تعداد صفحه: 16
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
مقدمه
چرا اسم این جنگ «جنگ تریاک» شد؟
امتیازاتی که بریتانیا از امپراتوری چین گرفت عبارت بود از:
استعمار در هند
آغاز استعمار انگلستان در آسیا
استعمار هند از دیدگاه پل باران
آثار سیاسی و فرهنگی استعمار
مقدمه
در بررسی تاریخ استعمار به حوادثی برخورد خواهیم کرد که به راحتی نمیتوان از کنار آنها گذشت و هر فردی که کوچکترین پایبندی به ارزشهای انسانی داشته باشد، پذیرش حوادث برایش سخت است. اما اطلاع از این حوادث برای درک بهتر واقعیت دنیای جدید انکار ناپذیر است.
یکی از این حوادث «جنگ تریاک» است. جواهر لعل نهرو در کتاب نگاهی به تاریخ جهان، یک نامه را به این جنگ اختصاص داده است. این جنگ در اواخر نیمه اول قرن ۱۹ (۱۸۴۰ تا ۱۸۴۲) میان چین و انگلستان رخ داد. این جنگ نخستین مرحله نفوذ موثر کشورهای استعمارگر در چین بود.
چرا اسم این جنگ «جنگ تریاک» شد؟
داستان از آنجایی شروع میشود که صادرات چای از چین به انگلستان در اوایل قرن نوزده رونق مییابد. از آنجایی کالایی در انگلیس وجود نداشت که به چین صادر شود، در نتیجه انگلیس مجبور بود از ذخایر نقره خود به چین بدهد. سیستم پولی انگلیس در آن زمان طلاپایه بود و لذا انگلستان نقرههایی را که از مکزیک به دست میآورد را باید به چین میداد. انگلستان با کاهش ذخیره نقره خود روبرو شد اما این وضعیت مطلوب انگلستان ابرقدرت آن زمان نبود و بریتانیاییهای حاکم در هند صدور نقره را متوقف کردند.
در نتیجه انگلستان به دنبال راهی برای جبران کسری تراز و حفظ ذخایر نقره خود بود. در این میان تریاک یکی از معدود کالاهایی که در چین قابلیت عرضه داشت. تریاکی که در هند تولید میشد و به صورت قاچاق و غیرقانونی به چین میرفت و در آنجا به فروش میرسید. مصرف تریاک توسط مردم چین، اعتیاد آنان به این ماده مخدر را در پی داشت و از همینرو میزان مصرف آن روز به روز افزایش یافت.
در آن مقطع هند تحت استعمار انگلیس بود و انحصار تجارت با این کشور را «کمپانی هند شرقی» در اختیار داشت. کمپانی هندشرقی از تجارت تریاک سود به دست میآورد و در نتیجه از رونق گرفتن این تجارت حمایت میکرد.
امپراتوری چین در ابتدا توجهای به این مساله نداشت و ممنوعیتی برای این تجارت در نظر نگرفت. اما با افزایش میزان مصرف تریاک در میان مردم و در نتیجه افزایش واردات تریاک و تغییر تراز تجاری، امپراتوری چین تجارت تریاک را ممنوع اعلام کرد. تجار انگلیسی که هیچ محدویتی برای خود قائل نبودند، از تمامی ترفندها برای دور زدن قوانین چین استفاده میکردند. یکی از مهمترین آنها دادن رشوه به مامورین دولتی چین بود. کمپانی هندشرقی تمام توان خود را برای فروش غیرقانونی تریاک در چین و رواج اعتیاد در این کشور به خرج داده بود. فروش غیرقانونی تریاک در چین که در سال ۱۸۰۰ میلادی فقط ۱۰۰ تن بود در سال ۱۸۳۸ میلادی به میزان ۲۶۰۰ تن رسیده بود.
چین پس از مدتی و در ۱۸۳۹ میلادی، زمانیکه مشاهده کرد تجارت غیرقانونی تریاک متوقف نمیشود و این تجارت مردم زیادی را درگیرخود کرده است، یکی از افراد کارامد خود به نام «لین زشو» را مامور مقابله با این تجارت خانهمان سوز کرد. این فرد با جدیت فراوان به مقابله با قاچاق تریاک در چین پرداخت.
لین در ابتدا نامهای به ملکه انگلستان نوشت و از او خواست به دلیل اثرات مصرف تریاک بر مردم، تجارت این ماده مخدر را قطع کند. میگویند این نامه هرگز به دست ملکه نرسید.
وی به مرکز اصلی تجارت تریاک در بندر «کانتون» رفت و در آنجا برخورد بسیار جدی و بدون انعطاف با تجار خارجی تریاک کرد. وی تمام راههای دسترسی به بندر کانتون را مسدود کرد و تجار خارجی را در شهر محبوس کرد. تامین کنندگان تریاک را در کارخانهها زندانی کرد. سربازان چینی را به سراغ کشتیهای انگلیسی فرستاد و آنها را به خارج آبهای سرزمینی چین برد و در آنجا تریاکها را از بین برد. همچنین از ناخداهای کشتیهای خارجی تعهد گرفت که از آوردن تریاک به چین خودداری کنند و گرنه اجازه پهلوگیری در بنادر چین را نخواهند داشت.
گویا در حدود ۱۱۰۰ تن تریاک توسط این فرد کشف و نابود شد. این کار خسارت اقتصادی بزرگی به تجار انگلیسی وارد کرد و امپراتوری انگستان و مجلس آن این اتفاق را برنتابیدند و به چین لشگر کشی کردند.
یک ناو جنگی بریتانیا بندر کانتون را بمباران کرد و نظامیان بریتانیایی «مجمع الجزایر شوسان» در نزدیکی بندر کانتون را تصرف کردند. سپس چند کشتی جنگی بریتانیا رودخانه یانگ تسه کیانگ را پیمودند و شهر نانکن (نانجینگ امروزی) پایتخت جنوبی چین را مورد تهدید قرار دادند و حکومت امپراتور «تائوکوئانگ» را ناگزیر به تسلیم شدن در مورد خواسته هایشان کردند.
این اقدام که بعدها «سیاست توپخانه» نامیده شد به پیمان ننگین نانکن منجر شد. امپراتور ناگزیر شد حق تردد آزادانه در خاک چین را به اتباع بریتانیا بدهد و خسارتی به مبلغ ۲۱ میلیون دلار نقره را به دولت بریتانیا بپردازد.
امتیازاتی که بریتانیا از امپراتوری چین گرفت عبارت بود از:
۱ – واگذاری هنگ کنگ به پادشاهی بریتانیا به صورت اجاره محدود که البته تا سال ۱۹۹۷ به درازا کشید. این منطقه از سوی انگلیس منطقه آزاد تجاری شد.
۲ – پنج بندرگاه چین که انگلیسیها در آن حق اقامت و تجارت داشتند، به روی بریتانیا گشوده شد.
۳ – قانون کاپیتولاسیون
۴ – نرخ عوارض کالاهای وارداتی کاهش یافت و به رقمی در حدود ۳ تا ۵ درصد رسید.
پس از جنگ و قبول این قرارداد از سوی چین امپراتور چین نامهای به ملکه انگلستان نوشت و در آن از مضرات مصرف تریاک توسط مردم گفت و از ملکه درخواست کرد تا محدودیتی برای تجارت این ماده مخدر در نظر بگیرد. اما توجهی به این نامه نیز نشد.
برای دولتهای استعماری هیچگاه زندگی مردم، حقوق آنها و سایر ارزشهای انسانی مطرح نبوده است. جنگ تریاک یکی از شواهد تاییدکننده این مدعا است.
تعداد صفحه: 12
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
تعریف
انتقال حرارت هدایتی انتقال حرارت جابجایی
انتقال حرارت تشعشعی
تعریف
انتقال حرارت ( heat transfer) به طور کلی در حرکت حرارت از دمای بالا به دمای پایین گفته میشود .در زمانی که بین دو نقطه گرادیان دمایی (اختلاف دما) وجود داشته باشد، بین آنها انتقال حرارت صورت می گیرد. به طور کلی حرارت به سه صورت هدایت، جابجایی و تابش منتقل می شود. انتقال حرارت هدایتی نیاز به محیط مادی داشته و در جامدات و سیالات رخ می دهد. انتقال حرارت جابجایی نیز نیاز به محیط مادی داشته و زمانی رخ می دهد که یک سیال بر روی یک سطح حرکت کند. انتقال حرارت تشعشعی نیاز به محیط مادی نداشته و همیشه بین اجسامی که اختلاف دما دارند روی می دهد. تفاوت بین ترمو دینامیک وانتقال حرارت در این است که در ترمودینامیک در مورد نرخ ومکانیزم سیستم ها آنها بحثی نمیکند ولی انتقال حرارت در مورد نرخ ومکانیزم انها بحث میکند.
تعداد صفحه: 22
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه
تعاریف سخنوری
تاریخچه سخنوری
خطابه در روم
سریانیان و خطابه
عصر جاهلی و خطابه
اقسام سخنوری:
سخنوری سیاسی
سخنوری قضایی
سخنوری تشریفاتی یا نمایشی
سخنوری علمی
سخنوری منبری
فنون بیان موثر
نکاتی در باب سخنوری
صفات سخنور
خطابه
1- اصول بصری و قواعد املاء.
2- محتوای سخنرانی
ابزار سخنوری
بُردار کنونی
زبان
نتیجه گیری
فهرست منابع
مقدمه
عصری که ما در آن زندگی می کنیم و در هر لحظه آن با تغییرات گسترده ای روبرو هستیم ارتباطات نام دارد و این ارتباطات است که حرف اول را می زند.همه ی افراد بیشتر اوقات خود را به نحوی با دیگران در تماس هستند،به همین دلیل کیفیت زندگی و کار هر کس به کیفیت ارتباط او با دیگران بستگی دارد. همه ی ما در محیط کار فرصت های یکسانی داریم اما کسانی مسیر پیشرفت و ترقی را در زندگی به سرعت طی می کنند که قدرت بیان بالایی داشته باشند. از این راه است که فرد صاحب احترام ،اعتبار و مقام بالایی در میان دیگر اعضای گروه می شود.یکی از راه های مطرح کردن خود همین برقراری ارتباط مناسب و موثر است.تقریبا هر کس به دلایل مختلف در یک جمع یا محیط کار و کلاس های فوق العاده سخنرانی کرده است. بیشتر افراد در زمینه سخنرانی در جمع دچار اضطراب و نگرانی می شوند. سخن گفتن یکی از آداب ما انسان هااست که برای اینکه بتوانیم مقصود خود را به طرف مقابل برسانیم از آن استفاده می کنیم. اگر بخواهیم تاریخ فن سخنوری را مورد بررسی قرار دهیم باید آغاز شروع این فن را در یونان جستجو کرد.فن سخنوری چه از نظر معنی و چه از نظر کیفیتی در آن سرزمین بوجود آمده است. فن سخنوری همچون فنون دیگر در این کشور کمال و پیشرفت خود را طی کرده است.آنچه پیش رو دارید مطالبی کوتاه اما مفید و مختصردر مورد فن سخنوری است که برای مخاطبان گرامی تهیه گردیده است.
تعاریف سخنوری
سخنرانی فن و هنری است که از راه ارائه دلیل و برانگیختن عواطف، برمخاطبان وشنوندگان خود تاثیر می گذارد و آنان را به سوی موضوع و هدفی خاص راهنمایی و برای آن زمینه سازی می کند.همانگونه که در تعریف بالا دیدید، سخنرانی، راهنمایی مخاطب به سوی هدفی خاص است که باید برای آن زمینه سازی کرد. با توجه به تعریف سخنرانی باید توجه داشته باشید که سخنرانی هم فن است پس به دانش نیاز دارد و هم هنر است پس به ذوق نیاز دارد.در تعریف دیگر از سخنوری آمده است که سخنوری یا خطابه فنی است که به وسیله آن گوینده، شنونده را به سخن خود اقناع و بر منظور خویش ترغیب می کند. پس غرض از سخنوری همین دو نتیجه است که شنونده سخن گوینده را بپذیرد و بر منظور او برانگیخته شود.گوینده ای که این فن را به کار می برد، خطیب و سخنور نامند و سخنی را که این فن در آن به کار برده شود خطبه، نطق و گفتار خوانند. از دیدگاه نگارنده سخنرانی فن یا هنری است که سخنور باتوجه به دانش (درواقع در فن سخنوری و مطالبی که قرار است ارائه دهد یا نحوه ارتباط با مخاطبان......) که دارد مخاطبان را قانع و با توجه به موقعیت و منصبی که دارد می تواند آنها را ترغیب کند و از این لحاظ سخنان او بیشتر در مخاطبان نفوذ می کند. در این جا صحبت از همان اعتبار اولیه،ثانویه و اعتبار نهایی در علوم ارتباطات است که هر فردی در رابطه با سخنرانی با این سه اعتبار روبرو می شود. در ادامه به توضیح این سه نوع از اعتبار می پردازیم تا مسیر درستی را طی کرده باشم:
اعتبار اولیه: اعتبار اولیه یا عرضی به اعتباری اطلاق می شود که عامل ارتباطی قبل از ورود به فرایند ارتباطی مورد نظر آن را داراست. اغلب اعتبار اولیه از عنوان فرد نشات می گیرد و بر آن متکی است مانند پیشوند: مهندس، استاد، دکتر و ......
اعتبار ثانویه: اعتباری است که مخاطب از عامل ارتباطی بر اساس آنچه که می گوید و به گونه ای که می گوید به دست می آورد. این اعتبار بیشتر از نکاتی چون: موضوعی که از آن سخن گفته می شود و تسلط بر آن، شیوه های بیانی، غیر کلامی، نوع طرح واستدلال مربوط به موضوعات نشات می گیرد.
اعتبار نهایی: اعتباری است که فرد پس از یک رابطه میان کنش با دیگران احساس می کند که به دست آورده است به عبارت دیگر دیگران پس از وقوع یک رابطه در می یابند که فرد مورد نظر داری چه اعتباری است.
تاریخچه سخنوری
زمانی که سخنوری محل توجه می شود مائه پنجم پیش از میلاد مسیح است و آن زمان سراسر دنیای متمدن در دست توانایی پادشاهان ایران بود و قومی که مستقیما تحت حکومت ایران نبود بعضی از یونانیان بودند.یونانیان از قدیم الایام "هومر" را در واقعی فن خطابه می دانستند و پس از وی از خطبای بزرگی مانند "سولون"(558-640ق.م) قانونگذار آتن و مصلح آداب و عادات اجتماعی؛ "ابرخس" جمع کننده اشعار هومر(528ق.م)؛ "پیسیستر اتوس"(527-605ق.م) حاکم آتن؛ و "تمیستوکلس"(460-525ق.م) سردار یونانی و مشهور در خطابه های جنگی یاد می کنند.در عصر "پریکلس"(429-495ق.م) که از مردان سیاسی و صاحب نفوذ بود،خطابه در یونان، شکوفایی خود را آغاز کرد. دلایل رشد خطابه در این زمان عبارتند از: ظهور حکومت های دموکراتیک – رشد امور تجاری وصنعتی و گسترش تدریجی نیروی دریایی آتنیان – نظام قضایی آن عصر که در آن، افراد برای احقاق حقوق خود باید سخنوری زبر دست باشند و یا از وکلای سخنوری استفاده کنند. – استعداد یونانیان درفن خطابه
نخستین شخصی که به تعلیم خطابه پرداخت "کوراکس" از جزیره صیقله بود که عربها وی را با نام"غراب خطیب" می شناسند."سقراط" استاد افلاطون، مکتبی برای تعلیم فن خطابه داشت و شاگردان او با این فن آشنا بودند و در بیان فلسفه از آن بهره می بردند. افلاطون همچون سقراط جویای حقیقت بود. از نظر او در صورتی حقیقی است که مبتنی بر معرفت حقایق باشد و کسی از حقیقت بی خبر باشد نمی توانند ذهن شنونده را به سوی حقیقت سوق دادند. به نظر افلاطون استعداد فطری،آموزش و تمرین سه عامل اساسی برای توانایی در سخنوری است. از نظر او، هدف از سخنرانی فقط اقناع به معنای ظن غالب نیست، بلکه سوق دادن به سوی فضیلت است. از این رو شناخت روح و مباحث روان شناسی، از مباحث ضروری در این فن است.
خطابه در روم
ازمیان رومیان، "سیسرون"، درخشندگی خاصی در این باره دارد. وی کتاب های ارسطو را بازنویسی و در آن ها تحقیق کرد. او در سخنوری بسیار توانا بود و کتابی تحت عنوان "خطابه " نوشت.
سریانیان و خطابه
پس از ظهور مسحیت ،این فن از نظر علمی نه عملی، تحت تاثیر سریانیان در مناطقی مانند:الجزیره و سوریه قرار داشت.
عصر جاهلی و خطابه
در عصر جاهلی خطابه از نظر علمی و فنی جایگاهی نداشت و اعراب، بیش از هر چیز به خطابه علمی و سبک بیان توجه می کردند. در این دوران چه بسا یک سخنران با سخنان خود، قبیله ای را به اوج عزت یا حضیض ذلت می رساند. از این رو سران قبایل، فردی را به عنوان سخنگوی رسمی و خطیب قبیله بر می گزیدند. عوامل زیر باعث رشد خطابه در این عصر بود: شرایط جنگی و طیبعت صحرانشینی اعراب – تعصب قبیله ای و فخر فروشی اعراب بر دیگران با امتیازات خود و قبیله شان – طبیعت ادبیات جاهلی و شفاهی بودن و رواج نداشتن فن نویسندگی – نیاز به خطیب به عنوان مسئول هیت.
اقسام سخنوری:
سخنوری از دیدگاه محمد علی فروغی به پنج دسته تقسیم می شود که به شرح زیر است:
سخنوری سیاسی:سخنوری سیاسی سخنوری مردان سیاست است یعنی وزرا و نمایندگان ملت و مانند ایشان در انجمن های ملی یعنی پارلمان و مجامعی که در آن احزاب سیاسی و طبقات مختلف ملت، در سیاست مصالح کشور تبادل افکار می کنند.
سخنوری قضایی: سخنوری قضایی باید سنجش معقول، منطقی، قانونی، اخلاقی، حکیمانه، عدالت خواهانه و وجدانی باشد.
سخنوری تشریفاتی یا نمایشی: سخنوری تشریفاتی به خلاف اقسام دیگر میان ما بسیار رواج داشته است مخصوصا به نظم، هرچند در هر قسم از سخنوری اصل این است که که سخن پر مغز و معنی، معقول و حکیمانه باشد اما در سخنوری تشریفاتی به اندازه اقسام دیگر استدلال و احتجاج در کار نیست.
سخنوری علمی: سخنوری علمی از حضایض این دوره است و یکی از بهترین اقسام سخنوری است زیرا گذشته از سود مندی آن، از قصد و غرض های مادی دنیوی دور است و سخنور می تواند بدون قید و بند حرف بزند.
سخنوری منبری: اگر چه سخنوری از هر قسم باشد مالش ارشاد به سوی حقیقت است و نوعی از تعلیم و تربیت و لیکن سخنوری منبری بالاختصاص برای این منظور است و از این جهت با سخنوری علمی و تشریفاتی بیشتر مناسبت دارد تا با اقسام دیگر و می توان گفت اصول و قواعدش همان قواعد واصول سخنوری علمی و تشریفاتی علمی است، به این معنی که سخنوری منبری در میان ما عموما به دوصورت در می آید یکی به صورت موعظه و دیگری به صورت ذکر منقبت و مصیبت معصومین.
تعداد صفحه: 25
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
تعریف
معنی
گفتمانهای سده نوزدهم
رمانتیسم انگلیسیرومانتیسم آلمانی
گفتمانهای سده بیستم
انسانشناسی آمریکاییفرهنگ ایران
تعاریف دیگر فرهنگ
فرهنگی شدن
آنچه به این بحث ارتباط دارد :
فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی فرهنگ عام فرهنگ خاص خرده فرهنگ فرهنگ پذیری
فرهنگ پذیری دو سویه می تواند از چند طریق به وجود آید :
مهاجرت های بین المللی برخورد های تاریخی اقوام سلطه استعمارگران بر مستعمرات
منابع
تعریف
فرهنگ مجموعهای از باورها و رفتارهای گروههای انسانی است . فرهنگ فارسی معین فرهنگ را مرکب از دو واژه فر و هنگ به معنای ادب ، تربیت ، دانش ، علم ، معرفت و آداب و رسوم تعریف کردهاست .
معنی
فرهنگ واژهای است که معانی گوناگونی دارد. برای مثال، در ۱۹۵۲ آلفرد کلوبر(Alfred Kroeber) و کلاید کلاکهون (Clyde Kluckhohn) در کتاب خود به نام فرهنگ: مروری انتقادی بر مفاهیم و تعاریف Culture: A Critical Review of Concepts and Definition با گردآوری ۱۶۴ تعریف از فرهنگ اظهار کردند که فرهنگ در اغلب موارد به سه برداشت عمده میانجامد:
- برترین فضیلت در هنرهای زیبا و امور انسانی که همچنین به فرهنگ عالی شهرت دارد
- الگوی یکپارچه از دانش، عقاید و رفتار بشری که به گنجایش فکری و یادگیری اجتماعی نمادین بستگی دارد .
- مجموعهای از گرایشها، ارزشها، اهداف و اعمال مشترک که یک نهاد، سازمان و گروه را مشخص و تعریف میکند .
هنگامی که این مفهوم برای نخستین بار در سدههای هیجدهم و نوزدهم میلادی در اروپا به کار گرفته شد، بر فرایند کشت و زرع یا ترویج در کشاورزی و باغبانی دلالت داشت. چراکه نام انگلیسی این کلمه(از کلمه لاتین کالتورا (cultura) از کولر (colere) ریشه گرفته و به معنای کشت کردن، زراعت و ترویج است) در آغاز سده نوزدهم این مفهوم بر بهبود یا پالایش و تهذیب نفس در افراد به ویژه در حین آموزش استوار بود و سپس در تأمین آرزوهای ملی یا ایده آلها دلالت داشت. در نیمه سده نوزدهم برخی از دانشمندان واژه را برای ارجاع به ظرفیت جهانشمول بشری اطلاق کردند.
در سده بیستم "فرهنگ" به عنوان یک مفهوم محوری وکلیدی در انسانشناسی به کار رفت که همه پدیدههای انسانی را دربر میگرفت و صرفاً نتیجه امور ژنتیکی به حساب نمیآمد. اصطلاح "فرهنگ" به ویژه در انسانشناسی آمریکایی دارای دو معنی بود(۱)ظرفیت و گنجایش تکامل یافته بشر برای دسته بندی و بیان تجربیات به واسطه نمادها و کنش پندارمآبانه و نوآورانه و(۲) راههای مشخصی که مردم براساس آن در نقاط مختلف جهان زندگی و تجربیات خود را به شیوههای گوناگون بیان میکنند و به شکلی خلاقانه دست به کنش میزنند. پس از جنگ جهانی دوم، اصطلاح، اگرچه با معانی مختلف، از اهمیت بیشتری دردیگر رشتهها و حوزههای علمی مثل جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی روانشناسی سازمانی و علوم مدیریتی برخوردار شد.
گفتمانهای سده نوزدهم
رمانتیسم انگلیسی
در سده نوزدهم ، انسان گرایانی مانند شاعر و مقاله نویس انگلیسی متیو آرنولد Matthew Arnold (۱۸۲۲-۱۸۸۸) کلمه فرهنگ را برای ارجاع به آرمانهای پالایش شده برای افراد بشر که به بهترین نحو در جهان اندیشیده و گفته شدهاست، به کار برد.این مفهوم از فرهنگ، با مفهوم آلمانی بیلدونگ (bildung) قابل مقایسهاست: "...فرهنگ جستجوی کمال مطلق از طریق ابزارهای فهم درباره همه چیزهایی است که به انسان بستگی دارد؛ بهترین چیزی که در جهان اندیشیده و گفته شده است".
در عمل فرهنگ به یک آرمان ممتاز و نخبه گرایانه باز میگشت و با فعالیتهایی مانند هنر، موسیقی کلاسیک و آشپزی اشرافی همراه بود. از آنجا که این اشکال فعالیتها، با زندگی شهری عجین شده بود، فرهنگ با "تمدن"(از ریشه لاتین city civitas,) بازشناسی میشد. منظر دیگر، جنبش رومانتیک دربردارنده علاقه به فولکلور یا موسیقی محلی بود که به بازشناسی فرهنگ غیرنخبگان انجامید. این تمایز اغلب به عنوان چیزی تلقی میشد که فرهنگ عالی را که عمدتاً به گروه اجتماعی حاکم مربوط است از فرهنگ پست جدا میکند. به عبارت دیگر ایده فرهنگ که در اروپای سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم توسعه یافت نابرابریهایی را در جوامع اروپایی منعکس میکند.
ماتیو آرنولد، فرهنگ را در مقابل آنارشی یا هرج و مرج قرار میدهد. دیگر اروپاییان پیرو فیلسوفانی نظیر توماس هابز و ژان ژاک روسو، فرهنگ را در مقابل وضعیت طبیعی قرار میدهند. هابز و روسو عقیده دارند که آمریکاییهای بومی آن کشور که سرزمینشان به وسیله اروپاییان تسخیر شد، از سدههای ۱۶ به بعد در وضعیت طبیعی به سر میبردند؛ این تضاد در مقایسه "متمدن" و "غیرمتمدن" مطرح شدهاست. براساس این اندیشه، ما میتوانیم برخی کشورها و ملتها را به عنوان متمدنتر وبرخی از مردم را فرهنگی تر نسبت به دیگران تلقی کنیم. این تقابل به نظریه داروینیسم اجتماعی هربرت اسپنسر و نظریه تحول فرهنگی لوییس هنری مورگان انجامیدهاست. همچنانکه برخی منتقدین بحث کردهاند که تمایز میان فرهنگهای عالی و پست ناشی از مجادله میان نخبگان و غیرنخبگان اروپایی است، برخی دیگر از آنان استدلال میکنند که تمایز میان متمدن و غیر متمدن چیزی جز مجادله میان قدرتهای استعماری اروپایی و مستعمراتشان نیست. دیگر منتقدین سده نوزدهم پیرو روسو این تمایز را میان فرهنگ عالی و پست پذیرفتهاند، اما همچنین پالایش و پیچیدگی فرهنگ عالی را درنظرگرفتهاند. آنها این تغییرات را به عنوان توسعه غیرطبیعی، ابهام آفرین و انحراف از وضعیت طبیعی مردم میدانند. این منتقدین موسیقی محلی (چنانچه توسط طبقه کارگر ساخته شده باشد)را بیان راستین شکل طبیعی زندگی میشناسند، درحالی که موسیقی کلاسیک در مقایسه با طبیعت و زندگی خالص، سطحی و منحط به نظر میرسد. به همین سیاق، این دیدگاه، اغلب مردم متکی به فطرت را مردمی غیراهلی تصویر میکند که به شکلی اصیل و غیرمصنوعی، ساده و سالم زندگی میکنند و به وسیله سیستم سرمایه داری به شدت طبقاتی غرب، دچار انحطاط نشدهاند.
در سال ۱۸۷۰ ادوارد تایلور (۱۹۱۷-۱۸۳۲) این اندیشههای مبتنی بر فرهنگ عالی در برابر پست را برای طرح تئوری تحول مذهب به کار برد. براساس این تئوری، مذهب از شکل چندخدایی به توحید و یکتاپرستی متحول میشود. او در ادامه مطالعات خود، فرهنگ را به عنوان مجموعه گوناگونی از فعالیتهای مشخص کننده انواع اجتماعات انسانی بازتعریف کرد. این دیدگاه راه را برای درک مدرن از فرهنگ هموار کرد.
رومانتیسم آلمانی
فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت (۱۸۰۴- ۱۷۲۴) تعریفی فردگرایانه را از «روشنگری»، شبیه به مفهوم بیلدونگ ارایه داد:«روشنگری، خروج انسان از نابالغی خودانگیختهاست»
او بحث کرد که این نابالغی از فقدان فهم ودرک ما ناشی نمیشود، بلکه از نبود شوق اندیشیدن مستقل سرچشمه میگیرد. برخلاف این جبن فکری، کانت بر: Sapere aude (شجاعت خردمندبودن!) اصرارداشت. درواکنش به کانت، پژوهشگران آلمانی مانند یوهان گاتفرید هردر(۱۸۰۳- ۱۷۴۴) اظهارداشت که آفرینشگری انسان که ضرورتاً غیرقابل پیش بینی ودر اشکالی فوق العاده گوناگون رخ مینماید، همانند عقلانیت بشری حائز اهمیت است. افزون براین، هردر شکلی جمعی از بیلدونگ را پیشنهادکرد:«برای هردر، بیلدونگ، کلیت تجربیاتی بود که یک هویت منسجم و احساس سرنوشت مشترک را برای مردم به وجود میآورد ».
در ۱۷۹۵ زبان شناس و فیلسوف بزرگ، ویلهلم فون هومبولت (۱۸۳۵- ۱۷۶۷) همگان را به انسانشناسی ای فرخواند که میتوانست علائق کانت و هردر را درهم آمیزد. در دوران رومانتیک پژوهشگران آلمانی به ویژه، آنانی که با جنبشهای ناسیونالیستی سروکار داشتند- مانند مبارزه و ستیز ناسیوناسیتها برای خلق "آلمان" ورای شاه نشینهای گوناگون و مبارزات ملی گرایان ازطریق اقلیتهای قومی برعلیه امپراطوری اتریش- مجارستان- عقیدهای گسترده تر از فرهنگ را به عنوان "دیدگاهی جهانی" ترویج کردند. برمبنای این مکتب فکری، هر گروه قومی یک دیدگاه جهانی مشخص دارد که با دیدگاه جهانی دیگران، قابل مقایسه نیست. باوجود شمولیت بیشتر نسبت به دیدگاههای پیشین، این رهیافت فرهنگی نیز همچنان اجازه میداد تا میان فرهنگهای "بدوی" و "متمدنانه" تمایز قایل شویم.
در ۱۸۶۰ آدولف باختینAdolf Bastian) ۱۹۰۵- ۱۸۲۶) برای "یگانگی روحی بشریت" به استدلال میپرداخت. او ادعا میکرد که مقایسهای علمی از همه جوامع انسانی آشکار خواهد کرد که دیدگاههای جهانی متمایز، دربردارنده عناصر بنیادی یکسانی است. براساس نظرباختین، همه جوامع انسانی در مجموعهای از "ایدههای اصلی"(Elementargedanken) شریک هستند؛ فرهنگهای متفاوت یا "ایدههای قومی"(Volkergedanken) انطباق محلی این ایدههای بنیادی هستند.[۱۱] این دیدگاه راه را برای درک و فهم فرهنگ مدرن هموارکرد. فرانز بواسFranzBoas)۱۹۴۲- ۱۸۵۸) در این سنت پرورش یافت و هنگامی که آلمان را به سوی ایالات متحده ترک کرد، آن را باخود به این کشور آورد.
گفتمانهای سده بیستم
انسانشناسی آمریکایی
اگرچه انسان شناسان درسراسر جهان به تعریف تیلور از فرهنگ رجوع میکنند، در سده بیستم ، "فرهنگ" به مثابه مفهوم محوری و یکسان ساز انسانشناسی آمریکایی، پدیدار شد، آنجاکه این مفهوم، عموماً، ما را به ظرفیت جهانشمول انسان به دسته بندی و رمزگذاری تجربیات نمادین و برقراری ارتباط نمادین به واسطه تجربیات اجتماعی رمزگذاری شده، ارجاع میدهد. انسانشناسی آمریکایی در چهار رشته (یا زمینه) سازماندهی شدهاست که هرکدام نقشی مهم در پژوهش فرهنگی ایفا میکند: انیانشناسی بیولوژیک، زبان شناسی، انسانشناسی فرهنگی و باستان شناسی. پژوهش در این رشتهها دراندازههای متفاوت، برانسان شناسان دیگر کشورها تأثیر دارد.
فرهنگ ناشی از عوامل زیستشناختی ، محیطزیستی ، روانشناختی و تاریخ بشری است . به دلیل وجود مجموعه سنتها و پیچیدگیهای روابط انسانی ، حتی چیزهای سادهای که انسان مانند حیوانات به آن نیازمند است در قالب الگوهای فرهنگی درمیآید . فرهنگ روش متفاوت زندگی یا طرح زندگی گروهی از مردم است . به عنوان مثال یک ژاپنی گویای یک ملت یا یک جامعهاست . فرد ژاپنی را میتوان مستقیما مشاهده کرد ولی فرهنگ ژاپنی انتزاعی است از قواعد مشاهده شده یا روندهای منظم که در شیوههای زندگی این مردم وجود دارد .
فرهنگ ایران
عوامل اصلی شکل گرفتن فرهنگ ایران را میتوان در امپراتوری پارسها (هخامنشیان)، دوران ساسانیان ، سلطه اعراب، حملات مغول و دوران صفوی جستجو کرد. افغانستان ، تاجیکستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، آذربایجان و حتی ارمنستان و گرجستان و همچنین کردهای عراق و ترکیه و پاکستان همگی کم یا زیاد گوشهای از فرهنگ ایران را به ارث بردهاند. سرود ملی پاکستان به زبان پارسی است. در مجموع میتوان عناصر فرهنگ ایرانی را که فراتر از مرزهای جمهوری اسلامی ایران است را به اختصار چنین برشمرد: ۱- زبان پارسی که مهمترین شاخصه فرهنگ ایرانی است. ۲- اعیاد ملی از جمله نوروز و شب یلدا. ۳- شخصیتهای اسطورهای از جمله رستم. ۴- اساطیر تمثیلی همچون دیو، سیمرغ و... ۵- علم و هنر. ۶- معماری ایرانی. ۷- دین اسلام و بخصوص مذهب تشیع .
فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها , اعتقادات ,هنرها , اخلاقیات ,قوانین ,عادات وهرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است.
در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است . معروفترین و شاید جامع ترین تعریفی که از فرهنگ ارائه گردیده است , متعلق به ادوارد تایلر TYLOR است که در بالا ذکر شد.
تعداد صفحه: 11
نوع فایل: Word
فرمت فایل: docx
*** قابل ویـرایش
فهرست مطالب
مقدمه:
تعریف دین:
۱) آموزهها و گزارههای اعتقادی (هستها /اصول)
۲) دستورهای عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزههای اعتقادی استوار شدهاند
تعریف اسلام:
باورها:
اصول دین:
خدا در اسلام :
شهادتین:
قرآن:
اذان:
مذاهب اسلامی:
اهل سنت:
شیعه:
اسلام در جهان:
مقدمه:
اسلام، دینی یکتاپرستانه و از دینهای ابراهیمی است. واژه اسلام از ریشه س ل م است که معانی گوناگونی (مانند تسلیم شدن) دارد. پیروان اسلام را «مسلمان» میگویند. هماکنون اسلام از دید شمار رسمی پیروان، در جایگاه دوم در جهان، جای دارد.
مسلمانان براین باورند که خداوند، قرآن را به محمد از طریق فرشتهای به نام جبرئیل فروفرستادهاست. به باور مسلمانان خدا بر بسیاری از پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعادهکننده ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران میدانند و معتقدند که اسلام کاملترین و آخرین آیین الهی است.
تعریف دین:
دین یا کیش یا طریقت یا شریعت، مجموعهای از معارف، عقاید، باورها و قانونها و دستورهایی برای راهنمایی و پرورش انسان و پیشبرد او به سوی تکامل و رستگاری است. مجموعه دین از دو بخش تشکیل شدهاست:
۱) آموزهها و گزارههای اعتقادی (هستها /اصول)
۲) دستورهای عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزههای اعتقادی استوار شدهاند (بایدها /فروع). در ادیان مختلف، این آموزههای اعتقادی تلاش میکنند تا پاسخی برای درک معماهای هستی و آنچه درک نشدنی است (بی نهایت، مرگ) فراهم کنند.
واژههای دیگری مانند کیش و مذهب گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخههایی از یک دین بکار میروند.
دین یا آسمانی است یعنی پیامبر ی آمده و مدعی این است که هر چه آورده از طرف خدا و از آسمان است و یا آسمانی نیست یعنی حاصل افکار و عقاید یک انسان میباشد. از بزرگترین دینهای جهان میتوان از دینهای ابراهیمی نام برد. دینهای ابراهیمی که همه از یک ریشه و منطقهٔ خاور میانه سرچشمه میگیرند عبارتاند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. دینهای بابی و بهائی نیز از این دسته و از ادیان نوین هستند.
از دینهای بزرگ دیگر در جهان میتوان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوسگرایی نام برد. ادیان لزوماً خدامحور نیستند ولی به نظر میرسد تمام ادیان معتقد به ماوراء طبیعت باشند. دینهای کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتیگری، مانیگری، مهرپرستی و جز اینها.
تعریف اسلام:
اسلام در زبان عربی از ریشهی (س-ل-م)است . معنی لغوی این ریشه سالم شدن و از آفات رهایی یافتن است «سلام» نیز مشتق شده از همین ریشه است. سپس از آن مصدر ثلاثی مزید به صورت «اَسلَم إسلاماً» به معنی لغوی تسلیم و فرمانبردار شد و خدا را خالصانه و بی ریا پرستید مشتق شد و در نهایت معنی اصطلاحی مسلمان شد را پیدا کرد با توجه به معنی اسلام، «مسلم» (در فارسی : مسلمان) یعنی کسی که خدا را خالصانه و بی ریا می پرستد و اختیار خود را تسلیم امر و نهی او می کند.