فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 109 صفحه
منابع کامل
فرهنگ سازمانی و فناوری اطلاعات و ارتباطات
فرهنگ سازمانی
توجه به فرهنگ و جامعه سازمانی و جامعه ملی و بین المللی موضوع غریبی نیست. اما ارزش و ماهیت آن چند دهه ای است که بیشتر آشکار شده و اندیشمندان بسیاری به تحقیق و پژوهش در این زمینه پرداخته اند، مطالعات مربوط به فرهنگ که در اوایل دهه 1980 صورت گرفته نشان داده که فرهنگ در یک سازمان به مثابه شخصیت در یک انسان است. بی گمان باید پذیرفت که انسان فرهنگ را می آفریند و فرهنگ هم انسان را می سازد. فرهنگ به انسان یاد می دهد تا اندیشه های پایدار و ثابتی را بیاموزد و در قالب گروههای پیچیده ای که دارای وظیفه ای جداگانه و ویژه هستند، سامان یابد. اندیشه های ثابت و پایدار پس از آنکه در ذهن جای گرفتند. دگرگون کردن آنها دشوار است، از آنجا که سرنوشت رفتار انسان واکنشی است که او می تواند در برابر عنصرهای فرهنگی که به او عرضه می شود و پاسخ گوید، یعنی
می تواند از روی ساخت آنها را(تبیین) واپس زند یا دگرگون کند.
در محدوده علم مدیریت و سازمان نیز متفکران بسیار در پی یافتن تعریفی جامع برای فرهنگ و نیز تعیین ارتباط با آن با ساختار سازمانی، رفتار سازمانی و کارایی و اثر بخشی و در نتیجه بهره وری می باشند، مدیریت سازمانها پس از جنگ جهانی دوم مصرانه خویش را ملزم به شناخت فرهنگ سازمان خود و در پی آن سایر سازمان ها و ملل ساختند و امروزه شاهد آن هستیم که مدارس و دانشکده های مدیریت در سرتاسر شاخه های علم مدیریت تحت مدیریت فرهنگ سازمانی، مدیریت علوم و ارتباطات و ... تأسیس کرده و به تحقیقات وسیعی در این زمینه پرداخته اند.
فرهنگ سازمانی پیوندی نزدیک با فرهنگ عمومی جامعه دارد، بخش گسترده ای از رفتار و بالندگی سازمانی را می پوشاند و برای پدید آوردن دگرگونی و پایداری رفتار مطلوب و سنجیده از آنان یاری مؤثر می گیرد. تحقیق در فرهنگ سازمانی به دنبال آن بوده است که نحوه دید کارمندان را از سازمان خویش ارزیابی کند که، آیا سازمان بیش از حد ساختمند است؟ آیا به نوآوری پاداش می دهد؟ آیا تعارض ها را سرکو ب می کند؟ فرهنگ سازمانی با آنکه پیشینهای دراز دارد ولی موضوعی است که به تازگی در دانش مدیریت و به ویژه در قلمرو و بالندگی سازمانی و رفتار سازمانی راه یافته است و اگر به آن توجه شود می تواند به عنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در بهره وری سازمان محسوب می گردد
(شکاری،1381،ص 24).
واژه فرهنگ اساساّ از قدمت زیادی بر خوردار می باشد فرهنگ واژه فارسی و مرکب از دو جزءِ «فر» و «هنگ» می باشد. «فر» پیشوند و به معنی جلو، بالا و برو، پیش پیش آمده است. (علاوه بر پیشوند بودن، اسم نیز هست و به معنی شکوه، درخشندگی و بزرگی در ادبیات بکار رفته است.) (دهخدا 1341 ص 187) و «هنگ» از ریشه اوستایی «تنگنا» و به معنی کشیدن و سنگینی و وزن می باشد. این واژه مرکب از نظر لغوی به معنی بالا کشیدن و برکشیدن و بیرون کشیدن است ولی هیچ گاه در ادبیات فارسی ، مفهومی که بر خاسته از ریشه کلمه باشد نیامده است (روح الامینی ، 1374 ، ص ،73 ).
عبارت فرهنگ از ریشه لغوی فعل «کشت کردن » مردم شناسی گاهی فرهنگ را به روشهای زندگی که مردم در آن زندگی می کنند اطلاق می کند(میر سپاسی ، 1384 ص 4).
عبارت فرهنگ در جنبه های محدود تری همچون ارزش ها و اعتقادات و نگرش برنامه ریزی شده مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین فرهنگ عبارت است از یک شیوه نگرش که در میان بسیاری از افراد مشترک است (میر سپاسی،1384،ص 9).
2-1-2- تعاریف فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمان و نقش آن در بالندگی سازمان یکی از عناصر مهم در هر نظام سازمانی است. دانشمندان تعاریف گوناگونی از فرهنگ سازمان ارائه داده اند. که در اینجا به برخی از مهمترین آنها اشاره می شوند.
ــ فرهنگ سازمانی عبارتست از یک شیوه نگرش که در میان بسیاری از افراد مشترک است (میرسپاسی، 1384، ص5).
ــ فرهنگ سازمانی نظام ارزش ها، باورها و آداب و رسوم مشترک در بین اعضای سازمان است که با ساختار رسمی برای ایجادهنجارهای رفتاری درتعامل می باشند(طاهری،1377،ص63).
ــ فرهنگ سازمانی ادراکی است که افراد از سازمان دارند، فرهنگ سازمانی چیزی است که در سازمان وجود دارد نه در افراد. صفات ویژه ای است که به سازمان اختصاص داده و بیانگر مشخصات معمولی و ثابت است که یک سازمان را از سازمان های دیگر متمایز می کند (گودرزی، 1381 ، ص30).
ــ فرهنگ سازمانی وسیلهای است که برخورد ما را با مسائل سازمان تسهیل می کند و نحوه تغییر و تفسیر ما از رویدادهای اطراف مان را شکل می دهد (منوریان و شیرین، 1382 ، ص82).
ــ فرهنگ رفتارها و باورهای گروه مشخص ـ الگوی یکپارچه رفتار انسانی (بهنامی،1383، ص82).
ــ فرهنگ سازمانی سیستمی از استنباط مشترک است که اعضا نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر می شود (ترجمه پارسائیان و اعرابی،1382، ص372).
ــ ادگارشاین[1]: الگویی از مفروضات مشترک که گروه را فرا می گیرد. به طوری که مشکلات انطباق پذیری خارجی هماهنگی داخلی را حل می کند و به سبب عملکرد تأثیر خویش معتبر دانسته می شود از این جهت به مثابه روش صحیح ادراک، تفکر، احساس در خصوص آن مشکلات به اعضای گروه آموزش داده می شود (بهنامی ،1383، ص82).
ـ ادگارشاین : فرهنگ سازمانی عبارت از آداب ، رسوم و اخلاقیات (محمودی ، 1384 ، ص39).
ــ هاف استد[2] : فرهنگ سازمان را برنامه ریزی جمعی می دادند (گودرزی،1381،ص29).
[1] -Schein
[2] - Hofsted
نام محصول : پاورپوینت فرهنگ سازمانی(رفتار سازمانی)
فرمت : PPT
حجم : 2.9 مگابایت
تعداد اسلاید : 37
زبان : فارسی (ترجمه شده)
سال گردآوری : 1395
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 54 صفحه
رضایتمندی مشتریان
مقدمه
یکی از مهمترین تحولاتی که در زمینه بهبود عملکرد در دهه آخر قرن بیستم به وقوع پیوست موضوع شناخته شدن اندازه گیری میزان رضایت مشتری به عنوان یکی از عناصر و الزامات اصلی سیستم های مدیریتی در موسسات وبنگاههای کسب وکار بود (وینی وکنجی،2001 ). مشاوران تجاری سازمانها به منظور شناخت مشخصات سازمانهایی که مشتریان آنها همواره راضی هستند، تلاش می کنند تا بتوانند ابزارهایی را در جهت ارزیابی رضایتمندی مشتریان بدست آورده و سیستمهای بهبود کیفیت مستمرکه پاسخگوی بازخورهای مشتریان می باشد را ایجاد کنند(سی اس اس پی،2007،ص5).
ارتقای ابزارهای مدیریت عملکرد و گسترش نگرش مشتری مداری که توسط محققان ، کارشناسان و مدیران سازمانهای تجاری صورت می گیرد ، نشان دهنده آن است که اکنون رضایت مشتری یکی از مهمترین عوامل در تعیین موفقیت سازمانها در امر تجارت و سودآوری به شمار می آید(وینی و کنجی،2001).
سازمانها موضوع رضایتمندی مشتریان را بمنظور افزایش مشتریان اصلی ، وفاداری مشتریان ، درآمد (بازده) ، سود ، سهم بازار و بقا خود ، مورد توجه قرار می دهند و تلاش می کنند تا مشتریان خود را راضی و خشنود نگه دارند و رضایت مشتری را بعنوان عامل اصلی بقا و سوددهی سازمان می دانند ( سی اس اس پی ، 2007 ، ص6)
بنابراین بسیار حیاتی است تا هر مؤسسه تجاری ، چارچوبی برای درک، تجزیه و تحلیل و ارزیابی وضعیت رضایتمندی مشتریانش در اختیار داشته باشد (وینی وکنجی،2001).
بنابر نظر لاولاک[1] صنعت بانکداری همانند صنایع دیگر خدمات مالی ، با تغییر سریع بازار تکنولوژی های جدید ، عدم قطعیت اقتصادی ، رقابت شدید، نیازهای متنوع مشتریان و جو متغیر که باعث ایجاد مجموعه ای از چالشهای بی سابقه می شود ، مواجه است (کومار،2008، ص1). از آنجائیکه همه بانکها سعی و تلاش می نمایند که سهم بیشتری از بازار رقابت را کسب نمایند و رهبری بازار را در کنترل خود بگیرند، از مهمترین عواملی که بانکها را در این زمینه یاری می نماید مشتری مداری و اعتقاد راسخ کارکنان بانک به این مهم می باشد .
مفهوم رضایتمندی مشتری
در اواخر دهه 1960، لویت[2] اعلام کرد که هدف کسب وکار، ایجاد و حفظ مشتریان است(فاکس[3]، 2000) در دهه های بعد و در پاسخ به فشارهای رقابتی ناشی از جهانی شدن و رقابت های بین صنایع و مناطق جغرافیایی، مدیریت روابط مشتری یا CRM شکل گرفت. و از زمانی که جهان در آستانه تغییر از اقتصاد مبتنی بر مبادله به اقتصاد مبتنی بر رابطه قرار گرفته، کسب و کارها نیز از محصول محوری به مشتری محوری تغییر جهت داده اند و می توان به وضوح دید که چگونه مفهوم CRM و نیاز به حفظ روابط دراز مدت با مشتریان، به عنوان مسئله ای مهم مطرح می شود. مهمترین دلیل این توجه مجدد به اهمیت مشتری در شرکت، تغییری است که در نحوه انجام کسب و کارها رخ داده است (گلدنبرگ[4]، 2000).
پادیلا معتقد است: گونه های متفاوتی ازرضایتمندی مشتری می تواند برحسب موقعیت ، محصول یا خدمت وجود داشته باشد. عوامل مختلفی از جمله نوع محصول یا خدمات ، تجربیات مشتری ، تصمیم خرید، فروشنده، فروشگاه، تأمین کننده خدمات، شهرت و یا چیزهای دیگرمی تواند منجربه رضایت مشتری گردد (پادیلا،1996).
رضایتمندی مشتری یک ارزیابی کاملاً شخصی است که به میزان زیادی تحت تاثیر انتظارات فردی می باشد. محققینی چون الیور[5] رضایتمندی/ عدم رضایت مشتری را بر اساس تائید یا عدم تائید انتظارات شخصی مشتری در قبال خدمات یا کالاهای دریافتی تعریف می کنند(سی اس اس پی، 2007، ص7).
سازمان تجارت جهانی[6] رضایتمندی مشتری را یک مفهوم روانشناسی می داند که در برگیرنده یک احساس خوب و لذت بخش است که از بدست آوردن خدمت یا محصولی جذاب که مورد انتظار بوده است حاصل می شود. کلاوس[7] رضایتمندی را اینگونه تعریف می کند: «برآورد ذهنی مشتری از تجربه مصرف بر پایه ارتباط بین ادراکات مشتری ومشخصه های عینی محصول» (پیزام و الیز، 1999، ص328-327).
کلی ترین تفسیر از رضایتمندی عبارت است از احساسی که از فرایند ارزیابی آنچه که دریافت شده در مقایسه با آنچه که در تصمیم خرید با توجه به نیازها و خواسته ها مورد انتظار بوده است، حاصل می شود(فکیکووا، 2004، ص59).
در بخش دولتی، تعریف رضایتمندی مشتری در برگیرنده تعاملات و ارتباطات مشتریان با ارائه کننده خدمات و تجربیات گذشته آن ها از خدمات دریافتی می باشد(سی اس اس پی، 2007، ص7).
2-1-3- اهمیت دستیابی به رضایتمندی مشتریان
رضایت مشتری، جزیی کلیدی از موفقیت و کامیابی سازمان است که با حاشیه سود بیشتر و رضایتمندی بیشتر کارکنان، حفظ مشتری و تکرار خرید مرتبط است(آپیا- آدو و سینگ، 1999؛ بری و پاراسورامن، 1992، کنراد، براون و هارمون، 1997، جونز و سازر، 1995، اشنایدر و بوون، 1995). کوخ- لابز[8] معتقد است رقبا در صنایع مشابه با یک نوع تکنولوژی، استراتژی های قیمت و ...، به طور فزاینده ای در جستجوی کسب رضایت مشتری جهت کسب مزایای رقابتی هستند (دنیسون و همکاران، 2008، ص8).
رضایتمندی مشتریان یک ملاک اصلی برای تعیین کیفیتی است که به صورت واقعی توسط محصول یا خدمات تحویل مشتری می گردد(واورا[9]، 1997). به بیان ساده رضایتمندی مشتری امری ضروری برای بقا شرکت ها می باشد. تحقیقات متعدد نشان داده است که هزینه جذب یک مشتری جدید 5 برابر هزینه حفظ مشتری فعلی است(نائومن[10]، 1995). این امر لزوم رقابت در خصوص حفظ خدمات در سطح بالا، آگاهی از انتظارات مشتریان و بهبود خدمات و محصول را نشان می دهد(پیزام و الیز، 1999، ص326).
رضایتمندی مشتری به دلیل تاثیر آن بر روی تکرار خرید محصول وتبلیغات دهان به دهان، به عنوان عامل با اهمیتی برای همه شرکت های تجاری محسوب می شود(برکمن و گیلسون[11]، 1986). رضایتمندی باورهای مثبت را سمت نام تجاری تقویت می کند (اسائل[12]، 1987). پیتر و السون[13] عقیده دارند که (پیتر و السون، 1987) :
«... چنانچه رضایتمندی مشتری از محصول یا نام تجاری وجود داشته باشد آن ها به احتمال بیشتری نسبت به خرید مجدد اقدام می کنند و به سایرین نیز در مورد تجربه مثبت خود از محصول یا خدمت، توصیه می کنند».
رضایتمندی مشتریان همچنین می تواند ارزانترین وسیله ترفیع[14] باشد. محققین زیادی نرخ ترفیع را از این طریق 1 تا 10 (ناتسون[15]، 1988) و یا 1 تا 5 (نائومن[16]، 1995) تعیین کرده اند.
1 Lovelock, C., 2001
2 Levitt
3 Fox
1 Goldenberg.
2 Oliver, R.
3 WTO, 1985.
4 Klaus, 1985.
1 Koch-Laabs,2001.
2 Vavra, T.G. (1997).
3 Naumann,E.,1995.
4 Berkman,H.W.and Giloson, C., 1986.
1 Assael, H., 1987.
2 Perter, P. J. and Olson, j. C., 1987.
34 Knutson, 1988.
5 Naumann, 1995.
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 48 صفحه
مفهوم فرهنگسازمانی
دهه هشتاد را باید آغاز تحقیقات مجدد بر روی مسئله فرهنگسازمانی به شمار آورد. علاقه برای انجام تحقیقات بیشتر بر روی فرهنگسازمانی نشأتگرفته از عوامل گوناگونی میباشد منجمله موارد ذیل میباشد (رحیمنیا و علیزاده، 1388):
اولاً، دهه هشتاد دهه آغاز جهانیشدن سازمانها و کسبوکارها میباشد؛ لذا بحث هماهنگی بین کارکنان اینگونه سازمانها، بحث روز بوده است؛ثانیاً، در این دهه مشخص شد که سطوح مختلف عملکرد سازمان را میتوان به نوع فرهنگ سازمان مرتبط دانست؛ ثالثاً، فرهنگسازمانی میتواند بهعنوان منبعی برای ایجاد مزیتهای رقابتی پایدار عمل کند؛ زیرا برخی از فرهنگها بهراحتی قابل تقلید توسط رقبا نیستند؛ وو همچنین، از دلایل دیگر میتوان به ظهور قدرت اقتصادی و صنعتی ژاپن بهمثابه یک رقیب قابلتوجه و مهم در برابر آمریکا که محققان یکی از دلایل عمده آن را تفاوتهای فرهنگی بین دو کشور دانستهاند.یکی از ابعاد فرهنگ، جنبه سازمانی آن است. جنبه سازمانی یک فرهنگ عبارت است از آدابورسوم، عرفها، قوانین، مقررات و شیوهنامههایی که انتظار میرود اعضای یک سازمان هنگام فعالیت روزانه آن را رعایت کنند (درگاهی و همکاران، 1389). از ترکیب دو واژه فرهنگ و سازمان اندیشهای تازه پدید آمده است که هیچیک از آن دو واژه این اندیشه را در برندارد. سازمان یک استعاره برای نظم و تربیت است درحالیکه عناصر فرهنگ نه منظم هستند و نه بانظم. فرهنگ کمک کرده تا درباره مواردی سوای از مسائل فنی در سازمان سخن گفته شود و باعث شود نوعی از روان همراه با نوعی رمز و راز پدید آید. بنابراین میتوان بیان کرد که فرهنگ در یک سازمان مانند شخصیت در یک انسان است (کاویانی، 1390). ازاینرو فرهنگسازمانی سیستمی است متشکل از ارزشها و عقاید در تعامل متقابل با نیروی انسانی، ساختار سازمانی و سیستم کنترل بوده که هنجارهای رفتاری را در سازمان بنا مینهد (فقهی فرهمند، 1388).
فرهنگ راه تازهای برای پی بردن به زندگی سازمانی به شمار میرود. ازاینرو مدیر خردمند ناگزیر از توجه به فرهنگ است. هماکنون که بهبود نظامهای سازمانی کانون موردتوجه میباشد، فرهنگسازمانی نیز بهعنوان سرچشمه همه تواناییها و ناتوانیهای سازمان قرارگرفته است. اگر قرار باشد در یک سازمان معین دگرگونیهای دلپسند و پایدار پدید آید، فرهنگ آن سازمان باید دستخوش دگرگونی شود و با دگرگونیهای سراسری سازمان سازگار آید. بهعبارتدیگر کامیابی یا شکست سازمانها را باید در فرهنگ آنها جستجو کرد. باآنکه فرهنگسازمانی مجموعهای از باورها و ارزشهای همگانی و مشترک است که بر اندیشه و رفتار اعضای یک سازمان اثر میگذارد، ولی باید همواره توجه داشت که میان باورهای بنیادی و آرزوهای مدیریت بلندپایه و باورها و هنجارهای روزانه کارکنان یک جدایی آشکار وجود دارد. تنها زمانی که درباره باورها و ارزشهای مدیریت بالای سازمان از سوی کارکنان رده پایین سازمان نیز پیوند استوار پدید آید، آنگاه میتوان به وجود فرهنگسازمانی توانمندی باور داشت. دستیابی به توانمندی فرهنگسازمانی به پدید آوردن و پایدار ماندن پیوند روانی و تعهد افراد به ارزشهای سازمان وابسته است (فیضپور و همکاران، 1389).
هرگونه برنامهای که برای آشناسازی فرد با سازمان طراحی میگردد باید با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی سازمان باشد؛ چراکه هر سازمانی، بنا به فرهنگ و نظام ارزشی خود، از رفتار صحیح و مناسب، تعریف خاصی دارد. بنابراین رفتار مطلوب و پسندیده در هر سازمان متفاوت است. منظور از فرهنگ سازمان، عوامل و عناصری است که درمجموع، جو خاصی را در سازمان به وجود میآورند. در ذیل به این عوامل اشارهشده است (اسفندیار سعادت، 1375).:
آداب و اصولی که اغلب مکتوب و مدون نیست و از نسلی از کارکنان به نسلی دیگر منتقل میشود؛کلمات، کنایات، اشارات و بهطورکلی "زبان" خاصی که فقط برای خود اعضای سازمان قابلفهم است؛موضعگیریها، نگرشها، طرز فکرها و ذهنیتهای جمعی بهخصوص آداب معاشرت و اصول خاصی که بر رفتار و حرکات تکتک اعضای سازمان و روابط اجتماعی میان آنها حاکم است؛ ووجود عرف و سنت خاصی که رعایت آن، رفتار مطلوب و عدم توجه یا بیاعتنایی به آن، رفتار نامعقول و ناهنجاری تلقی میشود.در هر سازمان یک فرهنگ غالب وجود دارد و برحسب ماهیت کار نیز زیرمجموعهها و خردهفرهنگهای متفاوت شکل میگیرد که مبنای تفاوت آنها، تخصص، فنّاوری، منطقه جغرافیایی و نظیر اینهاست. کارگران، مهندسان، کارمندان، گروههای مذهبی، گروههای شغلی و غیره هرکدام دارای فرهنگ ویژهای هستند؛ درعینحال دارای یک سری مشترکات فرهنگی نیز هستند. خردهفرهنگها عملاً الگویی از رفتارها و اعتقادات هستند که هرکدام دارای مبنایی مشترک بافرهنگ کلی بوده و درعینحال از جهاتی نیز با آن افتراق دارد (خلج، 1386).
فرهنگ هر سازمان نتیجه سالها تجربه در انجام هدفهای سازمان و روابطی که افراد سازمان طی نیل به این هدفها باهم و با محیط بیرون داشتهاند، میباشد. مراوده و معاشرت افراد سازمان با همدیگر طی انجام کار و وظایفشان باعث ایجاد ارزشها و نمونههای رفتاری قابل قبولی خواهد شد که همه آنها را میتوان فرهنگ سازمان حساب کرد. این فرهنگ تحت نفوذ مستقیم فرهنگ اجتماع میباشد. ارزشها و نمونههای رفتاری قابلقبول از طرفی به انتخاب و ذوق شخصی بستگی دارد ولی از طرف دیگر، که خیلی مهمتر است، فرهنگ اجتماع و سازمان، آنها را دیکته میکند (فاتحی، 1375). فرهنگسازمانی بهوسیله دانش جمعی و شناخت تکتک اعضای آن تعیینشده و سپس تحت تأثیر باورهای ریخته شده، اولویتها و الگوهای فکری رهبران اثرگذار بر آن، زمینه تجویز و تقویت اشکال قابلقبول اندیشه و رفتار، تنبیه و تشویق را فراهم نموده و یک نفوذ اجتماعی قوی روی اعضای فعلی سازمان به وجود میآورد(Vance et al., 2008). سازمانهای دارای فرهنگ قوی موفقتر از سازمانهایی هستند که فرهنگی ضعیفتر دارند زیرا نیروهای موجود در چنین سازمانهایی دارای رفتاری استاندارد و باورهایی مشترک هستند (Hynes, 2008).
تأثیر فرهنگسازمانی بر اعضای سازمان بهاندازهای است که میتوان با بررسی زوایای آن، نسبت به چگونگی رفتار، احساسات، دیدگاهها و نگرش اعضای سازمان پی برد و واکنش احتمالی آنها را در قبال تحولات موردنظر ارزیابی، پیشبینی و هدایت کرد. با اهرم فرهنگسازمانی بهسادگی میتوان انجام تغییرات را تسهیل کرد و جهتگیریهای جدید را در سازمان پایدار کرد. از طرفی بدون تحلیل و ارزیابی کلی فرهنگسازمانی نمیتوان موفقیت برنامههای رشد و توسعه سازمان را تضمین نمود و اگرچه فرهنگسازمانی به نظر ناملموس میرسد، اما بسیار مؤثر و قوی است، بهطوریکه میتواند بهصورت یک مانع اصلی در تحقق اهداف استراتژیک سازمان عمل کند (فقهی فرهمند، 1388).
فرهنگسازمانی میتواند به رفتارهای روزمره اعضای سازمان معنی و جهت مهمی بدهد. فرهنگ بهصورت نیرویی در پسزمینه سازمان عمل میکند و قدرت آن را دارد که رفتار را شکل دهد، باورهای مشترک را تقویت کند، و اعضا را تشویق کند تا مساعیشان برای تحقق هدفهای سازمانی، به کار برند. فرهنگسازمانی در این مفهوم میتواند یک مزیت رقابتی باشد بهشرط آنکه استراتژیها را حمایت کند و به نحو شایستهای در جهت چالشهای محیط سازمان قرار گیرد. مدیریت فرهنگسازمانی با این شرط، وظیفهای دشوار اما مهم است (ایراننژاد پاریزی، 1381). فرهنگسازمانی درواقع بخش مکمل عملکرد سازمان میباشد. غنای این فرهنگ سبب ایجاد همدلی در میان تکتک اعضای یک سازمان شده و به آنها کمک میکند تا همگی خود را در یک صف ببینند. نقشی که فرهنگسازمانی در یک سازمان ایفا میکند به عملکرد فرهنگسازمانی و نیز تأثیرات آن بر بخشهای گوناگون سازمان تقسیم میشود.
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 61 صفحه
منابع کامل
فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه ای
تعریف فرهنگ
فرهنگ در زبان فارسی معنی مختلفی دارد که مهمترین آنها ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، علوم ، معارف و هنرهای یک جامعه است.(معین،489:1387). از دیدگاه علمی تعاریف متعدد و متنوعی از فرهنگ ارائه گردیده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود :
به عقیده هافستد[1] (1980) فرهنگ عبارت است از : اندیشه مشترک اعضای یک گروه یا طبقه که آنها را از دیگر گروهها مجزا می کند و در جایی دیگر، فرهنگ به صورت مجموعه ای از الگوهای رفتار اجتماعی، هنرها، اعتقادات، رسوم و سایر محصولات انسان ویژگیهای فکری یک جامعه یا ملت تعریف می شود .
گروبر و کلوکهان[2] (1952) می گوید: در حالی که بیش از یکصد و پنجاه تعریف برای فرهنگ بر شمرده اند سرانجام ترکیبی به این شرح پدید آورده اند: فرهنگ دربر گیرنده الگوهای آشکار و پوشیده ای از رفتار و برای رفتار است که از راه نمادها که دستاورد نمایان گروههای انسانی است. آموخته می شود و انتقال می یابد . ( به نقل از طوسی ، 71:1377)
تخمین زده می شود که از فرهنگ تا کنون حدود چهارصد نوع تعریف ارائه شده باشد. اما تعاریف مشترکی را می توان یافت که حالت ساده تری داشته و قابل فهم تر هستند که در زیر به آنها اشاره می شود :
استانلی دیوس[3] (240:1373) معتقد است انسانهایی که در یک نظام اجتماعی کوچک یا بزرگ زندگی می کنند دارای باورها، اعتقادات، ارزشها، سنتهاو هنجارهای مشترکی هستند که در مجموع، فرهنگ آن نظام اجتماعی را تشکیل می دهد.
فرهنگ را می توان توافق میان اعضای جامعه درباره ویژگیهای مشترکی که بر فرد، گروه و سازمان و تعامل آنها در یک محیط باز تاثیر می گذارد تعریف کرد (ممی زاده، 1373 )
از مجموع اوصاف و تعاریف فرهنگ، ویژگی های عمده ذیل را می توان استنباط کرد:
-فرهنگ پدیده ای است که بین همه ی افراد یا بیشتر آنها در گروههای اجتماعی مشترک است.
- فرهنگ پدیده ایی است که طریق اخلاقیات ، قوانین و سنتها رفتار انسانها را شکل می دهد و درک افراد از جهان را سازماندهی می کند.
سطوح فرهنگ ازنظر ادگارد شاین[4](1383)
فرهنگ بعنوان ارزشهای مشترک: ارزشها عبارت از ادراک مشترک از امور مطلوب هستند انعکاسهای از فرضهای اصلی فرهنگ بوده، در سطح تجربه و تحلیل پایین تر ، یعنی پایین تر از فرضهای ضمنی قرار دارند ارزشها غالبا تعیین می کنند که اعضاء چه کار باید بکنند چه کار نباید بکنند تا سازمان موفق باشند. فرهنگ بعنوان هنجارهای مشترک: درست در مقابل مفهوم ذهنی فرهنگ بعنوان مجموعه ای از فرضهای ضمنی ، یا حتی ارزشهای مشترک یک دیدگاه عینی تر از فرهنگ بااستفاده از هنجارهای رفتاری بعنوان عناصر اساسی فرهنگ ظاهر می شوند هنجارها معمولاً انتظارات غیر رسمی و نوشته نشده ای هستند که درست در سطح، قبل تجربه رخ می دهند هنجارها مستقیماً در رفتار تاثیر می کنند آنها خیلی قابل مشاهده تر از ارزشها یا فرضهای ضمنی هستند در نتیجه برای کمک به درک مردم از جنبه های فرهنگی زندگی سازمانی ابزار عینی تری فراهم می کنند هنجارها همچنین به وسیله تشریفاتی که مثالهای قابل رویت و موثر از اهداف اصلی سازمان تهیه می کنند به افراد شرکت کننده در آن انتقال می یابند . (هوی میسکل[5]،1385 :457)
ادگارشاین در کتاب فرهنگ سازمانی خود فرهنگ را در لایه های مختلف تقسیم و با فلش های رفت و برگشت این تعامل را در قالب مدل زیر معرفی می کند.
1Hofstede
2Grobroclouchan
3Estanli diuse
4shein
1 Hovi miscel