فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 75 صفحه
منابع کامل
تعهدسازمانی
تعاریف و مفاهیم تعهد سازمانی
بررسی مسیر تاریخی مطالعات تعهد سازمانی حکایت از آن دارد که این موضوع در سالهای اخیر مورد توجه گسترده واقع شده است و صاحبنظران علوم رفتاری با مطالعه و بررسی در حوزه تعهد سازمانی، تعاریف مختلفی از آن ارائه دادهاند.
اوریلی و چاتمن[1] (1986) تعهد سازمانی را به معنی «حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزشهای یک سازمان، به خاطر خود سازمان نه وسیلهای برای دستیابی به اهداف دیگر، تعریف میکنند.(نعمتپور، 1388، 17)
تعهد سازمانی از نظر مورهد و گریفین(1989) «احساس هویت و وابستگی فرد به سازمان» میباشد. از نظر آنان تعهد و پایبندی بر رفتارهای مهمی مانند جابهجایی و غیبت اثر میگذارد و میتواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشد. کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند، نظم بیشتری در کار خود دارند، مدت بیشتری در سازمان میمانند و بیشتر کار میکنند. (مورهد و گریفین 1374، 81)
تعهد سازمانی نوعی نگرشی است که میزان علاقه، دلبستگی و وفاداری کارکنان نسبت به سازمان و تمایل آنان به ماندن در سازمان را نشان میدهد. این نگرش میتواند ناشی از تمایل، الزام یا نیاز فرد باشد و دارای سه بعد عاطفی، مستمر و هنجاری میباشد (آلن و مییر 1991،64) .
بکر و کانتز[2] (1992) تعهد سازمانی را «وابستگی فرد به سازمان به دلیل سرمایهگذاریهایی که فرد در سازمان انجام میدهد و مزایای جانبیای که از طریق کار در سازمان به دست میآورد» تعریف کردهاند[3] .
از نظر رابینز (1996)، «تعهد سازمانی، حالتی است که فرد سازمان را معرف خود میداند و آرزوی باقی ماندن در سازمان را دارد» (رابینز 1385، 28).
دری و آیورسون[4] (1998) ، درمطالعات خود تعهد سازمانی را «درجه وفاداری فرد به سازمان» تعریف کردهاند.
تعهد سازمانی نگرشی است که بیان میکند اعضای سازمان به چه میزان خودشان را با سازمانی که در آن کار میکنند، تعیین هویت مینمایند و چقدر در آن درگیر هستند (پود ساکف ،2000،513)[5] .
میلرولی[6] (2001)، معتقدند که: «تعهد سازمانی سازهای است که اعضای سازمان موظف و متعهد به باورها و کنشهایی میشوند که تداومبخش فعالیتها و التزامات آنها به سازمان محل کارشان باشد.
کوهن[7] (2003)، تعهد سازمانی را نیرو و توانی تعریف نموده است که افراد را ملزم و موظف میکند تا در راستای یک یا چند هدف، رفتار و کنشهای مربوط به هم را ایفا کنند.
چانگ و همکاران[8] (2007)، تعهد سازمانی را «حالتی روانی میدانند که نوعی تمایل، نیاز و الزام جهت اشتغال در یک سازمان را برای فرد فراهم میآورد.»
از نظر آلن (2007)، تعهد سازمانی، نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمانی است که در آن مشغول به کارند.
پورتر میگوید: تعهد سازمانی عبارت است از تعیین هویت یک فرد در سازمانی خاص و میزان درگیری و مشارکت و همکاری او با سازمان متبوعش (خاکی 1376، 21)
سالانسیک گفته است: تعهد حالتی است که در آن یک فرد با کارهایی که میکند به باورهایی متعهد میگردد که باعث میشود او هم به آن فعالیتها ادامه بدهد و هم در دیگر فعالیتهای سازمان مشارکت کند. سه ویژگی در رفتار در متعهد کردن فرد به اعمالش حائز اهمیت است: قابل مشاهده بودن اعمال، میزان غیرقابل تغییر بودن نتیجه این اعمال و میزان مشارکت داوطلبانه فرد در انجام آن اعمال. بنا بر نظر سالانسیک و تعهد را میتوان افزایش داد تا بتوان به سازمان در حصول به اهداف و جلب منافع موردنظرش کمک کرد. با مشارکت دادن کارکنان در تصمیمگیری درخصوص اقدامات، میتوان تعهد آنها را افزایش داد. (آرمسترانگ 1386، 224) در تعریف دیگر پورتر (1974) تعهد را عبارت از قدرت نسبی فرد در شناخت یک سازمان خاص و مشارکت در آن میداند. تعهد از سه عامل تشکیل میشود:
1- یک میل قوی به باقی ماندن به عنوان عضوی از سازمان
2- یک باور قوی، و لذا پذیرش ارزشها و اهداف سازمان
3- یک آمادگی برای حداکثر توجه به نفع سازمان (همان منبع)
به نظر لوتانزوشاو[9] (1992) تعهد سازمانی به عنوان یک نگرش اغلب این گونه تعریف شده است:
1- تمایل قوی به ماندن در سازمان
2- تمایل به اعمال تلاش فوقالعاده برای سازمان
3- اعتقاد قوی به پذیرش اهداف و ارزشها (مقیمی، 1385، 392)
اهمیت تعهد
والتون (1985)، اهمیت تعهد را آشکار و بارز ساخت. او معتقد بود اگر سازمان دست از روشهای سنتی کنترل خود بر کارکنان بردارد، تعهد آنان نسبت به سازمان بیشتر خواهد شد و در نتیجه عملکرد آنها بهبود خواهد یافت (آرمسترانگ ،1386، 235). همچنین تحقیقات نشان داده است تعهد سازمانی با پیامدهایی از قبیل رضایت شغلی، حضور، رفتار سازمانی فرااجتماعی و عملکرد شغلی رابطه مثبت و با تمایل به ترک شغل رابطه منفی دارد.[10]
تعهد سازمانی کارکنان، بویژه از نظر مدیران سازمان در جهت دستیابی به موفقیتو تعالی سازمانی یک مسأله بسیار مهم است، امروزه با سرعت فزاینده تغییر در سازمانها، مدیران بهدنبال راههایی برای افزایش تعهد سازمانی میگردند تا از این طریق به مزیت رقابتی دست یابند.
از طرفی تعهد سازمانی معلمان بهعنوان یک عامل ،تأثیر بسزایی در عملکرد آنان دارد و این رو روند آن میتواند بسیاری از مسائل را تحت تأثیر قرار دهد. اگرمعلم، نسبت به شغل و سازمانش وفادار و متعهد باقی بماند، به طور قطع موجب بالارفتن راندمان آموزش می گردد(ذولقدرنسب،1387،37).
تحقیقات نشان دادهاند که کارمندان علاقهمند و وفادار به سازمان عملکرد و بهرهوری بالاتری دارند.تمایل به ماندگاری آنها در سازمان بیشتر است،کمتر غیبت میکنند و از انگیزههای بالاتری برخوردارند. بدینترتیب سازمانها میتوانند با شناخت میزان تعهد سازمانی کارکنان خود و تغییر در عوامل مؤثر بر آن، اهداف موردنظر سازمان را تحقق بخشند(مدنی،1384،45).
[1] - O'Reilly & Chutman
[2] - Becker & Kanter
[3] - Wright & Rohrbaugh
[4] - Derry & Iverson
[5] - Podsakoff
[6] - Miller & Lee
[7] - Choen
[8] - Cheng & etal
[9] - Shaw
[10] - Shivan & etal 2003
پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و مایر یکی از پر کابرد ترین پرسشنامه های تعهد سازمانی می باشد که در سه بعد (تعهد عاطفی، تعهد مستمر، تعهد هنجاری) و تعداد ۲۴ سوال تنظیم شده است.
تعداد سوالات: 24
تعداد صفحات: 3
محتویات: پرسشنامه + نمره گذاری + روایی + پایایی
نوع فایل: WORD
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 60 صفحه
مفهوم رفتار شهروندی سازمانی
واژه رفتار شهروندی سازمانی اولین بار سال 1983 توسط اورگان و همکارانش بیان شد. ارگان و همکارانش بیان شد و دانشمندانی همچون چستر بارنارد، پودساکف، کتز و کان تکمیل کننده اقدامات ارگان و همکارانش در این حوزه بودند (محمودی میمندی وهرندی، 1393 ). مبنای این موضوع به مفاهیمی از قبیل «تمایل به همکاری[1] » مطرح شده توسط چستر بارنارد (1938) و نیز تمایز بین «عملکرد قابل اعتماد نقش» و« رفتارهای نو آورانه و خود جوش[2] » مطرح شده توسط کتز و کان بر می گردد. سایر مفاهیم مربوط به عملکرد فرانقشی ، که تشابه زیادی با رفتار شهروندی سازمانی دارند عبارتند از رفتارهای اجتماعی گرایانه[3] ، رفتارهای خود جوش [4] ، و عملکرد زمینه ای [5]. ولی در این میان رفتار شهروندی سازمانی مقبولیت بیشتری یافته است ؛ و در دو دهه اخیر و به ویژه با آغاز قرن بیست و یکم تعداد پژوهش ها در این زمینه رشد چشمگیری یافته است . البته مقالات منتشر شده در این مقوله قبل از سال 2000میلادی بسیار اندک بوده است . و عمده تحقیقات اولیه در حوزه رفتار سازمانی صورت می گرفت. با این وجود و از سال 2000 به بعد تمایل جهت تحقیقات در مورد رفتار شهروندی سازمانی از حوزه رفتار سازمانی فراتر رفت و حوزه های دیگری همچون مدیریت منابع انسانی ، بازاریابی ، مدیریت بهداشت بیمارستن ، روانشناسی ، ارتباطات ، روابط صنعتی ، مدیریت استراتژیک ، مدیریت بین الملل ، اقتصاد ، رهبری و غیره را نیز در بر گرفت (تقی پور،1391). هدف رفتار شهروندی سازمانی کمک کردن به افراد و سازمان می باشد. در هدف اول این رفتارها به تسهیل روابط میان افراد و کارکنان سازمان کمک فراوانی مینماید و افراد خود را موظف به حل کردن مسائل و مشکلات دیگر همکاران خود میداند.در هدف دوم شهروند سازمانی تمام تلاش خود را در جهت کمک به سازمان در دستیابی به اهداف خویش می نماید (محمودی میمندی وهرندی، 1393).
2-1-3) تعریف رفتار شهروندی سازمانی:
واژه رفتار شهروندی سازمانی اولین بار به وسیله بتمن و ارگان[6] مطرح گردید ولی این مفهوم از نوشتارهای بارنارد [7]در مورد تمایل به همکاری و مطالعات کتز وکان[8] در مورد عملکرد و رفتارهای خودجوش[9] و فراتر از انتظارات نقش[10] ناشی شده است (حسنی کاخکی وقلی پور،1386). اصطلاحاتی که در دهههای اخیر برای تشریح چنین رفتارهایی به کار برده شده است عبارت است از: رفتارپیش اجتماعی ، رفتار فرانقشی و خود جوشی سازمانی و عملکرد زمینهای. هر چند هرکدام از این مفاهیم خواستگاه متفاوتی داشته اند، ولی به طور کلی به مفهو م یکسانی اشاره دارند و منظورآن دسته از فعالیت های مرتبط با نقش افراد در سازمان است که فراتر از انتظارات وظیفه و شرح شغل[11]، توسط فرد انجام می شود و هرچند که سیستم پاداش رسمی سازمان این رفتارها را شناسایی نمی کند ولی برای عملکرد خوب سازمان مؤثر هستند. تحقیقات اولیه در زمینه رفتار شهروندی سازمانی بیشتر برای شناسایی مسؤولیتها و یا رفتارهای کارکنان بود اما اغلب توسط ارزیابی های رسمی نادیده گرفته میشد. با وجود اینکه این رفتارها در ارزیابی های سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازه گیری میشدند و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار میگرفتند، اما در بهبود اثربخشی[12] سازمانی مؤثر بودند. ارگان معتقد است رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری فردی و داوطلبانه است که مستقیماً به وسیله سیستم های رسمی پاداش در سازمان طراحی نشده است، اما با این وجود باعث ارتقای اثر بخشی و کارایی[13] عملکرد سازمان می شود (ppelbaum, 2004). به عنوان مثال یک کارگر ممکن است نیازی به اضافه کاری و تا دیر وقت در محل کار ماندن نداشته باشد، اما با وجود این برای بهبود امور جاری و تسهیل شدن جریان کاری سازمان، بیشتر از ساعت کاری رسمی خود در سازمان میماند و به دیگران کمک میکند (Cropanzano, 2001). این رفتار ها فراتر از شرح شغل افراد می باشند و به صورت داوطلبانه و اختیاری توسط افراد جهت بهبود فعالیت ها و کسب اهداف سازمانی انجام می شوند.تعریف مطروحه بیانگر این است که، رفتار شهروندی سازمانی باید در درجه اول داوطلبانه باشد یعنی نه یک وظیفه از پیش تعیین شده و نه بخشی از وظایف رسمی فرد است. همچنین مذیتهای رفتار شهروندی سازمانی ، جنبه سازمانی دارد یعنی این مزیتها به نفع سازمان هستند و رفتار شهروندی سازمانی ماهیتی چندوجهی دارد؛ یعنی به صورت های مختلفی ممکن است خود را نشان دهد. با این تعاریف، از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار میرود بیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. به عبارت دیگر ساختار رفتار شهروندی سازمانی به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش کارکنانی است که در سازمان فعالیت میکنند و در اثر این رفتارهای آنان اثربخشی سازمانی بهبود مییابد (دانایی فردوابراهیمی،1387). به صورت خلاصه می توان گفت که رفتار شهروندی سازمانی رفتاری فردی، آگاهانه و با بصیرت است که اگرچه مستقیماً و به صراحت با شیوة پاداش رسمی سازمان بازشناخته نمی شود، اما در حالت کلی کارکردهای سازمان را ارتقا می دهد (وحدانی اسدی و همکاران، 1393).
[1] Willingness to coperate
[2] Innovative and spontaneous behaviors
[3] Prosocial behaviors
[4] spontaneous
[5] Contextual performance
[6]- Bateman & Organ
[7]- Barnard
[8]- Katz & Kahn
[9]- Spontaneous Behaviors
[10]- Extra-role Behavior
[11]- Job Description
[12]- Effectiveness
[13]- Efficiency
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 83 صفحه
منابع کامل
تعهد سازمانی
واژه تعهد[1] در دیکشنری مریم[2] به معنی عمل سپرده گذاری به یک موسسه و توافق و تعهد به انجام کاری در آینده است. تعهد از نظر لغوی عبارت است از به عهده گرفتن، به گردن گرفتن کاری، نگاه داشتن، عهد بستن و پیمان بستن است.
تعهد سازمانی بیانگر وابستگی به سازمان است (ساروقی،1375، ص20). شهید مطهری درباره تعهد چنین میگوید:" تعهد به معنی پایبندی به اصول و فلسفه یا قراردادهایی است که انسان به آنها معتقد است و پایدار به آنها میباشد. فرد متعهد کسی است که به عهد و پیمان خود وفادار باشد و اهدافی را که به خاطر آنها و برای حفظ آنها پیمان بسته، صیانت میکند"(مطهری، 1368،ص12). مفاهیم متعددی مانند وجدان، اخلاق کاری، رغبت و مسئولیت پذیری با وجود داشتن تفاوتهای متعددی معادل با تعهد مورد استفاده قرارمی گیرند، به عبارتی مانند خیلی از مفاهیم روان شناختی سازمانی، تعهد نیز به شیوههای متفاوتی تعریف شده است (شکرزاده،1381).
منابع موجود در مورد تعهد سازمانی دو دیدگاه کلی درباره این مفهوم ارائه می کند: یک دیدگاه تعهد سازمانی را امری نگرشی یا عاطفی می داند. بر اساس این دیدگاه تعهد سازمانی عبارت است از دلبستگی و علاقه قوی به سازمان و تعیین هویت با آن. با آنکه از نظر مفهومی دست کم سه عامل می توان برای آن در نظر گرفت: ا- پذیرش و اعتقاد قوی به اهداف و ارزشهای سازمان 2- تمایل به تلاش زیاد برای تحقق اهداف سازمان 3- تمایل شدید به باقی ماندن و عضویت در سازمان (Mowday,2000,p3). دومین دیدگاه، تعهد سازمانی را امری رفتاری تلقی می کند. این تعهد که(تعهد حسابگرانه ) نامیده می شود بر مبنای کارهای نظری بکر و هومنز استوار است. در این دیدگاه افراد به دلیل مزایا و منافعی که دارند و سرمایه گذاریهای که در سازمان کرده اند به سازمان دلبسته می شوند و به عضویت خود در سازمان ادامه می دهند (Mathieu & Zajac,1990,p172).
اهمیت تعهد سازمانی
اخیراً نگرش کلّی تعهد سازمانی به عنوان عامل مهمی برای درک، فهم و پیشبینی رفتار سازمانی و پیش بینی کننده خوبی برای تمایل به باقی ماندن در شغل آورده شده است. تعهد و پایبندی مانند رضایت، دو طرز (نگرش) نزدیک به هم هستند که بر رفتارهای مهمی مانند جابهجایی و غیبت اثر میگذارند. همچنین تعهد و پایبندی میتواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشد. اندیشه تعهّد، موضوعی اصلی در نوشتههای مدیریت است. این اندیشه، یکی از ارزشهای اساسی است؛ که سازماندهی بر آن متّکی است و کارکنان بر اساس ملاک تعهد، ارزشیابی میشوند. اغلب مدیران اعتقاد دارند که این تعهد، برای اثربخشی سازمانی ضرورتی تام دارد.
اهمیت تعهد از سوی نویسندگانی به شرح زیر مورد تأکید واقع گردیده است:
مک گریگور(1960): عقیده داشت بزرگترین چالش برای مدیران پرسنلی، یکپارچه نمودن نیازهای سازمان با نیازهای فردی اعضایش میباشد.
پاسکال و آتوس(1981): مطالعه آنان پیرامون دلایل موفقیت ژاپن، آشکار ساخت که ژاپنیها فرهنگهای قوی سازمانی را در سازمانهای خود به وجود آوردهاند. که این امر برخاسته از وجود ارزشهای مشترک بین مدیریت و کارگزاران به گونهای دو جانبه میباشد.
پیترز و آستین (1985): به سازمانها چنین توصیه میکنند: به انسانها اعتماد کنید و با آنان به مانند بزرگ سالان رفتار کنید، آنان را با سبک رهبری عینی و اسطوره های برانگیزید. حاکمیت، یک حالت دایم و وسواس گونه برای نیل به کیفیت را بسط و توسعه بخشید. در آنها (کارکنان) این احساس را به وجود آورید که حس کنند مالک کسب و کار هستند و در چنین شرایطی است که نیروهای کار شما با یک تعهد جامع واکنش نشان خواهند داد.
والتون (1985) چنین نوشت: که پایه و اساس استراتژی تعهد بایستی وجود هر یک فلسفه مدیریتی باشد، که ادعاهای قانونی ذینفعان متعدد سازمان همچون، مالکان، کارمندان، مشتریان و عوام را تأیید و تصدیق کند. در کانون چنین فلسفهای این باور اعتقاد قرار دارد که ایجاد تعهد در کارکنان، منجر به بر انگیختن و ارتقا عملکرد میگردد (ربیعی مندجین،1377؛ص 48-47).
تعهد و پایبندی مانند رضایت، دو طرز تلقی نزدیک به هم هستند که به رفتارهای مهمی مانند جابجایی و غیبت اثر میگذارند. همچنین تعهد و پایبندی میتوانند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشند، کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند، نظم بیشتری در کار خود دارند، مدت بیشتری در سازمان میمانند و بیشتر کار میکنند. مدیران باید تعهد و پایبندی کارکنان را به سازمان حفظ کنند و برای این امر باید بتوانند با استفاده از مشارکت کارکنان در تصمیم گیری فراهم کردن سطح قابل قبولی از امنیت شغلی برای آنان، تعهد و پایبندی را بیشتر کنند (اله دادی، 1381؛ص 24). شهید مطهری اظهار میدارد اگر شخص لیاقت، شایستگی و تعهد حداکثر بهره برداری از امکانات و سرمایه را داشته باشد، لیاقت مدیر شدن را دارد که اگر چنین تعهد و شایستگی را ندارد، نباید چنین مسئولیتی به او محول شود (اسماعیلی،1380؛ص 67).
مدل سه بخشی تعهد سازمانی
این مدل که توسط میر و آلن (1991) ارائه گردیده است، از تمایز بین تعهد نگرشی و رفتاری فراتر رفته و محققین مذکور استدلال کردهاند که تعهد به عنوان یک حالت روانی حداقل دارای سه جزء قابل تفکیک است که نوعی تمایل، نیاز و الزام جهت ادامه اشتغال در یک سازمان میباشد. به نظر میرسد که همه تعاریف ارائه شده در زمینه تعهد در برگیرنده این سه موضوع کلی میباشند.
وابستگی عاطفی به سازمان هزینههای متصوره ناشی از ترک سازمان الزام و تکلیف به باقی ماندن در سازمان.نقطه مشترک هر سه دیدگاه مذکور این است که تعهد یک حالت روانی است که اولاً روابط کارمند را با سازمان مشخص نموده، ثانیاً به طور ضمنی اشاراتی مبنی بر تداوم یا قطع عضویت فرد در سازمان دارد. به علاوه، روشن است که ماهیت این حالتهای روانی با هم متفاوت است. تعهد عاطفی بیانگر پیوستگی عاطفی کارمند و تعیین هویت وی با ارزشها و اهداف سازمان و میزان درگیری وی با سازمان است. کارکنانی که دارای تعهد عاطفی قوی هستند، عضویت خویش را در سازمان حفظ نموده و به فعالیت در آن ادامه میدهند. چرا که به طور قبلی تمایل به انجام چنین کاری دارند. تعهد مستمر بیانگر هزینههای ناشی از ترک سازمان میباشد. کارکنانی که ارتباط اولیه آنان با سازمان بر مبنای تعهد مستمر میباشد، در سازمان باقی میمانند؛ زیرا باقی ماندن آنها در سازمان یک ضرورت میباشد و نیاز به این موضوع دارند. نهایتاً تعهد هنجاری بیانگر احساس دین و الزام به باقی ماندن در سازمان بوده و افرادی که این نوع تعهد در آنان وجود دارد فکر میکنند که ادامه فعالیت در سازمان وظیفه آنان است و دینی است که بر گردن دارند و احساس آنان این است که باید در سازمان باقی بمانند. ارائه کنندگان این مدل معتقدند که بهتر است تعهد هنجاری، مستمر و عاطفی را به عنوان اجزای تشکیل دهنده تعهد در نظر گرفت تا انواع خاص آن. برای مثال، کارمند میتواند احساس کند که هم به باقی ماندن در سازمان تمایل قوی دارد و هم به باقی ماندن در سازمان نیاز دارد و الزام و احساس وظیفه کمی نسبت به باقی ماندن در سازمان احساس کند. در مقابل، فرد دیگری ممکن است تمایل کم، نیاز متوسط و الزام شدیدی به باقی ماندن در سازمان در خود احساس کند. یکی از اشارات ضمنی چنین نگرشی نسبت به تعهد در تأثیر گذاری بر رفتار با یکدیگر در تعامل میباشد. با روشن شدن تفاوتهای مفهومی موجود بین اجزای سهگانه تعهد به نظر میرسد که حالتهای روانی خاص که بیانگر هر یک از اجزاء میباشند. تابعی از پیش شرطها و عوامل تعیین کننده متعارف بوده و اثرات متفاوت نیز بر رفتارهای مرتبط با کار بجز ترک خدمت خواهند داشت (حسینی،1382؛ص 54-52)
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 43 صفحه
منابع کامل
تعهد سازمانی
ابعاد و تعاریف تعهد سازمانی :
در میان طرفداران رویکرد نگرشی، برخی از پژوهشگران به تعهد سازمانی با دید یک مفهوم چند بعدی می نگرند که عوامل مختلفی بر آن تأثیر می گذارند. می یر و همکارانش از پیشگامان رویکرد چند بعدی می باشند، مدل سه بعدی آنها از تعهد سازمانی، شامل بعد عاطفی، بعد مستمر و بعد هنجاری به عنوان سه بعد تعهد سازمانی می شود.
1. تعهد عاطفی :آلن و مییر تعهد عاطفی را به عنوان وابستگی عاطفی فرد به سازمان و تعیین هویت شدن از طریق آن می دانند. اگر تعهد سازمانی را از این طریق تعریف کنیم ، تعهد عاطفی شامل سه جنبه می شود:
صورتی از وابستگی عاطفی به سازمانتمایل فرد برای تعیین هویت شدن از طریق سازمانو میل به ادامه فعالیت در سازمانآلن و میر[1] ( 1990 ) معتقدند که یک فرد زمانی در خود وابستگی عاطفی نسبت به سازمان احساس خواهد کرد که اهداف سازمانی را اهداف خود بداند و متقاعد شود که سازمان را در راه رسیدن به اهدافش یاری کند. همچنین آنها شرح می دهند که تعیین هویت شدن فرد از طریق سازمان زمانی رخ می دهد که ارزش های فردی افراد با ارز شهای سازمانی سازگار بوده و فرد قادر باشد که ارزش های سازمانی را در خود درونی سازد. بدون شک در این تعیین هویت شدن از طریق سازمان یک رابطه روانشناسانه وجود دارد و فرد به خاطر تعیین هویت شدن از طریق سازمان در خود یک نوع احساس غرور می کند.
از جمله تعاریف دیگری که به این جنبه از تعهد اشاره دارند می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- شلدن[2] ( 1971 ): تعهد سازمانی یک نگرش یا یک جهت گیری نسبت به سازمان است که هویت فرد را به سازمان مرتبط می سازد.
- کانتر[3] ( 1973 ): تمایل افراد به در اختیار گذاشتن ارزش و وفاداری خویش به نظام اجتماعی.
- بوکانان ( 1974 ):[4] تعهد سازمانی نوع وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزش ها و اهداف سازمان می باشد. وابستگی نسبت به نقش فرد در رابطه با ارزش ها و اهداف، نسبت به سازمان به خاطر خود سازمان جدای از ارز شهای ابزاری آن.
- سالانسیک ( 1977 ):[5] تعهد حالتی از شخصیت است که در آن فرد از طریق اقدامات و فعالیت هایی که انجام می دهد محدود و مقید شده و به دلیل انجام همین اقدامات این باور در فرد ایجاد می شود که باید انجام چنین فعالیت هایی را تداوم بخشید، و درگیری مؤثر خویش را در انجام آنها حفظ نماید.
- جاروس[6] و همکارانش ( 1993 ): تعهد عاطفی را می توان به صورت یک وابستگی روانشناختی به سازمان، شرح داد.
- پورتر[7] و همکاران( 1978 ): وابستگی عاطفی شاید توسط پورتر و همکاران او بهتر ارائه شده باشد.
آنها تعهد سازمانی را بعنوان درجه نسبی تعیین هویت فرد با سازمان و مشارکت و درگیری در یک سازمان خاص تعریف کرده اند. در این تعریف ؛ تعهد سازمانی سه عامل را شامل می شود:
-1 اعتقاد به اهداف و ارزشهای سازمان
-2 تمایل به تلاش قابل ملاحظه به خاطر سازمان
-3 آرزو و خواست قوی و عمیق برای ادامه عضویت با سازمان.
محققین معتقدند که تعهد سازمانی با اکثر دستاوردهای سازمانی در ارتباط می باشد، می یر و
هرسکویچ[8] ( 2001 ) بیان کردند که تعهد عاطفی با نتایجی از قبیل جابجایی، غیبت، عملکرد شغل و تابعیت
سازمانی در ارتباط می باشد.
2. تعهد مستمر :دومین بعد از ابعاد سازمانی آلن و می یر ( 1990 ) تعهد مستمر می باشد، که بر مبنای تئوری سرمایه گذاری های بیکر ( 1960 ) قرار دارد. این تئوری براین اساس است که با گذشت زمان فرد سرمایه ای را در سازمان انباشته می کند که هرچه سابقه فرد در سازمان بیشتر شود، این سرمایه نیز انباشته تر می شود و از دست دادن آن برای فرد هزینه برتر می شود. این سرمایه گذاری شامل زمان کسب مهار تهای ویژه سازمان که قابل انتقال نم یباشد، رفاقت های کاری، عوامل سیاسی و هزینه های دیگری می باشد که فرد را از جستجو برای کارهای جایگزین منصرف می سازد.
آلن و مییر ( 1990 ) تعهد مستمر را صورتی از دلبستگی روانی فرد به سازمان می دانند که از ادراک کارمند از چیزهایی که در صورت ترک سازمان از دست می دهد، ناشی می شود. در واقع می توان چنین گفت که تعهد مستمر شامل آگاهی فرد از هزینه های ترک سازمان می باشد. بنابراین در این شکل از تعهد دلیل اصلی ارتباط فرد با سازمان و تصمیم او به باقی ماندن در سازمان یک تلاش برای حفظ مزایای حاصله از ارتباط با سازمان می باشد.
رامزک ( 1990 )[9] این نوع وابستگی را به عنوان یک نوع معامله می داند. او معتقد است که کارکنان سرمایه گذاری هایشان را در سازمان بر مبنای آنچه در سازمان گذاشته اند و آنچه با ماندن در سازمان به دست خواهند آورد، محاسبه می کنند. برای مثال یک فرد ممکن است تغییر یک سازمان را به خاطر پول و زمانی که صرف یک برنامه بازنشستگی کرده است، ترجیح ندهد.
علاوه بر ترس از دست دادن سرمایه گذاری ها، تعهد سازمانی در فرد به خاطر مشاهده یا درک عدم وجود جایگزین های شغلی نیز به وجود می آید. آلن و می یر ( 1990 ) بیان می کنند که یک چنین تعهدی از جانب فرد نسبت به سازمان بر مبنای ادارک او از موقعیت های استخدامی خارج از سازمان می باشد. در واقع این نوع تعهد زمانی به وجود می آیدکه فرد به این باور می رسد که توانایی های او قابل عرضه در بازار نیست یا اینکه او فاقد مهارت لازم برای رقابت در زمینه مورد نظر می باشد، اینچنین کارمندی یک نوع احساس وابستگی را نسبت به سازمان فعلی خود خواهد داشت. افرادی که در محیط هایی کار می کنند که آموزش ها و مهارت های دریافتی آنها به طور زیادی مخصوص صنعت خاصی می باشد، احتمال زیادی دارد که دارای این نوع از تعهد سازمانی باشند. در واقع کارمند احساس می کند که به خاطر هزینه های مالی، اجتماعی، روانشناختی و سایر هزینه های در ارتباط با ترک سازمان مجبور است نسبت به سازمان متعهد باشد. برخلاف تعهد عاطفی که شامل وابستگی عاطفی می باشد، تعهد مستمر منعکس کننده هزینه های ترک سازمان در مقابل منافع ماندن در