فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 39
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
ما در این بخش علاوه بر منابع مبانی نظری، منابع کلی دیگری رو برایتان در نظر گرفتیم تا همواره در نوشتن پایان نامه از این منابع بهره مند گردید.
استعداد
1- 2- 2- مفهوم استعداد
لغت استعداد[1]، هزاران سال است که به کار میرود و واژهشناسان روند ایجاد و تغییر آن را در طول زمان، مکان و در ملیتهای مختلف شناسایی کردهاند. برای مثال: اولین تعریف لغتنامهای برای کلمهی استعداد به نوعی از وزن اشاره داشت که توسط آشوریها، بابلیها، مصریان و سایر اقوام باستانی مورد استفاده قرار میگرفت. آنها معتقد بودند استعداد زمانی ظهور و ارزش پیدا میکند که خود را روی نقره نشان دهد. استعداد از طریق کتاب مقدس وارد زبان انگلیسی شد؛ و یونانیها واژهی استعداد را به واژهی سرمایه[2] ترجمه کردند. امروزه نیز در حوزهی منابع انسانی از اصطلاح سرمایه انسانی استفاده میشود، که در برخی متون به عنوان معادلی برای استعداد به کار میرود.
در قرن سیزدهم این واژه با معنی تمایل یا گرایش به کار میرفت. در قرن پانزدهم این واژه به معنی گنج، ثروت و توانایی طبیعی به کار میرفت. در قرن هفدهم این واژه به عنوان تواناییهای طبیعی خاص، یا گرایشات در زمینهای به کار میرفت. در قرن نوزدهم این واژه برای مجسم کردن افراد با استعداد به کار میرفت.بنابرای در طی سالها واژهی استعداد که زمانی حیات خود را به عنوان واحد پولی آغاز کرده بود، معانی جدیدی کسب کرد. این تغییرات به سمت معناهایی از جمله توانایی خاص یا تمایل پیش رفت، و بعد از آن برای افرادی که ویژگیهای ذهنی و فیزیکی خاص داشتند، به کار گرفته شد. تلاشی که صورت گرفت در جهت متمایز نمودن استعداد و مهارت بود. این موضوع را در برخی لغتنامهها میتوان دید، که استعداد را به عنوان یک توانایی طبیعی برای انجام کاری به شکل کامل و عالی تعریف کردهاند (تانسلی[3]، 2011).
استعداد مقولهای است که همه از آن برخوردارند، و ابعاد آن نامحدود است. استعداد شامل کلیهی عواملی است، که بر بهرهوری یک فرد تاثیرگذار هستند. در مفهوم گستردهتر، این محدوده شامل غذایی که میخوریم، قد، میزان بینایی، بهرهی هوشی، انگیزهها، تمایلات و در کل هر چیزی است که ما را بهرهور میسازد. از آنجایی که استعداد، بالقوه دارای ابعاد نامحدودی است، نمیتوانیم بگوییم یک فرد از دیگری با استعدادتر است، مگر این که یک مولفه یا یک بعد خاص را برای مقایسه در نظر بگیریم. برای مثال ممکن است آلیسون در نواختن پیانو با استعدادتر از اندرو باشد، اما اندرو در بستکبال با استعدادتر است (دبکواسکی، هادلستون، کوکیک و لیل[4]، 2010).
میشل، فیلد جونز و اکسلرود[5] در اثری که در سال 2001 با عنوان جنگ استعدادها منتشر کردند، استعداد را به عنوان مجموعهای از تواناییهای یک شخص تعریف کردهاند. بر اساس این تعریف، استعداد شامل مفاهیمی مانند ذوق ذاتی، مهارتها، دانش، هوش، قابلیت، غریزه و توانایی یادگیری است. استعداد داشتن در یک زمینه اغلب به عنوان حدی بالاتر از میانگین تواناییها تعبیر میشود. یک شخص استعداد صرف ندارد بلکه در یک زمینهی خاص استعداد دارد (کارت رایت[6]، 1387).
استعداد از سه رکن مهارتها، قابلیتها و فرصتها تشکیل شده است:
مهارت[7]، توانایی انجام کار به نحو احسن است که حاصل یادگیری یا تمرین است. مهارت ممکن است ذاتی باشد، به عنوان مثال توانایی انجام دادن و حل کردن مسائل سخت ریاضی. اما با این وجود یادگیری قوانین و قواعد نیاز به تمرین دارد.
قابلیت[8] توانایی ذاتی برای استفاده از مهارتهای مخصوص و یا انجام امور در موقعیتهای ویژه است. دو نفر با میزان هوش یکسان ممکن است در سطح اجرای یک مهارت متفاوت باشند. زیرا یکی از آنها از قابلیتی برای انجام دادن مهارت برخوردار است. در حقیقت، قابلیت توانایی استفاده از مهارتها برای به حداکثر رساندن اثربخشی است. مهارتها میتوانند آموخته شوند، اما قابلیت از درون آن برمیخیزد. هنگامی که میزان مهارت و قابلیت در یک موقیت فرصتطلبانه قرار میگیرند، نتایج بالاتر از حد متوسط انتظار میرود. استعداد ممکن است نهفته باشد؛ یعنی زمانی که شخص مهارتها و قابلیتهایی دارد اما فرصت برای بروز استعدادش را ندارد؛ و یا ممکن است سه عنصر تشکیل دهنده استعداد یعنی فرصت، قابلیت و مهارت در یک موقعیت وجود داشته باشند.
فرصت[9] : استعداد برای بروز خود نیاز به یک فرصت دارد. استعداد تنها منحصر به یک جنس و یا یک نژاد نیست اما متاسفانه در گذشته تنها به گروههای اجتماعی و نژادی خاص و یا تنها یک جنس(مذکر) فرصت داده میشد. فرصتها به دو طریق ایجاد میشوند. اول: افراد به طور انفرادی به دنبال فرصتی برای نشان دادن استعدادهایشان میگردند و دوم: اشخاصی هستند که نقش و کارشان باید به گونهای باشد که فرصتهایی را برای استعداد فراهم آوردند. این افراد عبارتند از والدین، معلمین، زندگی اجتماعی، همکاران، پرستاران و مافوقها. مغز انسان دارای مکانیزمی است که به بهترین شکل این امکان را به افراد میدهد تا برای استفاده از تواناییهای ذاتیشان تمرکز کنند. بنابراین یک شخص با یک استعداد ویژه به دنبال فرصتهایی برای نشان دادن استعدادش هم به طور خودآگاه و هم ناخودآگاه است. یک جامعه عادل و خیرخواه جامعهای است که تمام افراد آن قادر باشند فرصتها را برای ابراز استعدادهایشان تعقیب کنند (کارت رایت[10]، 1387).
3- 2- مدیریت استعداد
1- 3- 2- مقدمه
هر روز سازمانهای بیشماری در سراسر جهان به منظور افزایش درآمد یا کاهش هزینههای خود دربارهی سرمایهگذاری مالی و غیر مالی سازمان خود تصمیم گیری میکنند. این گونه تصمیمات پیچیدگی خاص خود را دارند و هرگز به آسانی اتخاذ نمیشوند به ویژه زمانی که مربوط به استخدام، ترفیع یا توسعهی کارکنان باشد. مدیرت استعداد یا مدیریت استعدادیابی را سرمایهگذاری در توسعه کارکنان، شناسایی جانشینها و افراد با استعداد در سازمان و بالنده کردن آنان برای ایفای نقشهای گوناگون رهبری تعریف میکنند. بیشتر سازمانها در شرایط کنونی به طور مرتب و بر اساس ضوابط تعیین شده به مطالعهی استعدادها و شناسایی جانشینها برای پستهای فعلی و آتی میپردازند. امروزه سازمانهای موفق زمان مناسب و کافی را به پیشبینی نیازهای کنونی و آتی استعداد اختصاص میدهند. زیرا میدانند که کارکنان به طور واقعی متمایز کنندگان و ارزشآفرینان حیاتی در سازمانها و بازارهای رقابتی کنونی هستند و باز، آگاهند که کارکنان را نمیتوان فقط با عباراتی زیبا و کلیشهای سرگرم نموده و سبب افزایش روحیهی آنها شد. علاوه بر آن، جهانی شدن و تغییر عوامل جمعیت شناختی نیروی کار، نیاز کسب و کار را برای فرایندهای کارآمد مدیریت استعداد افزایش داده است (گای، 1388: 28).
2- 3- 2- تاریخچهی مدیریت استعداد
در دهههای 1960 تا 1970 مدیرت استعداد به عنوان یک مسئولیت جنبی به دپارتمان پرسنلی محول شده بود، در حالی که امروزه مدیریت استعداد یک وظیفهی سازمانی است که مسئولیت آن بر عهدهی کلیهی دپارتمانهاست و بسیار جدیتر از گذشته مورد توجه قرار گرفته است (معالی و تاجالدین، 1387). با آگاه شدن رهبران سازمانها از این حقیقت که استعدادها و تواناییهای کارکنان آنان است که کسب و کار آنها را به سمت موفقیت هدایت میکند، سازمانها بر آن شدهاند تا در زمینهی مدیریت استعداد وارد عمل شوند و برای حفظ کارکنان با پتانسیل بالای خود تلاش کنند (گای، 1387: 21).
[1] . Talent
[2] . Capital
[3] . Tansley
[4] . Dabkowski, Huddleston, Kucik & Lyle
[5] . Michael, field – jonez & Axelrode
[6] . Cartwriyht
[7] . Skill
[8] . Aptiude
[9] . Opportunity
[10] . Cartwriyht
شامل: 56 صفحه
منابع کامل
مدیریت استعدادامروزه سازمانها به خوبی دریافتهاند که به منظور موفقیت در اقتصاد پیچیده جهانی و نیز ماندگاری در محیط کسبوکار، به داشتن بهترین استعدادها[1] نیاز دارند. همزمان با درک نیاز به استخدام، توسعه و نگهداشت استعدادها، سازمانها دریافتهاند که استعدادها منابعی بحرانی هستند که برای دستیابی به بهترین نتیجهها، نیازمند مدیریت میباشند (معالی و تاج الدین، 1387). مؤسسه CIPD[2]، استعداد را ترکیبی پیچیده از مهارتها، دانش، تواناییهای ادراکی و پتانسیل بالا میداند و مدیریت استعداد[3] را شناخت و تمرکز بر بخشی از نیروی انسانی[4] سازمان با پتانسیل بالا تعریف میکند (گای و دیگران،[5] 1388). مدیریت استعداد بر این تمرکز دارد که افراد چگونه به سازمان وارد میشوند و رشد میکنند (اولریش و بروک بانک[6]، 1388). مدیریت استعداد بر الزامات شایستگی تمرکز دارد و اینکه چگونه افراد در درون سازمان و بیرون از آن حرکت کنند (اولریش و بروک بانک، 1388). در مدیریت مؤثر استعدادها، نیاز کمی و کیفی سازمان به استعدادها بر اساس استراتژی و اهداف کسب و کار تعیین میشود (کارت رایت[7]، 1387). استعداد، از گردش افراد در سازمانها حاصل میشود: چگونه آنها وارد سازمان میشوند، مهارتهای خود را توسعه میدهند و به سمت بالا یا بیرون سازمان حرکت میکنند. مدیریت استعداد فقط شامل جذب و حفظ بهترین افراد نیست، بلکه شناسایی و حذف افراد غیرضروری و کاملاً نامناسب را نیز در بر میگیرد (اولریش و بروک بانک، 1388). پرورش قابلیتها و مدیریت استعدادها بخش لاینفک راهبرد و چشم انداز سازمانهای پیشروی امروز میباشد. در دنیای امروز کسب و کار، مدیریت توسعه منابع انسانی[8] دیگرتنها مرکز هزینه کردن نیست، بلکه همراستا با کسب و کار سازمان، برای سود بیشتر و کاهش هزینه ها با بهرهمندی از رویکرد مدیریت استعدادها، تنوع کارکنان و تنوع آموزشها، سعی در ایجاد ارزش افزوده برای سرمایه خود دارند (کارت رایت،1387). آگاهی و تشخیص سازمانها همراه با نیاز به مدیریت استعداد، سبب شده است که سازمانهای پیشروی کنونی برای اولین بار فردی را مسئول این مهم کنند (گای و دیگران، 1388).
با ورود به هزاره سوم میلادی و ظهور اقتصاد دانایی محور، منابع انسانی به عنوان عنصری رقابتی و راهبردی در حفظ بقاء سازمان و افزایش بهرهوری آن مطرح گردیدهاند. تقاضای رو به افزایش کارفرمایان برای جذب نیروهای ماهر از سویی و تمایل کارکنان توانمند برای تصاحب و در اختیار گرفتن مشاغل با ارزش از سویی دیگر، باعث شده تا سازمانها برای جذب بهترین استعدادها به نبرد با یکدیگر بپردازند. در این نبرد، سازمانهای موفق در پی آن هستند که استراتژیها و خطمشیها و رویههای خود را به گونهای بهبود بخشند که بتوانند استعدادهایی را که برای تداوم حیات اقتصادی ضروری است، جذب نموده، توسعه داده و نگهداری نمایند. استراتژی مدیریت استعداد ابزاری است که سازمان را در جهت دستیابی به این مهم یاری کرده و در صدد ایجاد شرایطی است که در آن مهارتهای کارمندان مستعد شناسایی و از آنها در حوزههای مناسب استفاده شود.
مفهوم سازی های اولیه از مدیریت استعدادمدیریت استعداد فرآیندی است که در دهه 1990 پدیدار شد و کماکان مسیر تحول را میپیماید. در سال 1997 واژه جنگ استعداد برای اولین بار توسط شرکت مشاورهای مکنزی ارائه شد. در بررسی شرکت مکنزی مشاهده شد که سازمانهایی که در جذب و توسعه و نگهداری مدیران با استعداد موفقتر هستند میزان سوددهی بیشتری دارند. همین امر سبب شد نگرش به افراد با استعداد برای سازمانها عوض شده و به آنها به دید یک منبع ایجاد مزیت رقابتی نگریسته شود (گای و دیگران، 1388). پیش از آن در سال 1996 تولگان[9] در کتاب خود با نام مدیریت نسل X عنوان میکند که استعدادهای نسل X (متولدین بعد از جنگ جهانی دوم) و تمایلشان برای به چالش کشیدن فعالیت استخدامی منجر به انقلابی در این فعالیتها شده است. انقلابی که استعدادگر است. در چنین شرایطی مفهوم استخدام دائمی در یک سازمان به سرعت در حال کمرنگ شدن است (کارت رایت، 1387). در دهههای 1960 تا 1970 مدیریت استعداد به عنوان یک مسئولیت جنبی به دپارتمان پرسنلی محول شده بود، درحالی که امروزه مدیریت استعداد به عنوان یک وظیفه سازمانیکه مسئولیت آن به عهده تمام دپارتمانهاست، بسیار جدیتر از گذشته مورد نظر قرار گرفته است (معالی و تاج الدین،1387). با آگاه شدن رهبران سازمانها از این حقیقت که استعدادها و تواناییهای کارکنان آنان است که کسب و کار آنها را به سمت موفقیت هدایت میکند، شرکتها بر آن شدهاند تا در زمینه مدیریت استعداد وارد عمل شوند و برای حفظ کارکنان با پتانسیل بالای خود تلاش کنند. به طور کلی از مدیریت استعداد به عنوان آخرین موج در حوزه منابع انسانی یاد میشوند (گای و دیگران، 1388).
طی دهه 1990 تا اواسط دهه 1980 اداره و توسعه استعدادها بر پایه مدل انسان سازمانی[10] انجام میگرفت. در کتابی به نوشته ویلیام وایت[11] نشر فورچن[12] بیان می کند: مکانیسمی که سازمان ها برای اداره مدیران و کارمندان استفاده میکردند به طور کلی بر پایه سیستم بوروکراتیک و بر این فرض استوار بود که سازمان، مالک مشاغل افرادی است که برایش کار میکنند و یا حداقل آنها را کنترل میکند. در آن سازمان میتوانست مهارتهایی که برای آینده نیاز دارد را با دقت بالایی پیش بینی نماید. استعارهای برای پیشرفت سازمانی در آن زمان، اصطلاح بالا رفتن از نردبان شغلی بود. سیستم های استخدام، ارزیابی و ارتقای مدیرانی که مشاغل را اداره میکردند بر پایه توافق تعاملی کارگر و کارفرما بود. در چشم انداز این دوره، این برنامهریزیها مشکل اساسی قرار دادن استعدادها در جای مناسب و در زمان مناسب حل میکرد (کاپلی[13]، 2004).
تعریف مدیریت استعدادمدیریت استعداد، تسهیل و توسعه پیشرفت مسیر شغلی افراد با استعداد و ماهر در سازمان، با استفاده از دستورالعملهای تدوین شده، منابع، سیاستها و فرآیندها میباشد (گای و دیگران، 1388).
مدیریت استعداد یا مدیریت استعدادیابی را سرمایهگذاری در حوزه کارکنان، شناسایی جانشینها و افراد با استعداد در سازمان و بالنده کردن آنان برای ایفای نقشهای گوناگون رهبری تعریف میکنند (گای و دیگران، 1388).
لوئیس و هاکمن (2006) بر اساس تعاریف موجود از نویسندگان و محققان حوزه مدیریت منابع انسانی و مدیریت، سه مفهوم پایهای برای واژه مدیریت استعداد پیدا نمودند.
در اولین مفهوم، مدیریت استعداد را مجموعهای از وظایف منابع انسانی مانند استخدام، انتخاب، آموزش و توسعه تعریف کردند. از این منظر، آنها استدلال میکنند که مدیریت استعداد ممکن است کمی فراتر از یک واژه مد روز یا حسن تعبیری از مدیریت منابع انسانی باشد. آنها در متون مورد بررسی به این امر اشاره داشتند که مدیریت استعداد یک روش سیستمی جهت اجرای وظایف مدیریت منابع انسانی است اما نه به نحو سنتی آن بلکه با نگاهی گستردهتر و با عملکردی دقیقتر با استفاده از وسایل فناوری جدید مثل اینترنت و نرم افزارهای مربوطه و با هدف اجرا در کلیه سطوح و قسمتهای سازمان.
مفهوم دوم لوئیس و هاکمن از مدیریت استعداد به طور خاص تمرکز بر پیشبینی یا مدلسازی فرآیند منابع انسانی در حیطه سازمان بر اساس عواملی مانند مهارتهای نیروی کار، عرضه و تقاضا و رشد و فرسایش نیروی کار دارد. از این دیدگاه، مدیریت استعداد کم و بیش مترادف با منابع انسانی یا برنامه ریزی نیروی کار است.
[1]. Talents
[2]. Chartered Institute of Personnel & Development
[3]. Talent Management
[4]. Manpower
[5]. Gay et al
[6]. Ulrich & Brockbank
[7]. Cartwriyh
[8]. Human Resource Development Management
[9]. Tulgan
[10]. Organization Man Model
[11]. William H. Whyte
[12]. Fortune
[13]. Cappeli
مدیریت استعداد
الف: 2- 2- استعداد 19
1- 2- 2- مفهوم استعداد 19
3- 2- مدیریت استعداد 22
1- 3- 2- مقدمه 22
2- 3- 2- تاریخچهی مدیریت استعداد 22
3- 3- 2- تعاریف مدیریت استعداد 23
4- 3- 2- دلایل توجه به مدیریت استعداد 26
5- 3- 2- اهداف مدیریت استعداد 27
6- 3- 2- رابطه مدیریت استعداد و مدیریت منابع انسانی. 27
7- 3- 2- صاحب نظران مدیریت استعداد 29
1- 7- 3- 2- مدل پنج عاملی فیلیپس و راپر (2009) 29
2- 7- 3- 2- مدل کالینگز و ملاهی (2009) 32
3- 7- 3- 2- مدل توسعه- بکارگیری- رابطه دلویت 2007. 33
4- 7- 3- 2- مدل جامع سیستمی مدیریت استعداد (رضائیان و سلطانی، 1388) 33
5- 7- 3- 2- سه روند پژوهشی در مدیریت استعداد 35
منابع
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 39
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
ما در این بخش علاوه بر منابع مبانی نظری، منابع کلی دیگری رو برایتان در نظر گرفتیم تا همواره در نوشتن پایان نامه از این منابع بهره مند گردید.
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 104 صفحه
منابع کامل
مدیریت استعداد
امروزه سازمانها به خوبی دریافتهاند که به منظور موفقیت در اقتصاد پیچیده جهانی و نیز ماندگاری در محیط کسبوکار، به داشتن بهترین استعدادها[1] نیاز دارند. همزمان با درک نیاز به استخدام، توسعه و نگهداشت استعدادها، سازمانها دریافتهاند که استعدادها منابعی بحرانی هستند که برای دستیابی به بهترین نتیجهها، نیازمند مدیریت میباشند (معالی و تاج الدین، 1387). مؤسسه CIPD[2]، استعداد را ترکیبی پیچیده از مهارتها، دانش، تواناییهای ادراکی و پتانسیل بالا میداند و مدیریت استعداد[3] را شناخت و تمرکز بر بخشی از نیروی انسانی[4] سازمان با پتانسیل بالا تعریف میکند (گای و دیگران،[5] 1388). مدیریت استعداد بر این تمرکز دارد که افراد چگونه به سازمان وارد میشوند و رشد میکنند (اولریش و بروک بانک[6]، 1388). مدیریت استعداد بر الزامات شایستگی تمرکز دارد و اینکه چگونه افراد در درون سازمان و بیرون از آن حرکت کنند (اولریش و بروک بانک، 1388). در مدیریت مؤثر استعدادها، نیاز کمی و کیفی سازمان به استعدادها بر اساس استراتژی و اهداف کسب و کار تعیین میشود (کارت رایت[7]، 1387). استعداد، از گردش افراد در سازمانها حاصل میشود: چگونه آنها وارد سازمان میشوند، مهارتهای خود را توسعه میدهند و به سمت بالا یا بیرون سازمان حرکت میکنند. مدیریت استعداد فقط شامل جذب و حفظ بهترین افراد نیست، بلکه شناسایی و حذف افراد غیرضروری و کاملاً نامناسب را نیز در بر میگیرد (اولریش و بروک بانک، 1388). پرورش قابلیتها و مدیریت استعدادها بخش لاینفک راهبرد و چشم انداز سازمانهای پیشروی امروز میباشد. در دنیای امروز کسب و کار، مدیریت توسعه منابع انسانی[8] دیگرتنها مرکز هزینه کردن نیست، بلکه همراستا با کسب و کار سازمان، برای سود بیشتر و کاهش هزینه ها با بهرهمندی از رویکرد مدیریت استعدادها، تنوع کارکنان و تنوع آموزشها، سعی در ایجاد ارزش افزوده برای سرمایه خود دارند (کارت رایت،1387). آگاهی و تشخیص سازمانها همراه با نیاز به مدیریت استعداد، سبب شده است که سازمانهای پیشروی کنونی برای اولین بار فردی را مسئول این مهم کنند (گای و دیگران، 1388).
با ورود به هزاره سوم میلادی و ظهور اقتصاد دانایی محور، منابع انسانی به عنوان عنصری رقابتی و راهبردی در حفظ بقاء سازمان و افزایش بهرهوری آن مطرح گردیدهاند. تقاضای رو به افزایش کارفرمایان برای جذب نیروهای ماهر از سویی و تمایل کارکنان توانمند برای تصاحب و در اختیار گرفتن مشاغل با ارزش از سویی دیگر، باعث شده تا سازمانها برای جذب بهترین استعدادها به نبرد با یکدیگر بپردازند. در این نبرد، سازمانهای موفق در پی آن هستند که استراتژیها و خطمشیها و رویههای خود را به گونهای بهبود بخشند که بتوانند استعدادهایی را که برای تداوم حیات اقتصادی ضروری است، جذب نموده، توسعه داده و نگهداری نمایند. استراتژی مدیریت استعداد ابزاری است که سازمان را در جهت دستیابی به این مهم یاری کرده و در صدد ایجاد شرایطی است که در آن مهارتهای کارمندان مستعد شناسایی و از آنها در حوزههای مناسب استفاده شود.
مفهوم سازی های اولیه از مدیریت استعدادمدیریت استعداد فرآیندی است که در دهه 1990 پدیدار شد و کماکان مسیر تحول را میپیماید. در سال 1997 واژه جنگ استعداد برای اولین بار توسط شرکت مشاورهای مکنزی ارائه شد. در بررسی شرکت مکنزی مشاهده شد که سازمانهایی که در جذب و توسعه و نگهداری مدیران با استعداد موفقتر هستند میزان سوددهی بیشتری دارند. همین امر سبب شد نگرش به افراد با استعداد برای سازمانها عوض شده و به آنها به دید یک منبع ایجاد مزیت رقابتی نگریسته شود (گای و دیگران، 1388). پیش از آن در سال 1996 تولگان[9] در کتاب خود با نام مدیریت نسل X عنوان میکند که استعدادهای نسل X (متولدین بعد از جنگ جهانی دوم) و تمایلشان برای به چالش کشیدن فعالیت استخدامی منجر به انقلابی در این فعالیتها شده است. انقلابی که استعدادگر است. در چنین شرایطی مفهوم استخدام دائمی در یک سازمان به سرعت در حال کمرنگ شدن است (کارت رایت، 1387). در دهههای 1960 تا 1970 مدیریت استعداد به عنوان یک مسئولیت جنبی به دپارتمان پرسنلی محول شده بود، درحالی که امروزه مدیریت استعداد به عنوان یک وظیفه سازمانیکه مسئولیت آن به عهده تمام دپارتمانهاست، بسیار جدیتر از گذشته مورد نظر قرار گرفته است (معالی و تاج الدین،1387). با آگاه شدن رهبران سازمانها از این حقیقت که استعدادها و تواناییهای کارکنان آنان است که کسب و کار آنها را به سمت موفقیت هدایت میکند، شرکتها بر آن شدهاند تا در زمینه مدیریت استعداد وارد عمل شوند و برای حفظ کارکنان با پتانسیل بالای خود تلاش کنند. به طور کلی از مدیریت استعداد به عنوان آخرین موج در حوزه منابع انسانی یاد میشوند (گای و دیگران، 1388).
طی دهه 1990 تا اواسط دهه 1980 اداره و توسعه استعدادها بر پایه مدل انسان سازمانی[10] انجام میگرفت. در کتابی به نوشته ویلیام وایت[11] نشر فورچن[12] بیان می کند: مکانیسمی که سازمان ها برای اداره مدیران و کارمندان استفاده میکردند به طور کلی بر پایه سیستم بوروکراتیک و بر این فرض استوار بود که سازمان، مالک مشاغل افرادی است که برایش کار میکنند و یا حداقل آنها را کنترل میکند. در آن سازمان میتوانست مهارتهایی که برای آینده نیاز دارد را با دقت بالایی پیش بینی نماید. استعارهای برای پیشرفت سازمانی در آن زمان، اصطلاح بالا رفتن از نردبان شغلی بود. سیستم های استخدام، ارزیابی و ارتقای مدیرانی که مشاغل را اداره میکردند بر پایه توافق تعاملی کارگر و کارفرما بود. در چشم انداز این دوره، این برنامهریزیها مشکل اساسی قرار دادن استعدادها در جای مناسب و در زمان مناسب حل میکرد (کاپلی[13]، 2004).
تعریف مدیریت استعداد[1]. Talents
[2]. Chartered Institute of Personnel & Development
[3]. Talent Management
[4]. Manpower
[5]. Gay et al
[6]. Ulrich & Brockbank
[7]. Cartwriyh
[8]. Human Resource Development Management
[9]. Tulgan
[10]. Organization Man Model
[11]. William H. Whyte
[12]. Fortune
[13]. Cappeli