فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 108 صفحه
منابع کامل
سرمایه فکری و مدیریت سود
مقدمه
دراکر1(1993) اندیشمند معروف مدیریت میگوید: ما در حال وارد شدن به یک جامعه دانش محور هستیم که در آن منابع اقتصادی اصلی، دیگر سرمایه بیشتر، منابع طبیعی و نیروی کار بیشتر و ... نیست و منابع اقتصادی اصلی دانش خواهد بود. قرن 21، قرن اقتصاد دانش محور است. قبل از اقتصاد دانش محور، اقتصاد صنعتی حاکم بوده است. در این اقتصاد عوامل تولید ثروت اقتصادی، یکسری داراییهای فیزیکی و مشهود مانند زمین، نیروی کار، پول، ماشینآلات و ... بوده است و از ترکیب این عوامل اقتصادی، ثروت تولید میشد. در این اقتصاد، استفاده از دانش، به عنوان یک عامل تولید، نقش کمی داشته است اما در اقتصاد دانش محور، دانش یا سرمایه فکری2 به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر داراییهای مشهود و فیزیکی، ارجحیت بیشتری پیدا میکند (بونیتس، 1998). در این اقتصاد، داراییهای فکری و بخصوص سرمایههای انسانی جزو مهمترین داراییهای سازمانی محسوب میشوند و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیتهای فکری آنها دارد تا داراییهای مشهود آنها (فلام هولدز و همکاران3،2002). با رشد اقتصاد دانش محور، بطور قابل ملاحظهای شاهد این موضوع هستیم که داراییهای نامشهود4 شرکتها در مقایسه با سایر داراییهای مشهود، عامل مهمی در حفظ و تحقق مزیت رقابتی پایدار آنها میباشند.(تایلز و دیگران،2002)5
گلدفینگر6(1994)، اقتصاد دانش محور را از سه بعد بررسی میکند :
بعد اول : تقاضایی برای مصنوعات نامشهود وجود دارد. (خدمات)
بعد دوم : داراییهای نامشهود بر عوامل تولید مسلط میشوند یعنی بیشتر عوامل تولید، از داراییهای نامشهود هستند و به عبارت دیگر داراییهای نامشهود در بین عوامل تولید، نقش بارزتر و بیشتری ایفا میکنند.
بعد سوم : قوانین جدیدی برای سازمان تجاری، رقابت و ارزشگذاری ظهور میکند.
در نتیجه محیط کسب و کار بطور شگفتانگیزی تغییر میکند. در کسب و کارها و اقتصاد قرن 21، بر روی اطلاعات، فناوری اطلاعات، تجارت الکترونیک، نرمافزارها و مارکها و حق اختراعها1، تحقیقات، نوآوریها و ... سرمایهگذاری میشود که همگی جزیی از داراییهای نامشهود و سرمایههای فکری و دانشی هستند تا جزو داراییهای مشهود(سیتارامانو دیگران، 2002)2.
در پارادایم صنعتی قدیم، شرکتها تحت اصول اقتصاد کمیابی عمل میکردند. اقتصاد کمیابی بدین معناست که منابع و داراییهای تحت سلطه و کنترل شرکتها، محدود و کمیاب هستند و استفاده بیشتر از آنها، از ارزش آنها میکاهد ولی در عصر اقتصاد اطلاعاتی و دانش محور، این اصول صدق نمیکند. شرکتها در اقتصاد دانش محور تحت اصول اقتصاد فراوانی عمل میکنند اقتصاد فراوانی بدین معناست که منابع و داراییهای در اختیار شرکت به میزان فراوانی وجود دارد. این نوع داراییها از نوع نامشهود هستند و بیشتر در افرادی قرار دارند که ما به آنها دسترسی داریم مثالی از موضوع فراوانی این نوع داراییها در اقتصاد دانش محور، فراوانی اطلاعات در اینترنت است(سالیوان و دیگران،2000)3 بطور خلاصه در اقتصاد دانش محور، مهمترین داراییها و عوامل تولید شرکتها، نامشهود هستند که استفاده از آنها نه تنها از ارزش آنها نمیکاهد بلکه به ارزش آنها میافزاید. این نوع داراییهای نامشهود شامل دانش، سرمایه فکری و ... هستند ولی در اقتصاد صنعتی مهمترین عوامل تولید، داراییهای مشهود و فیزیکی هستند که استفاده از آنها، از ارزش آنها میکاهد و این داراییها شامل زمین، ماشینآلات، سرمایههای پولی و غیره است.
سرمایه فکری
سرمایه فکری
کندریک1(1990) که یکی از مشهورترین اقتصاددانان مطرح آمریکا است میگوید که در سال 1929، نسبت سرمایههای تجاری نامشهود به سرمایههای تجاری مشهود 30 به 70 بوده است ولی در سال 1990 این نسبت به میزان 63 به 37 رسیده است و همچنین لئو2 مطرح میسازد که فقط در حدود 10 تا 15 درصد کل ارزش بازاری شرکتها از داراییهای مشهود و فیزیکی است و داراییهای نامشهود در حدود 85 درصد کل ارزش بازاری شرکتها را تشکیل میدهند که هنوز هیچ کاری در مورد اندازهگیری آنها صورت نگرفته است (سیثارامن و همکاران3، 2002). همچنین یکسری مطالعات انجام شده در سال 1999 در زمینه ترکیب داراییهای هزاران شرکت غیرمالی در طی سالهای 1978 تا 1998 نشان داد که رابطه بین داراییهای نامشهود و مشهود بطور قابل ملاحظهای تغییر کرده است در سال 1978، نسبت داراییهای مشهود و نامشهود 80 به 20 بوده ولی در سال 1998، این نسبت تقریباً به 20 به 80 رسیده است. این تغییر قابل ملاحظه باعث ایجاد یکسری روشهایی برای محاسبه ثروت شرکتهایی شده است که مهمترین داراییهای آنها، داراییهای نامشهود بویژه فکری و دانشی بوده است (سالیوان و دیگران،2002).
در طی دهه گذشته، شرکتها اهمیت مدیریت داراییهای نامشهود خود را درک کردهاند و توسعه مارکها، روابط سهامداران، شهرت و فرهنگ سازمانها را به عنوان مهمترین منابع مزیت پایدار تجاری خود در نظر گرفتهاند. در این اقتصاد، توانایی خلق و استفاده از ارزش این داراییهای نامشهود، یک شایستگی اصلی را برای سازمانها بوجود میآورد(کنان و دیگران، 2004)4. امروزه سازمانها نیاز دارند تا بتوانند داراییهای خود را از نو و دوباره طبقهبندی کنند و باید این موضوع را درک کنند که چگونه این داراییها میتوانند اهداف استراتژیک آنها را حمایت کنند و سهم آنها را به ارزش سازمان بصورت کمی درآورند و بتوانند این داراییهای خود را با داراییهای رقبای خود، مقایسه کنند. برای این منظور بایستی ابتدا طبقهبندی جدیدی از داراییهای سازمانی را در این عصر ارائه کنیم (تایلز و دیگران، 2002).
1 Drucker
2 Intellectual capital
3 Flamholtz et al
4 Intangible assets
5 Tayles et al
6 Goldfinger
1 Patents
2 Seetharaman et al, 2002
3 Sullivan et al, 2000
1 Kendrick
2 Lev
3 Seetharaman et al
4 Kannan et al, 2004