عنوان : بررسی چگونگی پایان عمر زمینی عیسی علیه السلام در عهد جدید و قرآن
فرمت : doc - ورد 2003 ( قابل ویرایش و اجرا در کلیه آفیس ها )
تعداد صفحات : 12 صفحه - صفحه آرایی شده آماده چاپ ، صحافی و ارائه
فونت های استفاده شده : b titr و b trafic (دانلود فونت های مورد نیاز)
پشتیبانی : 09393453403 - 24 ساعته پاسخگو شما عزیزان هستیم - محمدی
فهرست :
چکیده 3
مقدمه 3
ابعاد عقیدتى و الاهیاتى ماجراى پایان زندگى زمینى عیسى(ع) 6
جایگاه عقیدتی و الاهیاتى صلیب در عهد جدید 6
انسان 7
نجات 9
خدا 9
برنامه خدا 10
اساس مسیحیت 11
منابع 11
چکیده :
ماجراى پایان زندگى زمینى عیسى مسیح در اناجیل و قرآن مجید به گونهاى ظاهراً متفاوت مطرح شده است. بر طبق اناجیل حضرت عیسى به صلیب رفته ، مدفون شد ، اما بعد از سه روز زنده شد و به آسمان رفت و تاکنون زنده است؛ اما مطابق ظاهر آیهاى از قرآن و برداشت رایج از آن ، عیسى به صلیب نرفت و کشته نشد ، بلکه امر بر یهودیان مشتبه شده است. جداى از تفاوت ظاهرى دو نقل ، این ماجرا و چگونگى نقل آن در اناجیل ، در کل ساختار الاهیات مسیحى تأثیرگذار است؛ زیرا در این نگاه صلیب مسیح نه یک حادثه عادى ، بلکه حادثهاى است که در سرشت و سرنوشت انسان و برنامة خدا براى نجات انسان نقشى اساسى دارد. این در حالى است که این ماجرا ، هرگونه که بوده باشد، هیچ تأثیر و نقشى در الاهیات اسلامى ندارد. بررسى ماجراى پایان زندگى عیسى در عهد جدید و قرآن مجید و تأثیر آن در الاهیات موضوع این نوشتار است.
مقدمه :
عیسى مسیح به صلیب کشیده شد و کشته و مدفون شد؛ اما سه روز بعد زنده شد و مدتى حواریان و عدهاى دیگر او را میدیدند، اما پس از حدود چهل روز به آسمان رفت. او اکنون زنده و نزد خداوند است و روزى باز خواهد گشت.
عیسى مسیح به صلیب کشیده نشد و کشته نیز نشد، بلکه قاتلان او اشتباه کردند و فرد دیگرى را به جاى او به صلیب کشیدند. خداوند عیسى را به آسمان برد. او اکنون زنده و نزد خداوند است و روزى باز خواهد گشت.
سخن اول اعتقاد مسیحیان دربارة پایان زندگى عیسى مسیح است که از اناجیل گرفته شده است و سخن دوم اعتقاد رایج مسلمانان است که از ظاهر آیهاى از قرآن برداشت شده است.
عیسى مسیح شخصیتى است که در دو دین اسلام و مسیحیت مورد احترام است و هر دو دین او را از بزرگان تاریخ بشریت میدانند؛ اما دربارة زندگى و شخصیت او اختلافاتى بین پیروان و متون مقدس این دو دین وجود دارد. یکى از این اختلافات دربارة چگونگى پایان یافتن زندگى این شخصیت است: آیا او «کشته شد و زنده شد و زنده است» یا اینکه «کشته نشد و زنده است»؟
برخى از نقادان جدیدِ کتاب مقدس بر اساس مبنایى که دارند هیچ یک از این دو روایت را نمیپذیرند؛ چراکه جهانبینى آنان به گونهاى است که دخالت ماوراءالطبیعه را در طبیعت برنمیتابد و بنابراین وقوع هیچ معجزهاى را نمیپذیرند.[1] برخى از عالمان جدید الاهیات مسیحى، غیرممکن میدانند انسانى که از لوازم الکترونیکى استفاده میکند معجزات نقلشده در عهد جدید را بپذیرد.[2]
هر دو روایت از پایان زندگى زمینى عیسى معجزهآسا و در نتیجه «علمگریز» ند؛ به این معنا که علم نه میتواند آنها را تأیید کند و نه تکذیب؛ چون علم تجربى فقط در محدوده طبیعت کاربرد دارد و دربارة ماوراى طبیعت هیچ نظرى نفیاً و اثباتاً ندارد. معجزه، دخالت ماوراءالطبیعه در طبیعت است و هر جا پاى ماوراءالطبیعه به میان آید علم باید سکوت کند. جهانبینى مدرن اصل معجزه را انکار میکند، زیرا وجود ماوراءالطبیعه را نمیپذیرد و عالم هستى را محدود به طبیعت میداند؛ البته کسانى قبل از عصر روشنگرى بودند که ماوراء را انکار نمیکردند، ولى دخالت آن در طبیعت را نمیپذیرفتند و در نتیجه معجزه را قبول نداشتند؛ اما جهانبینى مسیحیت و اسلام، مانند جهانبینى بیشتر ادیان جهان، معتقد به وجود ماوراءالطبیعه و دخالت آن در طبیعت هستند و بنابراین معجزه را میتوانند و باید بپذیرند. معتقدان به قرآن و نیز معتقدان به کتاب مقدس باید اعجاز را بپذیرند و ممکن بدانند؛ چراکه متون مقدس آنان معجزات فراوانى را نقل کردهاند.
آنچه اناجیل از پایان زندگى زمینى عیسى نقل کردهاند، معجزه است. و معجزات علمگریزند نه علمستیز؛ بنابراین پیروان دیگر ادیان، و از جمله مسلمانان، امکان آن را میپذیرند. آیا ممکن است انسان کشتهشده و مدفونشدهاى پس از سه روز زنده شود و به آسمان رود و تا امروز ـ که دو هزار سال از آن زمان گذشته است ـ زنده باشد؟ علم میگوید طبق ابزارى که من در اختیار دارم چنین چیزى ممکن نیست؛ ولى عقل میگوید ممکن است، چون به امورى مربوط است که فراتر از علم و تجربه است؛ بنابراین مسلمان امکان آن را میپذیرد. همینطور فرد مسیحى نیز امکان وقوع این حادثه را میپذیرد که قیافه فردى معجزهآسا عوض شود و در نتیجه امر بر کسانى مشتبه شود ، و او به آسمان برده شود و تاکنون زنده باشد. این معجزه است و براى مسیحیان قابل قبول است؛ چراکه مشابه آن در متون مقدس آنان زیاد نقل شده است. تا اینجا به ظاهر اختلاف چندان عمیق و مهم نیست.
براى مسلمانان تفاوتى ندارد که پایان زندگى پیامبرشان چگونه بوده باشد و براى مثال آن حضرت در بستر و به سبب مریضى وفات یافته باشد یا اینکه در میدان نبرد به شهادت رسیده باشد و یا اینکه در شهر مسموم شده و به شهادت رسیده باشد؛ زیرا این امر و چگونگى آن در هیچ یک از اعتقادات و اعمال اسلامى تأثیرگذار نیست. همچنین براى آنان فرقى نمیکند که عیسى کشته نشده باشد و به آسمان رفته باشد، یا کشته شده باشد و زنده شده باشد و به آسمان رفته باشد، یا اینکه کشته شده باشد و زنده هم نشده باشد.
مقصود این است که چگونگى پایان یافتن زندگى پیامبر اسلام و نیز هیچ شخصیت دیگرى در نظام عقیدتى و عملى اسلام هیچ تأثیرى ندارد. البته این رهبران بزرگ که در طول زندگى خود به شیوههاى مختلف انسانها را راهنمایى کردهاند، با انتخاب شیوه مرگ خود نیز میتوانند الگویى براى دیگر انسانها باشند؛ اما اینگونه نیست که خودِ حادثه تأثیرى در اصل نظام دین داشته باشد.
اما براى مسیحیان حادثه پایان زندگى عیسى اینگونه نیست. این حادثه در نظام الاهیات مسیحى نقشى بسیار محورى دارد.
کل اختلاف قرائت اسلامى با قرائت مسیحى از این حادثه به دو جمله برمىگردد: مسیحیان میگویند مسیح کشته شد و مسلمانان میگویند مسیح کشته نشد؛ مسیحیان میگویند مسیح دوباره زنده شد و مسلمانان میگویند کشته نشد که زنده شود.
براى مسیحیان دو جمله «کشته شد» و «زنده شد» دو حادثه معمولى نیست.
آنان میگویند این دو حادثه اگر به همین صورت رخ نمیداد کل برنامه خدا براى نجات انسان ناتمام میماند. اگر این دو حادثه را از مسیحیت کنونى حذف کنیم، کل نظام الاهیات مسیحى به هم میریزد و این دین هویت خود را از دست داده، و به دین دیگرى تبدیل میشود.
پس مسئلة صلیب دو بعد دارد: یکى بعد الاهیاتى و دیگرى بعد تاریخى.
در بحث مقایسة ماجراى صلیب در قرآن و عهد جدید یا اسلام و مسیحیت باید به هر دو بعد توجه کرد.
البته بسیار روشن است که این بعد اول است که اهمیت زیادى دارد و بعد دوم اهمیت چندانى ندارد.
در بعد اول بحث به کل نظام اعتقادى کشیده میشود.
اما در بعد دوم صرفاًً بحث این است که ظاهر متون مقدس دو دین یک حادثه تاریخى را به دو صورتِ متفاوت نقل کردهاند.
اما قبل از ورود به بحث تفصیلى دربارة هر یک از این دو بعد باید به یک بحث مبنایى اشاره کنیم و آن اینکه در مقایسه دو دیدگاه از دو دین و دو متن مقدس قاعدتاً پاى معیار و میزان و داور بیرونى به میان میآید و بدون تردید در این بحث پاى عقل به میان کشیده میشود.
اما در رابطه با داورى عقل، در این بحث که از متن مقدس اتخاذ شده است، مسئلهاى مطرح است. چه بعد تاریخى و چه الاهیاتى.
حال سؤال این است که دربارة آنچه از متن مقدس گرفته میشود، عقل چه موقعیت و جایگاهى دارد؟ چه بسا در خود این مسئلة مبنایى ـ که در این بحث تأثیر زیادى دارد ـ نیز بین پیروان دو دین اختلاف باشد.
در اینجا مجال آن نیست که به این مسئله مبنایى بپردازیم. اما در بحث خود، حجیت عقل را به این معنا میپذیریم که اعتقاد و عملِ خردستیز در دین پذیرفته نیست، اما اعتقاد و عمل علمگریز اجمالاً پذیرفته است.
بنابراین، بحث را در دو محور اصلى پى میگیریم:
.....
منابع :
[1]. رک: ویلیام هوردرن، راهنماى الاهیات پروتستان، ص38؛ آرچیبالد رابرتسون، عیسى اسطوره یا تاریخ، ص61ـ63.
[2]. تونى لین، تاریخ تفکر مسیحى، ص448.
[3]. هنرى تیسن، الاهیات مسیحى، ص219.
[4]. توجه شود که پولس بر اساس تورات و تفسیرى که از آن دارد سخن میگوید.
[5]. رک: همان، ص147ـ152 و 171ـ190 و 218ـ229؛ الامیرکانى، نظام التعلیم فى علم اللاهوت القویم، ج2، ص51ـ54 و 64ـ75 و 94ـ136 و 176ـ177 و 228ـ263.
[6]. ولیم بارکلى، تفسیر العهد الجدید، ص94.
[7]. رک: متى المسکین، شرح رساله القدیس بولس الرسول الى اهل رومیة، ص380ـ381؛ هنرى تیسن، الاهیات مسیحى، ص262.
[8]. رک: رومیان، 8: 3 ـ4؛ افسسیان، 4: 23ـ24.
[9]. رک: اول قرنتیان، 15: 21ـ22؛ رومیان، 5: 12ـ18.
[10]. رک: اول قرنتیان، 15: 42ـ50؛ افسسیان، 3: 4ـ6.
[11]. رک: هنرى تیسن، پیشین، ص162و176؛ الامیرکانى، پیشین، ص119؛ ولیم بارکلى، پیشین، ص96؛ متى المسکین، پیشین، ص276.
Catechism of the Catolic Church, p.90
[12]. رک: رومیان، 7: 18ـ21 و 8: 23؛ غلاطیان، 5: 16ـ18.
[13]. رک: الامیرکانى، پیشین، ص161ـ173؛ هنرى تیسن، پیشین، ص220؛ توماس میشل، کلام مسیحى، ص81ـ89.
[14]. رک: جوان اُگریدى، مسیحیت و بدعتها، ص186ـ187؛
Christian Theology, Alister, E. McGrath, p.21
[15]. رک: انجیل یوحنا، 3: 16؛ رومیان، 8: 3؛ غلاطیان، 4: 4و5؛ عبرانیان، 2: 14ـ16؛ الامیرکانى، پیشین، ص189؛ هنرى تیسن، پیشین، ص219.
[16]. رک: رومیان، 3: 21ـ26 و 5: 1و9؛ عبرانیان، 9: 22.
[17]. رک: دوم قرنتیان، 3: 7ـ11؛ غلاطیان، 2: 19ـ21 و 3: 10ـ14 و 23ـ29.
[18]. رک: رومیان، 5: 10؛ دوم قرنتیان، 5: 18؛ کولسیان، 1: 20.
[19]. هنرى تیسن، پیشین، ص219.
[20]. مایکل پترسون، و...، عقل و اعتقاد دینى، ص402ـ404.
منابع از کتب معتبر علمی می باشد.
لینک دانلود را پس از پرداخت دریافت می کنید .
پرداخت توسط کلیه کارت های عضو شتاب امکان پذیر است .