
ترجمه مقاله سیستم مدیریت اطمینان در شبکه های حسگر بیسیم: ملاحظات طراحی و چالش های پژوهشی
ترجمه این مقاله در 48 صفحه و در قالب فایل ورد می باشد:
چکیده
اطمینان، یک عامل مهم در شبکه های حسگر بیسیم (WSNها) از نظر ارتقا امنیت و همکاری موفق می باشد. مدیریت اطمینان (TM) می تواند اطمینان دهد که تمام گره های ارتباطی در طول احراز هویت، مجوز، یا مدیریت کلیدی قابل اطمینان هستند، که خدمات امنیتی سنتی را قوی تر و قابل اعتمادتر می کند. علاوه بر این، با کمک یافتن گره های قابل اعتماد، TM، همکاری بین گره ها را بهبود می دهد، که برای بهبود عملکرد سیستم ضروری می باشد. برآوردهای اعتماد و مدیریت به علت ویژگی های منحصر به فرد و حساسیت WSN ها برای حملات مختلف بسیار مشکل هستند. این عوامل باعث جلوگیری از استفاده مستقیم طرح های مناسب برای شبکه های دیگر و طراحی دقیق در یک سیستم TM می شود. از این رو هدف ما بحث و ارائه مفهوم و عوامل طراحی TM در WSN با جزئیات می باشد.
پاورپوینت اینترنت بانک همراه (GPRS)
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 13
اینترنت بانک همراه چیست؟
”اینترنت بانک همراه ” همان اتصال به اینترنت از طریق تلفن همراه و استفاده از خدمات اینترنت بانک از بسترGPRS میباشد.
روش استفاده از اینترنت بانک همراه
دریافت تنظیمات GPRS از شرکت مخابراتی مربوطه (همراه اول، ایرانسل و ...) و فعالسازی این تنظیمات در گوشی تلفن همراه
دریافت نام کاربری و رمز عبور اینترنت بانک از شعب بانک سینا
ورود به browser اینترنت در منوی گوشی
مراجعه به آدرس Https://www.esinabank.com/gprs/
ورود به سایت با نام کاربری و رمز عبور اینترنت بانک
پاورپوینت برنامه ریزی آموزشی و درسی
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 121
معرفی طرح درس :
معرفی ، مسایل برنامه ریزی آموزشی و درسی ــ برنامه ریزی آموزشی و درســــی (مفاهیم و نظریــات) ـــ منابـــع اطلاعــات برای برنامه ریـــــزی درســـی (مبانی برنامه ریزی درسی) ــ اطلاعات درباره جامعه ــ مبانـــی فلسفی برنامه ریزی درســـی ــ اطلاعـــات درباره معرفت و دانش بشری ــ طرح ریزی برنامـــه های درســـی ــ انواع طرح هــای برنامــه درســــی ــ ارزشیابی برنامه های درسی .
هر کدام از این فصــل ها در هر جلســـه با استفـاده از روشــهای مناســــب تدریس برای دانشجویان در ساعات معین تدریس می شود.
اهداف درس:
هدف کلی : دانشجویان رشته ی علوم تربیتی با گذراندن این درس ضمن آشنایی با مفاهیم ، مسایل و نظریات و روشهای برنامه ریزی و مبانی فلسفی برنامه ریزی درس و انواع طرحهای مربوط به برنامه درسی را فرا می گیرند.
جایگاه درس :
درس مقدمات برنامه ریزی آموزشـــی و درسی در رشته علوم تربیتــی جزو دروس اصلــــی می باشد و این درس پیش نیاز اصول برنامه ریزی آموزشی و اصــــول برنامه ریزی درسـی می باشـد که دانشجویــان بدون گذرانــدن این درس نمی توانند دروس اصول برنامه ریزی آموزش و اصول برنامه ریزی درس را پاس نمایند.
فهرست مطالب
عنوان
پیشگفتار
مقدمه
فصل اول : برنامه ریزی آموزشی و درسی (مفاهیم و نظریات)
فصل دوم : منابع اطلاعات برای برنامه ریزی درسی (مبانی برنامه ریزی درسی)
فصل سوم : اطلاعات درباره جامعه ( مبانی جامعه شناختی برنامه ریزی درسی)
فصل چهارم : مبانی فلسفی برنامه ریزی درسی
فصل پنجم : اطلاعات درباره معرفت و دانش بشری
فصل ششم : طرح ریزی برنامه های درسی
فصل هفتم : انواع طرح های برنامه درسی
فصل هشتم : ارزشیابی برنامه های درسی ( الگوهای ارزشیابی از برنامه درسی)
عنوان : مروری بر واقعه تاریخى مباهله
فرمت : doc - ورد 2003 ( قابل ویرایش و اجرا در کلیه آفیس ها )
تعداد صفحات : 20 صفحه - صفحه آرایی شده آماده چاپ ، صحافی و ارائه
فونت های استفاده شده : b titr و b trafic (دانلود فونت های مورد نیاز)
پشتیبانی : 09393453403 - 24 ساعته پاسخگو شما عزیزان هستیم - محمدی
فهرست :
مقدمه 3
مجلس مشورتى بزرگان نجران 6
حوادث بین راه 9
دیدار در مدینه 10
پی نوشت 13
منبع 19
مقدمه :
نامه رسولخدا صلی الله علیه واله
زمینهساز واقعه مباهله نامه رسولخدا (صلی الله علیه واله) به مسیحیان نجران و دعوت آنها به اسلام بود و حاملین این نامه عتبةبن غزوان و عبداللهبن ابىامیة و الهدیربن عبدالله و صهیببن سنان شمرده شدهاند (1) و متن آن را ابنکثیر در البدایة و النهایة چنین ذکر کرده است:
«باسم اله ابراهیم و اسحاق و یعقوب من محمد النبى رسولالله الى اسقف نجران اسلم انتم فانى احمد الیکم اله ابراهیم و اسحاق و یعقوب. اما بعد فانى ادعوکم الى عبادةالله من عبادة العباد و ادعوکم الى ولایةالله من ولایة العباد و ان ابیتم فالجزیة فان ابیتم آذنتکم بحرب و السلام.»
ولى یعقوبى صدرنامه را با اندکى تفاوت این چنین نقل کرده است:
«بسمالله من محمد رسولالله الى اسقفة نجران، بسمالله فانى احمد الیکم اله ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب... .»
سید ابنطاووس در اقبال فرموده است که رسولخدا(صلی الله علیه واله) در این نامه آیه شریفه :«قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون» (آل عمران / 64) را درج نمود. (2)
در هر صورت پیام اصلى این نامه اعلام رسالت رسولخدا و دعوت از اسقف یا اسقفهاى نجران و مردم مسیحى آن منطقه به آیین اسلام بود. اما در صورتى از پذیرش اسلام امتناع ورزند یا باید مقررات ویژه پرداخت جزیه به حکومت اسلامى را بپذیرند و یا آماده جنگ شوند.
در میان مورخین شکى نیست که هیئت اعزامى مسیحیان نجران در سال دهم هجرى به حضور رسولخدا در مدینه رسیدند و صلحنامه را امضاء کردند و تاریخ نگارش این نامه نباید به فاصله زیادى از تاریخ نگارش صلحنامه باشد. ابناثیر کتابت هر دو را در سال دهم هجرى ذکر کرده است . سیدابنطاووس در اقبال فرموده است که این نامه بعد از نامههایى بود که رسولخدا به کسرى و قیصر نوشت یعنى حدود سال نهم هجرى و بعد از نزول آیه جزیه. به هر جهت مىتوان یقین پیدا کرد که این نامه مربوط به اواخر دوران مدینه است و قرائن داخلى موجود در متن نامه یعنى اعلام جنگ به مخاطبین و الزام آنها به جزیه، خود بهترین دلیل بر زمان نگارش نامه است (3) پس اگر نگارش این نامه را به دوران مکه مربوط بدانیم خطایى فاحش است. (4) مخاطب مستقیم این نامه اسقف یا اسقفهاى نجران بودند و این لفظ از آن رو بر آنها اطلاق مىشد که سمت پیشواى دینى بودن مردم را بر عهده داشتند و اسم خاص براى شخص یا اشخاصى به شمار نمىآمد. در منتهىالارب ذیل لغت «اسقف» آمده است: اسقف صاحب منصبى از مناصب دینى نصارى است که او برتر از «قسیس» و فروتر از «مطران» باشد. مهتر ترسایان در بلاد اسلام اول «بطریق» است و پس از آن «جاثلیق» و پس از آن «مطران» و پس از آن اسقف و پس از آن «قسیس» و پس از آن «شماس».
اما سابقه مسیحیت در نجران بنابر آنچه در برخى منابع آمده است به ورود مردى صالح به نام «فیمیون» بدین منطقه بازمىگردد. پیش از او مردم این منطقه بر دین عرب بودند و درخت نخل بزرگى داشتند که او را مىپرستیدند به پاى او به عبادت مىپرداختند. فیمیون از عباد و زهاد و از موحدین در دین مسیحیت بود و مستجاب الدعوة شده بود. او از شهرى به شهرى مىرفت و به کار بنایى مىپرداخت و از دسترنج خود مىخورد و دین مسیحیت را تبلیغ مىکرد تا عبور او به یکى از آبادیهاى شام افتاد و مردى از اهالى آنجا به شأن و منزلت او واقف گشت و پیرو او شد چون از شام بیرون آمدند کاروانى از اعراب آن دو را به بندگى گرفتند و به اهالى نجران فروختند. مردى از اشراف نجران که فیمیون را خریده بود از او کراماتى دید فیمیون بدو گفت از پرستش درختى که نه نفع مىرساند و نه ضررى دست بردارید و مناگر خدایم را بخوانم او را نابود خواهد کرد. پس تطهیر کرد و دو رکعت نماز خواند و دعا کرد و خدا بادى فرستاد و آن درخت را از جاى برکند و از اینجا اهل نجران به مسیحیت روى آوردند . (5)
و به نقلى دیگر فیمیون به نزدیکى نجران آمد و فرزندى از اهالى آنجا به نام عبداللهبن ثامر به نزد او رفت و آمد مىکرد و مطالبى از او آموخت و بدان مرتبه رسید که از او عجایبى صادر شد و برخى اهالى نجران چون کرامات او را دیدند به دین او داخل شدند و این خبر چون به پادشاه آن منطقه رسید آن پسر را کشت و آتشى برافروخت و هر کس را که از دین اجدادى خود دست کشیده بود بدان آتش مىانداخت و از اینجا داستان اصحاب اخدود شکل گرفت. و برخى در تأیید این حکایت آوردهاند که پیامبر اسلام فرمود:
چهار آبادى محفوظ هستند مکه و مدینه و ایلیا و نجران و هیچ شبى نیست جز آن که بر نجران هفتاد هزار فرشته نازل مىشود و بر اصحاب اخدود سلام مىکنند. (6)
بدین ترتیب مسیحیت در نجران استقرار یافت و به مرور زمان ریشهدار شد از جمله آثار حضور مسیحیت در این منطقه که توجه دیگران را بهخود معطوف داشته بود کعبه نجران بود؛ عبادتگاهى که به شکل کعبه مسلمانان ساخته شده بود و بنیان آن را عبدالمدانبن الدیان حارثى گذاشته بود. نصاراى نجران بدین معبد اهتمام زیادى داشتند و جمعى از اسقفها در آن مقیم بودند . «اعشى» شاعر عرب در شأن کعبه نجران سروده بود:
...
پی نوشت ها :
1) سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص 496 ؛ احمدى میانجى، على، مکاتیب الرسول، ج 2، ص .490
2) براى آگاهى از متن این نامه در منابع دیگر نگاه کنید به مکاتیب الرسول، ج 2، ص 502 که حدود 30 منبع با آدرس معرفى شده است.
3) احمد میانجى، على، مکاتیب الرسول، ج2، ص .496
4) این اشتباه از بیهقى در «دلائل النبوة»، ج 5، ص 385 سر زده است.
5) ابنهشام، السیرة النبویة، ج 1، ص .32
6) یاقوت حموى، معجمالبلدان، ج 8، ص .372
7) همان ج 8، ص 372؛ زبیدى، تاج العروس، ماده «نجر».
8) بیهقى، دلائل النبوة، ج 5، ص .385
9) زبیدى، تاجالعروس، ماده «نجر».
10) احمد میانجى، على، مکاتیب الرسول، ج 2، ص .499
11) احمدى میانجى، على، مکاتیب الرسول، ج 2، ص .492
12) یاقوت حموى، معجم البلدان، ج 8، ص 375؛ ابناثیر، الکامل فى التاریخ، ج 1، ص 645 با تفصیل بیشتر.
13) نگاه کنید به: ابنسعد، الطبقاتالکبرى، ج 1، ص .358
14) اقبال الاعمال، ص 496 تا ص 510؛ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 21، ص 286 تا ص 325 و نیز حیاة القلوب، ج 4، ص 1307 تا ص1340؛ سبیتى، عبدالله، المباهله، ص 115 به بعد . و چون متن منقول در اقبال الاعمال مشتمل بر لغات مشکل است علامه مجلسى یازده صفحه از بحار را به شرح لغات مذکور اختصاص داده است.
15) از عجایبى که در رساله ماسینیون (ص 102) وجود دارد آن است که گوید: «ابوالمفضل محمدبن عبداللهبن مطلب شیبانى محدث شیعى بغدادى بین سالهاى 312 و 318 در «معلثایا» (روستایى در شمال موصل) به منظور گرفتن اجازهنامه روایى کتب دانشمندى شیعى از فرقه غلات شیعه که پس از طرد از جامعه شیعى بغداد به «معلثایا» در شمال موصل آمده بود، اقامت گزید. نام این دانشمند شیعى محمدبن على شلمغانى مؤسس فرقه عزافریه است کسى که پس از اعدام در بغداد جسدش سوخته شد. (نجاشى 268 و نیز الذهبى سیر اعلام النبلاء 14/566 و نیز الفرق بین الفرق 249 و نیز البدایة والنهایة 11/179 و نیز ابنعماد در شذرات 2/293) از آنجا که مىدانیم وى درباره مباهله کتابى تألیف کرده، مؤکدا این کتاب از آن شلمغانى است و از اینجا فهمیده مىشود که چرا ابناشناس و رضى طوسى [در اقبال الاعمال] نخواستهاند نام مؤلف رساله مباهله را ذکر کنند. متن این رساله در بحارالانوار مجلسى آمده است.»
بدین وسیله ماسینیون مىخواهد بگوید کتاب مباهله ابوالمفضل شیبانى همان کتاب مباهله شلمغانى است و ابناشناس نیز آنچه را در مورد واقعه مباهله گفته است از کتاب مباهله شلمغانى گرفته است و در نتیجه آنچه به سیدبن طاووس رسیده است همان کتاب مباهله شلمغانى است ولى چون شلمغانى نزد امامیه مذموم است هر سه مؤلف نخواستهاند نام او را به میان آورند.
در پاسخ این مطلب باید گفت که اولا شاهدى بر این ادعا ذکر نشده است و این تنها حدس ماسینیون است و مرحوم آقابزرگ طهرانى نیز در «الذریعه» ج 19، ص 47 کتاب مباهله محمدبن عبداللهبن محمدبن عبدالمطلب الشیبانى را که ابنطاووس از او نقل مىکند غیر از کتاب مباهله شلمغانى شمرده است. و ثانیا بر فرض که مطالب منقول مستند به کتاب شلمغانى باشد بازهم از اعتبار آن چیزى کم نمىشود و توضیح این امر نیازمند ذکر سخن رجال شناسان شیعه در مورد شلمغانى است. شیخ طوسى در مورد محمدبن على شلمغانى مکنى به ابوجعفر و معروف به ابن ابى العزاقر گوید او داراى کتابها و روایاتى است. نخست مستقیم الطریقه بود و سپس تغییر حال پیدا کرد و سخنان باطلى از او شنیده شد. سرانجام سلطان وقت او را به قتل رساند و از جمله کتابهاى او که در حال استقامت نوشت کتاب التکلیف است. نجاشى گفته است که او در میان اصحاب ما شخصى پیشرو بود ولى حسد او بر ابوالقاسمبن روح سبب شد که از مذهب بیرون رود و توقیع امام زمانعلیه السلام در ذم و لعن شدید او صادر شد. و نجاشى از جمله کتب او کتاب المباهله را ذکر کرده است. از شیخ ابوالقاسمبن روح در مورد کتابهاى ابن ابىالغراقر بعد از آن که مشمول ذم و لعن حضرت شد، پرسیدند و گفتند چگونه به کتب او عمل کنیم در حالى که خانههاى ما از کتب او پر است. شیخ گفت من همان را مىگویم که امام عسکرىعلیه السلام در مورد کتب بنوفضال فرمود. از امام عسکرى پرسیدند چگونه به کتابهاى بنو فضال عمل کنیم و حال آنکه خانههاى ما از آن پر است. حضرت فرمود: آنچه را نقل کردند بگیرید و آنچه را از خود گفتهاند ترک کنید (آیتالله خوئى، معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 47) .
اما در مورد حسنبن محمدبن اسماعیلبن محمدبن اشناس البزاز باید گفت شیخ نورى در خاتمه مستدرک الوسائل او را از مشایخ طوسى دانسته است (معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 111).
خطیب بغدادى در تاریخ بغداد در مورد ابناشناس گوید مقدار کمى حدیث از او گرفتم و نقل او صحیح بود جز آن که رافضى خبیث المذهب بود. خانهاش در کرخ بود و مجلسى داشت که شیعه بدان حاضر مىشد و در سال 439 از دنیا رفت (تسترى، قاموس الرجال، ج 3، ص 355).
اما در مورد سید محمدبن عبدالمطلببن ابىطالب الحسینى الشیبانى باید گفت که شیخ منتجبالدین در فهرست خود او را فقیهى عادل به شمار آورده است (معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 260).
وثاقت و جلالت این سه دانشمند شیعى یعنى ابنطاووس و ابوالمفضل شیبانى و ابناشناس دلیل است که بر فرض آن که از کتاب مباهله شلمغانى نقل کرده باشند، مطالب این کتاب صحیح و داراى اعتبار است و آراى باطلى که بعدها از شلمغانى صادر شد ضررى به منقولات پیشین او نمىزند.
16) بیهقى در دلائل النبوة، ج 5، ص 385 واقعه را به شکل دیگرى نقل مىکند او مىنویسد که اسقف نجران ابوحارثةبن علقمه پس از دریافت نامه رسولخدا به سراغ شرحبیلبن داعة الهمدانى فرستاد و شرحبیل گفت من مىدانم که خدا وعده داد به ابراهیم که در ذریه اسماعیل نبوت را قرار دهد و بعید نیست که این مرد همان پیامبر موعود باشد ولى من در مسأله نبوت رأیى ندارم. پس از او ابوحارثه به سراغ عبداللهبن شرحبیل الاصبحى و پس از و به سراغ جباربن فیض الحارثى فرستاد که آن دو نیز سخنى شبیه سخن شرحبیل گفتند و بیهقى در آخر آورده است که همین سه تن در مدینه به خدمت رسولخدا رسیدند و با او مذاکره کردند که نقل او مخالف نقل مشهور مورخین است. و جلال الدین سیوطى در تفسیر الدر المنثور در ذیل آیه مباهله همین داستان را از بیهقىآورده است و علامه طباطبائى نیز در المیزان در ذیل آیه مباهله بدان اشاره کرده است و ابنکثیر در البدایة و النهایة، ج 5، ص 63 نیز واقعه را بدین شکل نقل کرده است ولى آن نقل مشهور را نیز آورده است که ابوحارثه و سید و عاقب و کرز به طرف مدینه حرکت کردند.
17) سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص 41510) در متن سعد السعود «حجام» دیده مىشود و در بیشتر کتب رجال نیز همینگونه ضبط شده است ولى در برخى موارد جحام آمده است و نیز علىبن مروان در «حیاةالقلوب» تبدیل شده است به «علىبن ماهیار» ولى این اشتباه نیست چون نام کامل مؤلف کتاب مذکور محمدبن العباسبن علىبن مروانبن ماهیار است. استاد محمد باقر محمودى در مقدمه کتاب النور المشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فى علىعلیه السلام، ص 14 مىفرماید: چند کتاب با عنوان ما نزل من القرآن فى علىعلیه السلام یافت شده است از جمله آنهاکتاب محمدبن العباس بن علىبن مروانبن الماهیار، ابوعبدالله البزاز المعروف بابن الحجام است که تمامى آیات را استقصا کرده است. ترجمه ابن حجام در فهرست نجاشى ذیل شماره (1014) آمده است. نجاشى در حق او گوید «ثقة ثقة من اصحابنا عین سدید کثیر الحدیث» براى اوست کتاب «ما نزل من القرآن فى اهل البیت» جماعتى از اصحاب ما گفتهاند که به لحاظ معنا و مضمون کتابى همانند آن تصنیف نشده است و گفته شده که هزار برگ است. شیخ طوسى در فهرست خود سخنى قریب به سخن نجاشى دارد و در رجال خود در مورد کسانى که مستقیما از معصومین روایتى نقل نکردهاند از او یاد کرده و گفته است محمدبن العباسبن علىبن مروان معروف به ابنحجام کسى است که تلعکبرى از او حدیث شنیده است و از او اجازه دارد .
سیدبن طاووس در باب 98 از کتاب الیقین فرموده است که او احادیث خود را از رجال اهل سنت نقل مىکرد تا در استدلال و اقامه حجت رساتر باشد.
18) سیدبن طاووس از جمله آنها رجال زیر را نام مىبرد:
ابوالطفیل عامربن وائله ـ جریربن عبدالله السجستانى، ابوقیس المدنى، ابوادریس المدنى، حسنبن علىعلیه السلام، عثمانبن عفان، سعدبن ابى وقاص، بکربن مسمار، طلحةبن عبدالله، زبیربن العوام، عبدالرحمنبن عوف، عبداللهبن العباس، ابورافع مولى رسول الله ص، جابربن عبدالله، البراءبن عازب، انسبن مالک، المنکدربن عبدالله عن ابیه، علىبن حسینعلیه السلام، ابوجعفر محمدبن علىبن الحسینعلیه السلام، ابوعبدالله جعفربن محمدبن الصادقعلیه السلام، الحسن البصرى، قتاده، علباءبن احمر، عامربن شراحیل الشعبى، یحیىبن نعمان، مجاهدبن حمر الکمى، شهربن حوشب. (سعدالسعود، ص 90).
19) سیدبن طاووس، سعدالسعود، ص 90 با کمى تلخیص و نیز شیخ مفید، الاختصاص، ص 114؛ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 21، ص 350؛ علامه مجلسى، حیاةالقلوب، ج 4، ص 1302 و منابع بسیارى زمین خوردن کرز و سخن او و پاسخى را که شنید به اختصار آوردهاند از جمله علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 21، ص 326؛ احمدى میانجى، على، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 492؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج 5، ص 67؛ شیخ طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 254در برخى منابع این شخص کرزبن علقمه برادر ابوحارثه معرفى شده است که پاسخ مذکور را از همان برادرش ابوحارثه شنید و از آنجا که در بیشتر منابع از ابوحارثه اسقف اعظم در این سفر یاد کردهاند. بعید نیست که پاسخ مذکور از همو باشد. بیهقى در دلائل النبوه، ج 5، ص 382 آورده است که چون کرز پاسخ مذکور را شنید در او اثر کرد و سرانجام مسلمان شد. ابنهشام در السیرة النبویة، ج 2، ص 222 داستان را به شکل دیگرى و در مورد پسر ابوحارثه نقل شده است.
20) تعداد نفرات این هیئت به غیر از ارقام مذکور نیز گزارش شده است ولى اختلاف منابع در این جهت چیز مهمى نیست.
21) سیره حلبى، ج 3، ص 235؛ سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص 510؛ علامه مجلسى، حیاةالقلوب، ج 4، ص .1341
22) شیخ طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 254؛ ابنهشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 224؛ بیهقى، دلائل النبوة، ج 5، ص 382؛ ابنسعد، الطبقات الکبرى، ج 1، ص 357 ولى در تفسیر قمى سید غیر از اهتم شمرده شده است و نیز شیخ مفید در الارشاد، ج 1، ص 222 عبدالمسیح را غیر از عاقب قرار داده است. و در تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 450 آمده است که سرورشان ابوحارثه اسقف بود و عاقب و سید و عبدالمسیح و کوز و قیس و ایهم همراه او بودند.
23) شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 48222) سیره حلبى، ج 3، ص .236
24) تفسیر قمى، ذیل آیه مباهله
25) بیهقى، دلائل النبوة، ج 5، ص 382؛ ابنهشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 224؛ ابنسعد، الطبقات الکبرى، ج 1، ص 357؛ سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص 510
26) سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص 510؛ علامه مجلسى، حیاة القلوب، ج 4، ص .1341
27) علامه مجلسى، حیاةالقلوب، ج 4، ص 1298 به نقل از شیخ طبرسى؛ احمدى میانجى، على، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 495 ولى ابنسعد در الطبقات الکبرى، ج 1، ص 357 آورده است که عثمان به آنها گفت این وضع ظاهرى شما سبب اعراض رسولخدا بوده است؛ ابنکثیر، البدایة والنهایة، ج 5، ص 65؛ شیخ طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 254
28) ابنهشام این سه نفر را طرف مذاکره رسولخدا معرفى کرده است ولى شیخ مفید تنها از مذاکره ابوحارثه با رسولخدا سخن گفته است. برخى مانند حلبى و ابنشبه طرف مذاکره را تعیین نکردهاند.
29) شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 222
30) سیره حلبى، ج 3، ص 235 ولى ابنهشام در السیرة النبویة ج 2، ص 222 دعوت به اسلام را بعد از مجادلات آنها با حضرت ذکر کرده است.
31) ابنشبه، تاریخ المدینة المنورة، ج 2، ص 586؛ سیره حلبى، ج 3، ص 235 ولى در تفسیر ثعلبى و مناقب ابنمغازلى و نیز در روایت شعبى از جابر آن سه چیز پرستش صلیب، خوردن گوشت خوکو شرب خمر ذکر شده است. نگاه کنید به ابن بطریق، العمدة، ص 190؛ ابنطاووس، الطرائف، ص 42؛ ابونعیم اصفهانى، النور المشتعل، ص 50؛ سیوطى در الدر المنثور هر دو نقل را آورده است.
32) سیره حلبى، ج 3، ص 235 و بیهقى در دلائل النبوة ج 5، ص 384 آورده است که نصاراى نجران و احبار یهود در نزد رسولخدا با هم منازعه کردند. علماى یهود مىگفتند «ما کان ابراهیم الا یهودیا» و نصارى در مقابل مىگفتند «ما کان ابراهیم الا نصرانیا» پس خداوند این آیه را فرستاد «یا اهل الکتاب لم تحاجون فی ابراهیم و ما انزلت التوارة و الانجیل الا من بعده... والله ولى المؤمنین» (آل عمران / 64ـ68) و رسولخدا هر دو طائفه را به اسلام دعوت کرد. از آن میان ابورافع قرظى گفت آیا از ما مىخواهى که تو را بپرستیم آن چنان که نصارى عیسىبن مریم را مىپرستند؟ حضرت فرمود معاذالله که غیر خدا را من بپرستم یا به عبادت غیر خدا امر کنم من بدین کار مبعوث و مأمور نشدهام پس خداوند این آیات را فرو فرستاد «ما کان لبشر ان یؤتیهالله الکتاب و الحکم و النبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لى من دونالله... بعد اذ انتم مسلمون». (آلعمران / 78 و 79)
33) ابنهشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 224 و نیز بیهقى در دلائل النبوة، ج 5، ص 385 و شیخ طبرسى در اعلام الورى، ج 1، ص 254 گفته است که از آیه اول تا آیه هفتاد نازل شد . و قابل توجه است که ابنهشام تمام هشتاد آیه اول سوره آلعمران را شرح و تفسیر کرده است ولى از نزول آیه مباهله در حق اهل بیت پیغمبر چیزى نگفته است.
34) ولى سیدبن طاووس در اقبال الاعمال ص 511 آورده است که مسیحیان گفتند در امر عیسى از اعتقادى که داریم بازنمىگردیم و به گفته تو نیز اقرار نداریم پس بیا با تو ملاعنه کنیم تا ببینیم کدامیک از ما بر حق است و آن که دروغگو است به لعنت و عذاب عاجل الهى گرفتار شود. آنگاه خداوند آیه مباهله را فرو فرستاد و پیغمبر آن را بر مسیحیان تلاوت کرد و فرمود خداوند مرا مأمور ساخته که خواهش شما را برآورده سازم. این سخن از سیدبن طاووس سخنى غریب و غیرقابل پذیرش است.
35) شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص .224
36) اقبال الاعمال، ص .511
37) سیره حلبى، ج 3، ص .236
38) تفسیر قمى، ذیل آیه مباهله؛ علامه مجلسى، حیاة القلوب، ج 4، ص .1301
منابع :
کتاب مباهله
منابع از کتب معتبر علمی می باشد.
لینک دانلود را پس از پرداخت دریافت می کنید .
پرداخت توسط کلیه کارت های عضو شتاب امکان پذیر است .