مقدمه
تاکنون توابع حقیقی و توابع برداری را که تنها دارای یک متغیر مستقل بودند مورد مطالعه قرار دادیم. اگرچه بسیاری از پدیدههای جهان فیزیکی توسط این توابع توصیف میشوند، ولی اغلب کمیتهای فیزیکی در واقع به بیش از یک متغیر وابسته هستند. به عنوان مثال ، حجم یک مکعب مستطیل به طول ، عرض و ارتفاع آن و دمای نقطهای از یک جسم به مختصات آن نقطه (و احتمالا زمان) بستگی دارد. متناظر با هر کمیتی که به چند متغیر وابسته باشد، یک تابع با چند متغیر وجود دارد.
تعریفتابع f که دامنه آن زیرمجموعهای از و برد آن مجموعهای از اعداد حقیقی باشد را یک تابع (حقیقی) n متغیره میگوییم.
توابع دو متغیره و سه متغیرهتابع f یک تابع دو متغیره است، اگر دامنه آن مجموعهای از نقاط صفحه باشد. به همین ترتیب f را یک تابع سه متغیره میگوییم اگر دامنه آن مجموعهای از نقاط فضا باشد.
اعمال جبری در مورد توابع دو متغیرهاگر f و g دو تابع با دو متغیر باشند، آنگاه مجموع ، حاصلضرب و خارج قسمت دو تابع دو (یا چند) متغیره به صورت زیر تعریف میشوند:
دامنه توابع حاصلجمع ، تفاضل و حاصلضرب f و g برابر با اشتراک دامنههای f و g است، و دامنه خارج قسمت f و g برابر با مجموع نقاط مشترک بین دامنههای f و g است به طوری که
اگر f یک تابع دو متغیره و g یک تابع یک متغیره باشند، آنگاه gof به صورت:
تعریف میشود. دامنه تابع gof مجموعه همه نقاط در دامنه f است. بطوری که عدد حقیقی در دامنه g باشد.
با وجودی که رسم نمودار توابع دو متغیره به آسانی رسم نمودار توابع یک متغیره نیست، نمودار بسیاری از این توابع را میتوانیم رسم کنیم. ولی رسم نمودار توابع سه متغیره ممکن نیست، زیرا برای این کار به چهار بعد نیاز است. با این وجود ، با استفاده از سطوحی به نام "سطوح تراز" میتوان اطلاعات مفیدی در مورد توابع سه متغیره به دست آورد. اگر f یک تابع سه متغیره باشد، آنگاه به ازای هر c مجموعه همه نقاط را بطوری که یک سطح تراز f مینامیم. به عنوان مثال ، اگر نمایش دمای نقطه باشد، آنگاه سطح تراز سطحی است که دمای تمام نقاط آن مقدار ثابت C است. به ازای c=0 ، سطح تراز نمودار تابع f با معادله است. به این دلیل ، نمودار یک تابع دو متغیره را یک سطح با یک رویه مینامیم. برای رسم سطوح تراز ، مقطع آن را با صفحههای x=c، y=c و z=c پیدا میکنیم. هر یک از این مقاطع را یک اثر سطح تراز مینامیم. مهمترین سطوح تراز سطوح تراز درجه دوم هستند.
سطوح یا رویههای درجه دومسطوح درجه دوم به 9 دسته تقسیم میشوند. در زیر a ، b و c اعداد حقیقی و مثبت هستند.
بیضیوار
اگر a=b باشد، نمودار این بیضیوار یک دایره است. همچنین ، اگر a=b=c ، آنگاه نمودار این بیضیوار یک کره به مرکز مبدا و شعاع a است. اثر بیضیوار در صفحه z=k به شکل بیضی است.
اگر a=b ، این سطح یک استوانه (مدور) است. اثر استوانه بیضوی در صفحه های z=k یک بیضی است.
اثر مخروط در صفحههای z=k یک بیضی (یا دایره ، a=b) یا یک نقطه اگر (k=0) است. اثر این مخروط در صفحههای x=0 و y=0 شامل دو خط که از مبدا میگذرند است. اگر a=b ، این سطح را یک مخروط (دو پارچه) مدور مینامیم.
اثر سهمیوار در هر صفحه z=k یک بیضی (یا دایره ، اگر a=b) ، یک نقطه یا تهی است. اثر این سطح در صفحههای x=0 و y=0 یک سهمی است. اگر a=b ، این سطح را یک سهمیوار مدور مینامیم.
اثر این سطح با صفحههای y=0 سهمی است.
اثر این سهمیوار در صفحههای x=0 و y=0 دو سهمی ، یکی روبه بالا و دیگری روبه پایین است. اثر این سطح در صفحه z=0 متشکل از دو خط متقاطع است. اثر آن در هر صفحه دیگر موازی با صفحه xy یک هذلولوی است. نمودار این سطح شبیه به زین اسب است.
اثر این سطح در هر صفحه z=k هذلولوی
است.
ورق هذلولیوار یک پارچه
اثر این ورق در صفحههای x=0 و y=0 هذلولوی و در صفحههای z=k یک بیضی (یا دایره ، اگر a=b) است.
اثر این سطح در صفحههای y=k یا x=l یک هذلولوی و در صفحه های z=e یک بیضی (یا دایره ، اگر a=b)، یک نقطه یا تهی است.
فرض کنیم f تابعی n-متغیره باشد. اگر همه متغیرها به جز یکی از آنها را ثابت در نظر بگیریم، تابعی با یک متغیر به دست میآید. که این همان مشتق جزئیتوابع چندمتغیره است.
مشتق جزئی برای توابع دومتغیرهاگر D دامنه f باشد، آنگاه تابعی از دو متغیر x و y و با دامنه
نیز نشان میدهیم. و را مشتقهای جزئی مرتبه اول f مینامیم. نماد به جای d برای تمایز مشتقهای جزئی از مشتقهای دیگر به کار رفته است. توجه کنید که برای محاسبه ، متغیر y را در ثابت در نظر گرفته و با f همچون تابعی یک متغیره رفتار کردهایم. این مطلب در مورد نیز صادق است.
تعبیر دیگر مشتق ، آهنگ تغییر است. به عبارت دیگر آهنگ تغییر در نسبت به x (وقتی y ثابت در نظر گرفته شود) است. به عنوان مثال ، فرض کنید نمایش دمای یک صفحه فلزی در نقطه در صفحه xy باشد. در این صورت ، آهنگ تغییر دما در روی خط y=b است. اگر وقتی x افزایش مییابد، دما افزایش یابد، آنگاه و اگر با افزایش x دما کاهش یابد، آنگاه . به همین ترتیب ، آهنگ تغییر دما در روی خط x=a است.
مشتقهای جزئی رتبههای بالاترمفهوم مشابهی با مشتقهای مرتبههای بالاتر توابع یکمتغیره در مورد توابع n-متغیره وجود دارد. اگر f تابعی از متغیرهای x و y باشد، آنگه و توابعی از متغیرهای x و y هستند. در نتیجه مشتقهای جزئی و را نیز میتوان در نظر گرفت. این مشتقها که مشتقهای جزئی مرتبه دوم نامیده میشوند، عبارتند از:
اگر تابع f با دو متغیر x و y باشد به طوری که و در پیوسته باشند در این صورت:
مشتق ایدهٔ اصلی حساب دیفرانسیل، بخش اول آنالیز ریاضی است که نرخ لحظهای (یا نقطهای) تغییرات تابع را نشان میدهد. مشتق نیز، نظیر انتگرال، از مسئلهای در هندسه، یعنی یافتن خط مماس در یک نقطه از منحنی ناشی شدهاست.
مفهوم مشتق تا اوائل قرن ۱۷ میلادی، یعنی تا قبل از آنکه ریاضیدان فرانسوی، پییر دو فرما به تعیین اکسترممهای چند تابع خاص دست بزند، تنظیم نشده بود. فرما دریافت که خطوط مماس، در نقاطی که منحنی ماکزیمم یا مینیمم دارد، باید افقی باشد. از اینرو به نظرش رسید که مسئلهٔ تعیین نقاطاکسترمم تابع، به حل مسئلهٔ دیگر، یعنی یافتن مماسهای افقی مربوط میشود، تلاش برای حل این مسئلهٔ کلیتر بود که فرما را به کشف برخی از ایدههای مقدماتی مفهوم مشتق هدایت کرد.
در نگاه نخست اینطور به نظر میرسید که بین مسئلهٔ یافتن مساحت سطح زیر یک نمودار و موضوع تعیین خط مماس بر منحنی در یک نقطه رابطهای وجود ندارد، اما اولین کسی که دریافت این دو مفهومِ به ظاهر دور از هم، در واقع ارتباط نسبتاً نزدیکی با هم دارند آیزاک بارو معلم آیزاک نیوتون بودهاست.
اما مفهوم مشتق به شکل امروزی آن، نخستین بار در سال ۱۶۶۶ میلادی توسط نیوتون و به فاصلهٔ چند سال بعد از او، توسط گوتفرید لایب نیتس، مستقل از یکدیگر پدید آمد. این دو دانشمند در ادامهٔ کار خود، باز هم به طور مستقل، بخش دوم آنالیز ریاضی یعنی حساب انتگرال را عرضه کردند که اساس آن بر عمل انتگرالگیری قرار دارد.
نیوتون از شیوهٔ استدلال سینماتیک و با دیدگاه فیزیکی به بررسی مشتق پرداخته و از آن برای بدست آوردن سرعت لحظهای استفاده میکرد. اما لایب نیتس با دیدگاهی هندسی، از مشتق برای بدست آوردن ضریب زاویهٔ مماس در منحنیها استفاده میکرد. هر یک از این دو دانشمند نمادهای جداگانهای را برای نشان دادن مشتق به کار میبردند.
پیشرفت حساب دیفرانسیل و انتگرال در دوران بعد به آگوستین لویی کوشی، برنارد ریمان و برادران برنولی، یعنی ژاکوب و یوهان، مربوط میشود. گیوم لوپیتال (به فرانسوی: Guillaume de lHôpital)، دانشمند فرانسوی، در سال ۱۶۹۶ نخستین کتاب درسی مربوط به آنالیز ریاضی را با نام «آنالیز بینهایت کوچکها برای بررسی منحنیها» منتشر کرد که در واقع خلاصهای از درسهایی بود که یوهان برنولی به عنوان معلم برای او نوشته بود. در این کتاب، قاعدهٔ رفع ابهام در حد، با استفاده از مشتق نیز آمده که به قاعدهٔ هوپیتال مشهور است ولی در واقع متعلق به یوهان برنولی بودهاست.
فهرست مطالب:
تعریف مشتق
نمو تابع
نماد لایبنیتز
محاسبه مشتق توابع با استفاده از تعریف
تعبیر هندسی مشتق
قضیه
خط مماس
خط قائم
مشتق تابع مرکب
قانون زنجیری
جبر مشتقات
مشتق خارج قسمت
مشتقات توابع معکوس
مشتقات مراتب بالاتر
مشتق مرتبه nام
مشتق توابع مثلثاتی
تعبیر هندسی نسبتهای مثلثاتی
دایره مثلثاتی
علامت توابع مثلثاتی در ناحیههای مختلف
قضیه
توابع مثلثاتی و معکوس آنها
تابع متناوب
تابع سینوس و معکوس آن
تابع کسینوس و معکوس آن
تابع تانژانت و معکوس آن
تابع کوتانژانت و معکوس آن
مشتق توابع معکوس مثلثاتی
توابع نمایی، لگاریتمی و مشتق آنها
لگاریتم طبیعی
اهم فرمولهای لگاریتم
کاربرد توابع نمایی در اقتصاد و بازرگانی
توابع هذلولی و مشتق آنها
روابط بین توابع مثلثاتی هذلولی
توابع معکوس هذلولی و مشتق آنها
دیفرانسیل
دیفرانسیل تابع مرکب
جبر دیفرانسیل ها
دیفرانسیل مرتبه nام
محاسبات تقریبی به کمک دیفرانسیل
کاربردهای مشتق
جهت تغییرات تابع
ماکزیمم و مینیمم یک تابع
شرط لازم ماکزیمم و مینیمم نسبی
قضیه رول
تعبیر هندسی قضیه رول
قضیه مقدار میانگین برای مشتق
تحدب و تقعر یک منحنی و نقطه عطف
و...