با وقوع رکود اقتصادی در دهه های ۵۰ و ۶۰، بحث رضایت شغلی در سازمان ها مطرح شد. این زمانی بود که بیشتر کارمندان و کارگران با توجه به کسادی و رکود اقتصادی، از شغل خود ناراضی بودند. این مسئله توجه بیشتر مدیران و سازمان ها را به بحث رضایت شغلی جلب کرد.
رضایت شغلی یکی از مهمترین و شایع ترین موضوعات در ادبیات تحقیقات و مطالعات رفتار سازمانی است (اسپکتر، 1997).
به طوری که حتی در نظریات کلاسیکها ما توجه به آن را میبینیم، اگرچه آنها پول و انگیزههای مادی را عامل رضایت از شغل دانستهاند و به نیازهای سطوح پائین توجه کردهاند، ولی به مرور زمان نظریات رضایت شغلی پیشرفت کرده و در نظریات نئوکلاسیکها روابط انسانی جایگزین آن شده است ، تا امروز که بحث نیازهای سطوح بالا و نیازهای احترام و منزلت اجتماعی تا خودیابی و... در آن مطرح میشود