، به طور قطع موجب بالارفتن راندمان آموزش می گردد(ذولقدرنسب،1387،37).
تحقیقات نشان دادهاند که کارمندان علاقهمند و وفادار به سازمان عملکرد و بهرهوری بالاتری دارند.تمایل به ماندگاری آنها در سازمان بیشتر است،کمتر غیبت میکنند و از انگیزههای بالاتری برخوردارند. بدینترتیب سازمانها میتوانند با شناخت میزان تعهد سازمانی کارکنان خود و تغییر در عوامل مؤثر بر آن، اهداف موردنظر سازمان را تحقق بخشند(مدنی،1384،45).
[1] - O'Reilly & Chutman
[2] - Becker & Kanter
[3] - Wright & Rohrbaugh
[4] - Derry & Iverson
[5] - Podsakoff
[6] - Miller & Lee
[7] - Choen
[8] - Cheng & etal
[9] - Shaw
[10] - Shivan & etal 2003
رضایت شغلی مجموعه ای از احساسات و باورهاست که افراد در مورد مشاغل کنونی خود دارند. رضایت شغلی یکی از عوامل مهم در موفقیت شغلی است، عاملی که موجب افزایش کارایی و نیز احساس رضایت فردی می گردد. تحقیقات نشان می دهد که نارضایتی شغلی باعث افزایش حوادث ناشی از کار می شود و ممکن است منجر به ترک شغل توسط کارمند شود. آزمون استاندارد رضایت شغلی دارای ۳۰ سوال می باشد.
تعداد سوالات: 30
تعداد صفحات: 12
محتویات: پرسشنامه + نمره گذاری + تفسیر
نوع فایل: WORD
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 63 صفحه
منابع کامل
رضایت شغلی
اغلب گفته میشود که «کارمند خوشحال یک کارمند کار است» و یک کارمند خوشحال بایستی با شغلش اعضاء شود. اهمیت رضایت شغلی[1] از آنجا ناشی میشود که بیشتر افراد تقریباً نیمی از ساعات بیداری خود را در محیط کاری میگذرانند. رضایت شغلی عبارت است از حدی از احساسات و نگرشهای مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند. وقتی یک شخص میگوید دارای رضایت شغلی بالایی است، این بدان مفهوم است که او واقعاً شغلش را دوست دارد، احساسات خوبی درباره کارش دارد و برای شغلش ارزش زیادی قائل است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که کارکنان با رضایت شغلی بالاتر، از نظر فیزیک بدنی و توان ذهنی در وضعیت خوبی قرار دارند. رضایت شغلی نتیجه ادراک کارکنان است که محتوا و زمینه شغل آن چیزی را که برای کارمند ارزشمند است فراهم میکند.
این موضوع بسیار مورد توجه دانشجویان رشته رفتار سازمانی بوده است و همواره کوشیدهاند تا بین رضایت شغلی و میزان تولید یا بهره وری فرد رابطه ای بیابند. پرسشی که همواره مطرح بوده چنین است : آیا کارگران راضی نسبت به کارکنان ناراضی مولدتر هستند؟
نخستین دیدگاهها درباره رابطه بین رضایت شغلی و تولید یا بازدهی فرد در این جمله خلاصه میشود که یک کارگر شاد و با نشاط، کارگری مولد و پر بازده است. در چند دهه، یعنی دهههای 1930، 1940 و 1950 در سازمانهای آمریکایی شیوه پدر سالاری حاکم بود و شرکتها میکوشیدند تا گروههایی از افراد همگن و شاد تشکیل دهند، محل کار را به صورت یک باشگاه درآورند و کسانی که مسئولیت آموزش افراد را بر عهده داشتند به خواستهها و نیازهای کارگران توجه زیادی نمایند. همه این اقدامات بدان سبب صورت میگرفت تا کارگران شاد و خوشحال دارای بازدهی یا تولید بیشتری هستند بیشتر جنبه شهودی دارد و در این رابطه مدارک و شواهد چندان زیادی در دست نیست.
یک بررسی دقیق نشان میدهد که اگر چه رضایت شغلی میتواند بر میزان تولید و بازدهی (بهره وری) اثر مثبت داشته باشد، اما این اثر چندان زیاد نیست. توجه کردن به متغیرهای واسطهای باعث شده است که این رابطه بهبود یابد یا تقویت شود. برای مثال، اگر رفتار فرد به وسیله عوامل خارجی، محدود و کنترل نشود، این رابطه قویتر خواهد بود. برای مثال بازدهی فرد به هنگام کار با یک دستگاه تا حد زیادی تحت تأثیر سرعت دستگاه است، نه میزان رضایت وی. در زمان کنونی، و در رابطه با یک دیدگاه فراگیر و ارائه مدارک، چنین به نظر میرسد که بازدهی و تولید موجب رضایت شغلی میشود، اما عکس قضیه نمیتواند چندان درست باشد. اگر فرد شغل یا کار خوبی داشته باشد در باطن احساس رضایت میکند. گذشته از این، اگر فرض کنیم که سازمانی به افراد پر بازده پاداشهای بیشتری میدهد، میزان تولید میتواند موجب شهرت فرد گردد، حقوق وی افزایش یابد و احتمالاً وسایل ارتقای او مهیا شود. این نوع پاداشها، به نوبه خود موجب افزایش رضایت فرد از کارش میشود (استیفن پی رابینز،1386، ص46).
تعاریف رضایت شغلی
مقصود از رضایت شغلی نگرش کلی فرد درباره کارش است. کسی که رضایت شغلی او در سطحی بالاست، نسبت به شغل یا کار خود نگرشی مثبت دارد. کسی که از کار خود راضی نیست (رضایت شغلی ندارد) نگرشی منفی نسبت به شغل و به کار دارد. هنگامی که درباره نگرش کارمندان بحث میشود غالباً مقصود چیزی جز رضایت شغلی آنان نیست. در واقع در این زمینه معمولاً این دو «رضایت شغلی» و «نگرش» را به جای یکدیگر به کار میبرند.
رضایت شغلی یک حالت احساسی مثبت یا مطبوع است که پیامد ارزیابی شغلی یا تجربه فرد است. این حالت احساسی مثبت، کمک زیادی به سلامت فیزیکی و روانی افراد میکند. از نظر سازمانی سطح بالای رضایت شغلی منعکس کننده جو سازمانی بسیار مطلوب است که منجر به جذب و بقاء کارکنان میشود.
[1]- Job Satisfaction
مقدمه
بیان مسأله
هدف تحقیق
فرضیات تحقیق
اهمیت و ضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
تعاریف عملیاتی
فصل دوم
مقدمه
تنیدگی حرفه ای
منابع وابسته به محیط کار
تنیدگی حرفه های کنترل و نگهبانی
تنیدگی وابسته به افراط یا تفریط در کار
منابع وابسته به تطبیق فرد با محیط
تنیدگی ارتباطی
الف- مدیران
ب- افراد تابع
سبک مدیریت و روابط انسانی
تامین بهداشت روانی
ویژگی های افرادی که سلامت روانی دارند
عملیاتی که سلامتی روانی را به خطر می اندازد
روابط میان فردی
خستگی ناشی از شغل
فشا رناشی از کار
اهمیت رضایت شغلی
نگرش کلی فرد نسبت به شغلش
فصل سوم
تعریف آمار
جامعه آماری
روش نمونهگیری آماری
روش جمع آوری اطلاعات
ابزار پژوهش
فصل چهارم
تفسیر نتایج و تجزیه و تحلیل نتایج کمی و کلی پژوهش
فصل پنجم
نتیجه گیری
فهرست منابع
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 20 صفحه
منابع کامل
رضایت شغلی
تعاریف و مفاهیم رضایت شغلی
رضایت شغلی یک حس مثبت و مطبوع و پیامد ارزیابی شغلی یا تجربه فرد است. این حالت کمک زیادی به سلامت فیزیکی و روانی افراد میکند. از نظر سازمانی سطح بالای رضایت شغلی، منعکس کننده جوّ سازمانی بسیار مطلوب است که منجر به جذب و بقای کارکنان میشود. «لوک[1]» معتقد است رضایتمندی شغلی ناشی از ارزیابی شغلی به عنوان امری است که رسیدن یا امکان رسیدن به ارزشهای مهم شغلی را فراهم میآورد. بنابراین، فرد زمانی به طور مؤثر سازمان را در جهت رسیدن به اهداف آن یاری میرساند که ابتدا از شغل و حرفه خود راضی و خشنود باشد و نیز به کاری بپردازد که به آن علاقمند است(فروغی، 1386).
رضایت شغلی به نگرش کلی فرد به شغلش اطلاق میشود کسی که رضایت شغلیاش در سطح بالایی باشد، به کارش نگرش مثبتی دارد. اما کسی که از کارش ناخشنود باشد، نگرش وی به کارش منفی است(سایمونز[2]، اسکات[3] و سیبال[4]، 2002).
«دیو بورتون[5]» رضایت شغلی را بدین صورت تعریف کرده است: «رضایت شغلی در کل وابسته به رفتار کارکنان نسبت به شغلشان و موقعیت شغلی شان میباشد»(دیوبورتون[6]، 2009، ص5). رضایت شغلی عاملی مهم برای افزایش کارایی و نیز رضایت فردی در سازمان تلقی میشود. مدیران به شیوههای مختلف مترصد افزایش رضایت شغلی کارکنان خود هستند. محققان مختلف تعاریف گوناگون از رضایت شغلی ارائه دادهاند.
«فیشر» و «هانا»[7] رضایت شغلی را عاملی روانی قلمداد کرده و آن را به صورت نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط شغل تعریف میکند؛ به این معنا که اگر شغل، شرایطی مطلوب را برای فرد فراهم کند، فرد از شغلش رضایت خواهد داشت اما اگر شغلی برای فرد رضایت و لذت مطلوب را فراهم نکند، فرد شروع به مذمت شغل کرده و درصورت امکان شغل خود را ترک خواهد کرد(شفیعآبادی، 1388، ص123).
رضایت شغلی عبارت است از یک پاسخ عاطفی یا احساسی که به جنبههای متعدد شغل یک فرد داده میشود. به عبارت دیگر، رضایت شغلی یک مفهوم واحد و به هم پیوستهای نیست؛ زیرا که یک فرد به همان نسبت که در بال یک جنبه از شغلش میتواند راضی باشد، از یک یا چند جنبه دیگر آن میتواند ناراضی باشد(Keitne[8], 1999).
«ادوین لاک» رضایت شغلی را گزارش کار فرد که در نتیجه حالت عاطفی مثبت از ارزیابی کار یا از تجربههای کاری است تعریف میکند(Austin[9], 2007).
«میرکمالی» رضایت شغلی را نوعی احساس خشنودی و رضایت خاطر فرد از شغل خود در سازمان میداند که با کار مناسب با استعدادها، میزان موفقیت در شغل، تأمین نیازهای منطقی شکوفایی استعدادها، پیشرفت شغلی، تجربههای موفق و جوّ سازمانی ارتباط دارد(میرکمالی، 1383).
«لاک» در 1976 رضایت شغلی را ساختاری که شامل چهار اصل زیر و عوامل فردی متعدد است توصیف میکند(میرکمالی، 1388):
عامل پاداش(حقوق، مزایا و شرایط ارتقا)زمینه شغلی(شرایط و مزایای شغلی) عوامل انسانی(روابط با افراد مافوق و همکاران)ویژگیهای شغل یا حرفه«آلی» اظهار میکند که دو فاکتور عمده؛ یعنی شخصیت افراد و محیط کاری میتواند بر رضایت شغلی تأثیر بگذارد(Ahlee[10], 2005).
«کوهلن[11]» معتقد است اگر انگیزههای اصلی و مهم فرد در زمینه شغل او و کارهایی که انجام میدهد، ارضاء شوند هرچه فاصله بین نیازهای شخصی فرد و ادراک با نگرش او نسبت به توانایی بالقوه شغل برای ارضاء این نیاز حاکمتر باشد، رضایت شغلی نیز زیاد خواهد بود. وجود انگیزش در شغل برای ادامه اشتغال لازم و ضروری است و اگر فرد به شغل خود علاقمند نباشد و در انجام وظایفش برانگیخته نشود، ادامه حرفه برایش ملامتآور خواهد بود. ولی برآورده شدن نیازها از طریق حرفه احساس رضایت نسبت به شغل ایجاد میشود، بسته به اهمیت و شدت وجود نیاز و میزان ارضاء آن توسط حرفه، احساس رضایت نیز بیشتر خواهد بود(Sarminah[12], 2011).
«گینزبرگ» و همکارانش رضایت شغلی را به دو نوع مختلف تقسیم بندی کردهاند(دارنیا، 1387):
«رضایت درونی» از دو منبع به دست میآید: اول؛ احساس لذتی که انسان صرفا از اشتغال به کار و فعالیت عایدش میشود. دوم؛ لذتی که بر اثر مشاهدهی پیشرفت و یا انجام برخی مسئولیتهای اجتماعی و به ظهور رساندن تواناییها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد.[1]. Lock
[2]. Simons
[3]. Scott
[4]. Sibbald
[5]. DevBhurtun
Dioborton[7]. Fisher & Hannah
105 . Keitne
[9] . Austin
[10]. Ahlee
[11]. kouhlen
[12]. Sarminah