فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 104 صفحه
عدالت سازمانی
مقدمه
از دیرباز، اساسی ترین مسأله و مهم ترین آرمان آدمی، قسط و عدل بوده که هر اندیشمندی آن را مورد توجه و عنایت قرار داده است. عدالت فضیلتی است که تحول در جان آدمی و جوامع بشری منوط به آن است و بحث دربارۀ آن و نیز چگونگی تحقق و اجرای آن همیشه از ضروریات اولیه زندگی بشر محسوب می شده و شأنی از شئون فطری وعقل انسان است (یارمحمدیان، شفیع پور مطلق، فولادوند، 1392، ص3). عدالت یک مفهوم چند وجهی و گسترده است و در رشته ها و شاخه های مختلف دارای یک مفهوم فلسفی و به معنای عدم تبعیض و رعایت منصفانه تفاوت هاست. مفهوم عدالت در سه حوزه مهم از معارف بشری به صورت مسأله ای اساسی و بنیادین همواره مورد توجه بوده است. درحوزه فلسفه و کلام در وصف فعل ربوبی، درحوزه علم اخلاق در وصف فعل انسان و در حوزه علوم اجتماعی عدالت در وصف قوانین و روابط اجتماعی انسان ها و به عنوان معیار سنجش روابط انسانی مورد توجه قرار گرفته است. در تعالیم اسلامی عدالت اصلی تغییر ناپذیر و ارزشی بی بدیل است که سایر ارزش ها بر محور آن می چرخد و هدفی است که براهداف دیگر مقدم است. همچنین هنگام سنجش ارزش های دیگر باید آن را مقیاس قرار داد و هیچ ارزش دیگری را جایگزین آن نکرد ( ذاکر اصفهانی، 1387، صص 7- 8). زیربنای بسیاری از اصول در اندیشه های اسلام، عدالت و به ویژه عدالت اجتماعی است. قرآن کریم استقرار عدالت و گسترش آن را یکی از اهداف اساسی و فلسفه بعثت انبیاء ذکر کرده و آن را از صفات الهی و بارزترین خصیصه آفرینش و نیکوترین خصلت انسان دانسته است. اصل عدالت از مقیاس های اسلام است که باید دید چه چیزی بر آن منطبق است. عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات . نه این است که آن چه دین گفت عدل است بلکه آن چه عدل است دین می گوید. علامه طباطبائی در تفسیر شریف المیزان ، اصولی مانند عدالت را مایه اصلاح ظروف اجتماعی و در نتیجه رستگاری و اصلاح افراد می داند، زیرا به واسطه طبیعت مدنیّت انسان، سعادت هر شخصی مبتنی بر صلاح و اصلاح ظروف اجتماعی است که در آن زندگی می کند (اسمعیلی گیوی، 1387، ص 202).
عدالت آن جا که به توحید یا معاد مربوط می شود به هستی و آفرینش شکل خاصی می دهد نوعی جهان بینی است. آن جا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود ، یک مقیاس و معیار قانون شناسی است ، آن جا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک شایستگی است، آن جا که پای اخلاق به میان می آید آرمانی انسانی است و آنجا که به اجتماع کشیده شود یک مسئولیت است (قوامی، 1387، ص 158). هر چند مباحث اولیه در مورد عدالت توسط فلاسفه و حقوقدانان مورد بررسی قرار گرفته است اما اندیشمندان مدیریت این مفهوم را به عاریت گرفته اند. در منظر دانشمندان مدیریت عدالت در پیوندبا منفعت تعریف می شود، لذا همواره کارکرد عدالت را در نوع منفعت آن تعریف می کنند (خاشعی، 1387، ص 158).
یکی از عرصه هایی که شعار عدالت می تواند شاخ و برگ فراوانی یافته و بسیاری از عرصه های دیگر را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد، عرصه سازمان و مدیریت است، چون آن که تقریباً تمامی ابعاد زندگی و تمدن انسان عصر ما در یک مجموعه سازمانی پیگیری شده و تحقق می یابد.(امامی، کوشا زاده، سلیمی 1387، ص 104). بنابراین از جمله وظایف اصلی مدیریت، حفظ و توسعه رفتارهای عادلانه در مدیران و احساس عدالت در کارکنان است. رعایت عدالت به ویژه در برخی رفتارهای مدیریت با کارکنان (توزیع پاداش ها، روابط سرپرستی، ارتقاها و انتصاب) برای کارکنان حائز اهمیت است (سیدجوادین، فراحی، طاهری عطار، 1387، ص 56 ). درحوزه سازمان و مدیریت، رد پای عدالت را در آثار و مستندات اولیه این رشته می توان مشاهده کرد. یک محقق به نام بارکلی (2005) با بررسی و تحلیل آثار «ماری پارکر فالت[1]» نشانه های عدالت را درآثار او در قالب مفاهیمی همچون «ادراک از عدالت» ، «چند بعدی بودن عدالت» ، «مقابله به مثل» و«خروجی مبتنی بر عملکرد» نمایش می دهد. به اعتقاد اسکات، امروزه سازمان و سازمان یافتگی جزء جدا ناشدنی زندگی بشر شده است. بشر امروزی از بدو تولد تا مرگ خود را درون سازمان می گذراند (اسمعیلی گیوی، 1387، صص 202-203).
هر سازمانی با انجام دادن وظایف چندگانه یا تخصصی، هدف های عام یا خاصی را برای جامعه و مردم آن محقق می سازد. این هدف ها و وظایف بسیار دشوارتر و پیچیده تر ازآنند که به وسیله یک فرد یا گروه کوچک تحقق پذیر و انجام یافتنی باشد، از این روگردش امور زندگی وابسته به سازمان ها و پیشرفت وبقای جامعه، تابع کار و عملکرد مؤثر آنها است. مردم از طریق سازمان ها، کارها را مؤثرتر انجام می دهند و چگونگی عملکرد آن ها، کیفیت فعالیت های سازمان ها و در نتیجه چگونگی انجام امور وکارهای جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. از این رو بخش عمده ای از هدف استقرار عدالت اجتماعی، با اجرای عدالت در سازمان ها تحقق می یابد (نادی، ازمان مشفقی، سیادت، 1392، ص 21).
عدالت و ادراک آن توسط کارکنان سازمان ها و نهادها از زمره متغیرهایی است که چیزی بیش از چهار دهه توجهات پژوهشی اندیشمندان و پژوهشگران مختلف را به خود جلب نموده است. حاصل این مجموعه تحقیقات، یافته ها و راهبردهای ارزنده ای است که از آن طریق مؤسسات و نهادهای دولتی و غیردولتی می توانند برای اثربخشی هر چه بیشتر درعرصه فعالیت های خود ازآن ها استفاده کنند (گل پرور، نادی، 1388، ص62).
2-1-2- مفهوم لغوی عدالت
عدالت یعنی دادگری کردن. جرجانی می گوید: عدالت در لغت استقامت باشد و در شریعت عبارت از استقامت بر طریق حق است یا اجتناب از آنچه محذور است در دین . عدل به معنی داد، مقابل ستم و بیداد، امری بین افراط و تفریط است. عدالت و مساوات از ارزش هایی هستند که کلیه کردارهای فردی و اجتماعی و مادی و معنوی آن را شامل می شود و هرشخص با وجدان خواهان آن ها. عدالت یعنی قراردادن هر چیز درجای خود (حدادنیا، شهیدی، هاشمی، 1392، ص 167).
برای عدالت معانی فراوانی از زوایای گوناگون تعریف شده است که به تعدادی از آنها اشاره می شود:
دادن حق هر صاحب حق
نهادن هر چیزی در جای خود
موزون بودن (تعادل و تناسب و توازن)
میانه روی بین افراط و تفریط (اعتدال)
تساوی و نفی هرگونه تبعیض (تفاوت قائل نشدن میان افراد)
رعایت استحقاق در افاضۀ وجود (عدل در تکوین)
عدم ارتکاب کبیره و عدم اصرار بر صغیره (عدالت فردی و فقهی)
برابری اجتماعی (قسط ، عدالت اجتماعی، قضایی، سیاسی و اقتصادی)
رعایت مفاسد و مصالح درقانونگذاری (عدل درتشریع)
نقطۀ تعادل و تلاقی تمام فضایل مثلاً عفت و شجاعت و حکمت، که اوساط اخلاقی هستند، قدر جامعی به نام عدالت دارند(نظریۀ عدالت ارسطو) (قوامی، 1387، ص 157).
2-1-3- عدالت، ارزش یا روش ؟
عدالت دامنه معنایی وسیعی را در بر می گیرد، به طوری که تمامی ابعاد زندگی انسان ها از ابعاد فردی گرفته تا ابعاد اجتماعی را مشروب می سازد. طیف وسیعی از انسان ها می توانند خواهان عدالت باشند در حالی که هر یک به بعدی از آن نظر دارند. برخی تنها خواستار عدالت درتوزیع امکانات اقتصادی هستند و برخی تحقق آن را در جنبه های سیاسی و اجتماعی خواستارند. عده ای نیز فراتر رفته و توزیع عادلانه معرفت و آگاهی ها را می جویند و بالاخره افرادی نیز هستند که عدالت را چیزی فراتر از تقسیم و توزیع امکانات می دانند و به عدالت به عنوان یک ارزش و فضیلتی که نه در خدمت زندگی، بلکه زندگی در جهت نیل به چنین اهدافی است می نگرند. بنابراین عدالت هم می تواند به مثابه روشی برای بهبود زندگی انسان ها تلقی شود و هم به مثابه فضیلتی باشد که خود ، ارزش تلاش برای دستیابی و تحقق دارد. از این رو آن گاه که ما به عدالت از نگاه انسان های نیازمند برابری و اعطای حقوق و توزیع منصفانه می نگریم از روش عدالت بهره می بریم و آن هنگام که فراتر از نیازهای مادی و معمولی، عدالت را به مثابه فضیلتی درخورستایش طلب می کنیم عدالت را به عنوان یک ارزش اخلاقی خواستارگشته ایم (کیخا، 1385، ص2).
2-1-4- مفهوم عدالت در اندیشه های سیاسی قدیم و جدید
2-1-4-1- مفهوم عدالت در اندیشه های سیاسی قدیم
فلاسفه یونان باستان : اولین تعاریف درباره عدالت به سقراط، افلاطون و ارسطو منسوب است.یکی ازمهمترین پرسش های سقراط در مورد سرشت عدالت بود. بعد از سقراط شاگردش افلاطون درکتاب جمهوری - مهمترین اثر خود- بحثی را عدالت نامیدکه نخستین و قدیمی ترین بحث تفضیلی درباره عدالت در فلسفه سیاسی قدیم است. به نظر افلاطون عدالت وقتی حاصل می شود که در دولت هر کسی به کاری که شایسته آن است بپردازد. به همان گونه انسان عادل انسانی است که اجزای سه گانه روح او (غضب ، شهوت و نطق) – غضب : انگیزه دفع ضرر و میل به برتری و بلندپروازی، شهوت : در پی جلب منافع و خوردن و جفت گیری کردن، نطق : قوه تعقل و تمیز خوب از بد– تحت فرمانروائی عقل، هماهنگ باشند. ازنظر ارسطو- شاگرد افلاطون – نیز عدالت داشتن رفتاری برابر با افراد برابر است. ارسطو از میان انواع هشت گانه عدالت (عدالت طبیعی، عدالت حقوقی، عدالت توزیعی و...) عدالت توزیعی را از همه مهمتر می داند زیرا که او براساس فکر خود عدل را نه برابری بلکه تناسب می داند و می گوید جایگاه حقوق هر کس در جامعه باید به اندازه شایستگی و دانائی او باشد. برداشت ارسطو از عدالت زیربنای مفهوم سلبی عدالت یا عدالت لیبرالی است. این دریافت از عدالت براصول برابری و شایستگی استواراست. از دیدگاه توماس اکوییناس عدالت واقعی زمانی است که حاکم به هرکس مطابق شأن و شایستگی افراد امتیاز بدهد(بهاری فر، جواهری کامل، 1389، ص 97).
[1] . Mary Parker Follet
مشخصات فایل
عنوان:عدالت سازمانی
قالب بندی: پاورپوینتتعداد اسلاید:22 محتویاتعدالت سازمانی
عدالت چیست؟
تعریف علمای علوم اجتماعی درباره عدالت
چرا عدالت؟
چرا مردم به دیگران نیاز دارند؟
چگونه امکان کار انسانها با یکدیگر فراهم شد؟
{نیازها
نیازهای شخصی و گروههای اجتماعی
عدالت توزیعی و عدالت روشی
عدالت توزیعی
عدالت روشی
عدالت مراودهای
نظریه برابری آدامز
مقدمه احساس بیعدالتی
?عدالت سازمانی
در این فصل درباره عدالت سازمانی و شرایطی که در نهایت به این قضاوت منجر میشود که آیا با کارکنان رفتار مناسبی شده است یا خیر صحبت میشود. به طور کلی عدالت بر انگیزاننده مهمی برای کارکنان است و زمانی که افراد احساس بیعدالتی کنند اخلاق آنها نیز سقوط میکند. در این موقع بیشتر کارکنان مایلند کار را ترک کنند و حتی ممکن است در مقام مقابله با سازمان برآیند. در عوض رفتار مناسب و عادلانه موجب پرورش استعدادها و افزایش تعهد و تمایل به باقی ماندن در سازمان میشود و کمک بارزی به افزایش رفتارهای وحدت گرایانه انسانی میکند که فراتر از رفتار رسمی مورد نظر سازمان در هر مقامی است. به طور خلاصه عدالت مردم را متحد میکند و در کنار هم نگه میدارد در حالی که بیعدالتی میتواند موجب جدایی و پراکندگی مردم شود.
Åعدالت چیست؟
واژه عدالت یک معنای محاوره ای دارد که بسیار نزدیک به معنای فلسفی اصلی آن است ولی علمای علوم اجتماعی واژههای تخصصی را در این رابطه بکار میبرند.
1- هر دوی علمای علوم اجتماعی و فلاسفه اتفاق نظر دارند که عمل عادلانه عملی است که احساس شود خوب یا صحیح است. همچنین آنان معتقدند یک عمل (رفتار) میتواند خوب باشد بدون این که منصفانه یا غیر منصفانه باشد. به طور مثال ارسطو عقیده داشت یک شخص خوب باید یک زندگی معتدل یا متعادلی داشته باشد. از این دیدگاه یک آدم مست و لذتطلب شخص صالحی نیست.به این ترتیب عمل خود خواهانه یک شخص الکلی که انتظار دارد صدمه اجتنابناپذیری که رفتار نامناسب وی به جامعه میزند فراموش شود رفتار غیرمنصفانهای تلقی میشود.
موضوع عدالت و انصاف زمانی قابل توجه است که عمل فردی زندگی دیگری را تحت تاثیر قرار دهد.
در سازمانها نیز عدالت درباره قوانین و ارزشهایی است که حاکم بر چگونگی توزیع نتیجه (به طور مثال پاداش یا تنبیه) است. روشهایی که برای توزیع چنین تصمیماتی اتخاذ میشود (و همچنین سایر انواع تصمیمات) و چگونگی رفتار با کارکنان زمانی که هیچ نتیجهای عاید نشود و هیچ روشی برای تعیین نتایج وجود نداشته باشد یا دخالت نکند عدالت را زیر سوال میبرد. زمانی که مردم با هم مراوده میکنند به یک رفتار مشخص با یکدیگر اقدام مینمایند.
برخی از مراودات و سایر انواع مذاکرات منصفانه و تمیز تلقی میشود در حالی که برخی دیگر غیر مناسب و غیر منصفانه تشخیص داده میشود.
زمانی که شخص میگوید با وی غیر منصفانه رفتار شده منظور این است که کسی برخی از موازین اخلاقی را زیر پا گذاشته و نقض کرده است. این بدان معناست که با وی طوری رفتار نشده است که انتظار آن را داشت.
از این مقدمه چنین بر میآید که محل اختلاف بین فلاسفه و علمای علوم اجتماعی کجاست؟ فیلسوفهای اخلاق علاقمند به فراهم آوردن تعاریف تجویزی و کاربردی از عدالت هستند. به طوری که میتوان گفت آنها نحوه رفتار را به انسان میآموزند.
به طور مثال روکیچ اظهار میکند کسانی که به هر دو صفت برابری و آزادی بها میدهند فاصله بسیاری را میان فقیر و غنی به عنوان بیعدالتی و رفتار نامناسب مشاهده میکنند. آنها تحمل ندارند ببینند تعداد اندکی از مردم قسمت زیادی از ثروتهای دنیا را کنترل میکنند. این افراد غالبا جامعه دموکراتیک را به عنوان زسیله اصلاح آن چه به عنوان بیعدالتی مشاهده میکنند ترجیح میدهند.
از طرف دیگر کسانی که ارزش زیادی برای آزادی اما بهای کمتری برای برابری و تساوی قائلند بیشتر جذب بازار آزاد سرمایهداری میشوند.
فاصله میان دیدگاه فلسفی و اجتماعی عدالت برای فهمیدن درست این واژه مهم است. تصور کنید که یک بنگاه اقتصادی خانوادگی متوسطی وجود دارد که صاحب کارخانه در زمان بازنشستگی ریاست سازمان را بر عهده پسر جوان خود میگذارد؛ ریاست بر کارکنانی با سوابق ممتد و طولانی و تجربه بیشتر و سوابق درخشانتر در سازمان فعالیت میکنند. آیا این ترفیع غیر منصفانه بوده است؟ یک فیلسوف ممکن است با توجه به تمایلات اخلاقی خود بگوید بله یا خیر! ولی جامعه شناس در این شرایط دارای دیدگاه ظریفی است. از نظر وی عمل جایگزینی در صورتی غیر منصفانه است که بیشتر ناظران آن را غیر منصفانه قضاوت کنند. علمای اجتماعی درجه رفتار مناسب یا نامناسب را با جمعآوری اطلاعات از مردم تشخیص میدهند.
مشخصات فایل
عنوان:عدالت سازمانی
قالب بندی: پاورپوینتتعداد اسلاید:22 محتویاتعدالت سازمانی
عدالت چیست؟
تعریف علمای علوم اجتماعی درباره عدالت
چرا عدالت؟
چرا مردم به دیگران نیاز دارند؟
چگونه امکان کار انسانها با یکدیگر فراهم شد؟
{نیازها
نیازهای شخصی و گروههای اجتماعی
عدالت توزیعی و عدالت روشی
عدالت توزیعی
عدالت روشی
عدالت مراودهای
نظریه برابری آدامز
مقدمه احساس بیعدالتی
?عدالت سازمانی
در این فصل درباره عدالت سازمانی و شرایطی که در نهایت به این قضاوت منجر میشود که آیا با کارکنان رفتار مناسبی شده است یا خیر صحبت میشود. به طور کلی عدالت بر انگیزاننده مهمی برای کارکنان است و زمانی که افراد احساس بیعدالتی کنند اخلاق آنها نیز سقوط میکند. در این موقع بیشتر کارکنان مایلند کار را ترک کنند و حتی ممکن است در مقام مقابله با سازمان برآیند. در عوض رفتار مناسب و عادلانه موجب پرورش استعدادها و افزایش تعهد و تمایل به باقی ماندن در سازمان میشود و کمک بارزی به افزایش رفتارهای وحدت گرایانه انسانی میکند که فراتر از رفتار رسمی مورد نظر سازمان در هر مقامی است. به طور خلاصه عدالت مردم را متحد میکند و در کنار هم نگه میدارد در حالی که بیعدالتی میتواند موجب جدایی و پراکندگی مردم شود.
Åعدالت چیست؟
واژه عدالت یک معنای محاوره ای دارد که بسیار نزدیک به معنای فلسفی اصلی آن است ولی علمای علوم اجتماعی واژههای تخصصی را در این رابطه بکار میبرند.
1- هر دوی علمای علوم اجتماعی و فلاسفه اتفاق نظر دارند که عمل عادلانه عملی است که احساس شود خوب یا صحیح است. همچنین آنان معتقدند یک عمل (رفتار) میتواند خوب باشد بدون این که منصفانه یا غیر منصفانه باشد. به طور مثال ارسطو عقیده داشت یک شخص خوب باید یک زندگی معتدل یا متعادلی داشته باشد. از این دیدگاه یک آدم مست و لذتطلب شخص صالحی نیست.به این ترتیب عمل خود خواهانه یک شخص الکلی که انتظار دارد صدمه اجتنابناپذیری که رفتار نامناسب وی به جامعه میزند فراموش شود رفتار غیرمنصفانهای تلقی میشود.
موضوع عدالت و انصاف زمانی قابل توجه است که عمل فردی زندگی دیگری را تحت تاثیر قرار دهد.
در سازمانها نیز عدالت درباره قوانین و ارزشهایی است که حاکم بر چگونگی توزیع نتیجه (به طور مثال پاداش یا تنبیه) است. روشهایی که برای توزیع چنین تصمیماتی اتخاذ میشود (و همچنین سایر انواع تصمیمات) و چگونگی رفتار با کارکنان زمانی که هیچ نتیجهای عاید نشود و هیچ روشی برای تعیین نتایج وجود نداشته باشد یا دخالت نکند عدالت را زیر سوال میبرد. زمانی که مردم با هم مراوده میکنند به یک رفتار مشخص با یکدیگر اقدام مینمایند.
برخی از مراودات و سایر انواع مذاکرات منصفانه و تمیز تلقی میشود در حالی که برخی دیگر غیر مناسب و غیر منصفانه تشخیص داده میشود.
زمانی که شخص میگوید با وی غیر منصفانه رفتار شده منظور این است که کسی برخی از موازین اخلاقی را زیر پا گذاشته و نقض کرده است. این بدان معناست که با وی طوری رفتار نشده است که انتظار آن را داشت.
از این مقدمه چنین بر میآید که محل اختلاف بین فلاسفه و علمای علوم اجتماعی کجاست؟ فیلسوفهای اخلاق علاقمند به فراهم آوردن تعاریف تجویزی و کاربردی از عدالت هستند. به طوری که میتوان گفت آنها نحوه رفتار را به انسان میآموزند.
به طور مثال روکیچ اظهار میکند کسانی که به هر دو صفت برابری و آزادی بها میدهند فاصله بسیاری را میان فقیر و غنی به عنوان بیعدالتی و رفتار نامناسب مشاهده میکنند. آنها تحمل ندارند ببینند تعداد اندکی از مردم قسمت زیادی از ثروتهای دنیا را کنترل میکنند. این افراد غالبا جامعه دموکراتیک را به عنوان زسیله اصلاح آن چه به عنوان بیعدالتی مشاهده میکنند ترجیح میدهند.
از طرف دیگر کسانی که ارزش زیادی برای آزادی اما بهای کمتری برای برابری و تساوی قائلند بیشتر جذب بازار آزاد سرمایهداری میشوند.
فاصله میان دیدگاه فلسفی و اجتماعی عدالت برای فهمیدن درست این واژه مهم است. تصور کنید که یک بنگاه اقتصادی خانوادگی متوسطی وجود دارد که صاحب کارخانه در زمان بازنشستگی ریاست سازمان را بر عهده پسر جوان خود میگذارد؛ ریاست بر کارکنانی با سوابق ممتد و طولانی و تجربه بیشتر و سوابق درخشانتر در سازمان فعالیت میکنند. آیا این ترفیع غیر منصفانه بوده است؟ یک فیلسوف ممکن است با توجه به تمایلات اخلاقی خود بگوید بله یا خیر! ولی جامعه شناس در این شرایط دارای دیدگاه ظریفی است. از نظر وی عمل جایگزینی در صورتی غیر منصفانه است که بیشتر ناظران آن را غیر منصفانه قضاوت کنند. علمای اجتماعی درجه رفتار مناسب یا نامناسب را با جمعآوری اطلاعات از مردم تشخیص میدهند.
فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 61 صفحه
عدالت سازمانی
مقدمه
یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر در ابعاد مختلف سیاسی، اخلاقی و اجتماعی مورد توجه صاحبنظران علم مدیریت قرار گرفته، مبحث عدالت سازمانی است. عدالت، موجب هماهنگی و همکاری بیشتر بین مردم جوامع شده و در سطح سازمانی نیز موجب میگردد که افراد وظایف خود را در سازمان به نحو اثربخشتری انجام دهند. عدالت سازمانی در واقع به درک عدالت و انصاف در محیط کار بازمیگردد. رعایت عدالت در سازمانها از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا میتواند بطور مستقیم بر بازدهی فردی و سازمانی تاثیرگذار باشد. در واقع، عدالت سازمانی را میتوان انجام درست امور و فعالیتهای مختلف سازمان و از سویی دیگر، رفتارها و گرایشات کارکنان دانست. عدالت سازمانی، پایه و اساس تفکر استراتژیک و ارزشهای سازمان به حساب میآید و بیعدالتی، مراحل رشد و ثبات سازمان را که از مهمترین مراحل چرخه حیات سازمان هستند، مورد تهدید قرار میدهد. عدالت سازمانی به انصاف ادراک شده از سوی کارکنان در مورد شغلشان در محیط کار بازمیگردد. در واقع، واژه عدالت برای تشریح و تجزیه و تحلیل نقش آن در محیط کار بکار میرود. بدون شک، بیعدالتی یا تبعیض، زیانهای جبرانناپذیری بر پیکر سازمان وارد ساخته و موجب افول زودرس سازمانها میشود (گودرزوند چگینی، 2009).
مفاهیم عدالت و انصاف در محیطهای سازمانی و در بین کارکنان نیز مطرح میگردد که محور اساسی این پژوهش را تشکیل میدهد و این واژه عموماً به عنوان عدالت سازمانی تجلی مییابد (لمبرت، 2003).
در تحقیقات علوم انسانی، عدالت به مثابه سازهای در نظر گرفته شده است که به طور اجتماعی ایجاد میگردد. بدین معنی که در صورتی عادلانه به حساب میآید که بیشتر افراد آنرا به صورت عادلانه ادراک نمایند. تحقیقات در مورد عدالت سازمانی در سی سال اخیر رشد قابل ملاحظهای داشته است و تحقیقات آزمایشگاهی و میدانی را در بر میگیرد.
2-1-2- مفهوم عدل
عدل یکی از اسماء حق تعالی است که بر کیفیت عزم و اراده او در خلقت پدیدهها و رفتار او با مخلوقات دلالت دارد. بر اساس حکمت 429 نهجالبلاغه، عدل عبارتست از قرار دادن شیء در جای خود، و عادل کسی است که هر چیز را در جای خود قرار دهد (پورعزت، 1380؛ 27).
عدالت اجتماعی از مباحث بسیار جذاب و در عین حال دشوار علوم اجتماعی است که تنوع و تعدد ابعاد مورد بحث آن، حوزههای گوناگونی از علم را درمینوردد. عدالت، محور بسیاری از مباحث زیباییشناختی مبتنی بر ادراک تقارن و تعادل در نظام هستی است؛ ضمن اینکه موضوعی فلسفی است که از حیث مرتبه ذهنیت، در سطحی بسیار بالا مطرح میشود و اذهان فلسفی را در تلاش برای ادراک چیستی و ماهیت خود فعال میسازد و در تسری یافتههای فلسفی به حوزه علوم سیاسی، آموزههای متنوع فلسفی- سیاسی را به چالش میکشد. از سوی دیگر، مبحثی سیاسی است که مورد توجه احزاب و گروههای سیاسی واقع شده، منازعات دنبالهداری را پیرامون رابطه قدرت و عدالت سبب میشود. از نظر اقتصادی نیز مقولهای است مهم که در مباحث توزیع ثروت، توسعه اقتصادی و فقرزدایی انعکاس مییابد. از منظر مصلحان فرهنگی تحقق آن لازمه ثبات و انسجام فرهنگی و حفظ هویت ملی تلقی میشود، و از دیدگاه مذهبی استقرار آن، با تاکید بر واژه قسط، علت بعثت انبیاء (سوره الحدید، 25) و به تعبیری، حد کمال سیستمهای اجتماعی تلقی میگردد که مذاهب گوناگون در «آینده موعود» وعده داده شده است (بخشایش، 1381؛ 45). از این رو، پرداختن به کلیه وجوه و جوانب آن، کاری بس دشوار است.
درباره معنای عدالت اجتماعی، اختلاف آرای زیادی وجود دارد، بطور کلی این اصطلاح بر رعایت عدل میان اعضای جامعه دلالت دارد. با این حال، آموزههای فلسفی سیاسی گوناگون، تعاریف مختلف و متعددی از عدالت ارائه نمودهاند. بطوری که به نظر میرسد این اختلاف آرا درباره مفهوم عدالت به شکلگیری نگرشها، دیدگاهها و رفتارهای اجتماعی متفاوتی منجر شده است. طبق مفهوم لیبرالی عدالت، آرمان سیاسی نهایی جامعه، باید آزادی باشد و همه حقوق و تکالیف اجتماعی بر مبنای آن توجیه شوند، در حالی که طبق مفهوم سوسیالیستی، عدالت برابری آرمان نهایی جامعه از بعد سیاسی است و حقوق و تکالیف اجتماعی باید بر اساس آن توجیه شوند و . . . (استربا، 1999).
عدالت از مفاهیمی است که عقل جمعی همه افراد بشر آنرا مستحسن و نیکو میشمرد. عدالت به مثابه مفهومی با سطح انتزاع بسیار بالا، از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته است تا جایی که مباحثه درباره چیستی عدالت، به مثابه یکی از محوریترین سوالات فلسفه سیاسی، همچنان استمرار دارد.
کمپبل معتقد است که: عدالت یکی از اصطلاحات مبنایی سیاست و اخلاق است که با اهمیتی عالمگیر در همه نظریههای سیاسی و اجتماعی، نقش محوری دارد.
با توجه به تنوع در دیدگاهها، سئوالی که مطرح میشود این است که: علت این میزان تفاوت و تنووع در برداشت از مفهوم عدالت و عدل در چیست؟
در پاسخ میتوان گفت که بخش عمده این تفاوتها، از تفاوت شخصیتها، طرز تلقیها، نگرشها و تجربیات قبلی افراد ناشی میشود؛ از اینرو میتوان گفت که صحت برداشت افراد از مفهوم عدالت، تحت تأثیر مرتبه علم، خلوص و پیراستگی وجود آنها قرار دارد. در واقع برداشت صحیح از حقیقت مطلق مفهومی عدل، مستلزم مبرا بودن فرد از هرگونه آلایه وجودی در عرصه عمل و اندیشه است (پورعزت، 1380؛ 41).
2-1-3- عدالت حقمدار و عدالت حقگرا
عدالت اجتماعی در آموزه حقمدار، بر مبنای حقیقت تعریف میشود؛ حقیقتی که مبتنی بر نظام آفرینش بوده، حقوق و تکالیف انسانها را بر مبنای شان برابر آنها از حیث نحوه خلقت توجیه مینماید. این آموزه، بر مفهومی دلالت دارد که حقوق فردی و روابط عناصر اجتماعی را بر مبنای نگرشی فرامکانی به حقوق انسانی افراد، ملاحظه مینماید. بنابراین زیربنای اصلی تعریف عدالت در آموزه حقمدار، پذیرش توحید و حقوق و احترام برابر انسانها، به منزله مخلوقات خداوند متعال است (پورعزت، 1382؛ 44).
مشخصات فایل
عنوان:عدالت سازمانی
قالب بندی: پاورپوینتتعداد اسلاید:22 محتویاتعدالت سازمانی
عدالت چیست؟
تعریف علمای علوم اجتماعی درباره عدالت
چرا عدالت؟
چرا مردم به دیگران نیاز دارند؟
چگونه امکان کار انسانها با یکدیگر فراهم شد؟
{نیازها
نیازهای شخصی و گروههای اجتماعی
عدالت توزیعی و عدالت روشی
عدالت توزیعی
عدالت روشی
عدالت مراودهای
نظریه برابری آدامز
مقدمه احساس بیعدالتی
?عدالت سازمانی
در این فصل درباره عدالت سازمانی و شرایطی که در نهایت به این قضاوت منجر میشود که آیا با کارکنان رفتار مناسبی شده است یا خیر صحبت میشود. به طور کلی عدالت بر انگیزاننده مهمی برای کارکنان است و زمانی که افراد احساس بیعدالتی کنند اخلاق آنها نیز سقوط میکند. در این موقع بیشتر کارکنان مایلند کار را ترک کنند و حتی ممکن است در مقام مقابله با سازمان برآیند. در عوض رفتار مناسب و عادلانه موجب پرورش استعدادها و افزایش تعهد و تمایل به باقی ماندن در سازمان میشود و کمک بارزی به افزایش رفتارهای وحدت گرایانه انسانی میکند که فراتر از رفتار رسمی مورد نظر سازمان در هر مقامی است. به طور خلاصه عدالت مردم را متحد میکند و در کنار هم نگه میدارد در حالی که بیعدالتی میتواند موجب جدایی و پراکندگی مردم شود.
Åعدالت چیست؟
واژه عدالت یک معنای محاوره ای دارد که بسیار نزدیک به معنای فلسفی اصلی آن است ولی علمای علوم اجتماعی واژههای تخصصی را در این رابطه بکار میبرند.
1- هر دوی علمای علوم اجتماعی و فلاسفه اتفاق نظر دارند که عمل عادلانه عملی است که احساس شود خوب یا صحیح است. همچنین آنان معتقدند یک عمل (رفتار) میتواند خوب باشد بدون این که منصفانه یا غیر منصفانه باشد. به طور مثال ارسطو عقیده داشت یک شخص خوب باید یک زندگی معتدل یا متعادلی داشته باشد. از این دیدگاه یک آدم مست و لذتطلب شخص صالحی نیست.به این ترتیب عمل خود خواهانه یک شخص الکلی که انتظار دارد صدمه اجتنابناپذیری که رفتار نامناسب وی به جامعه میزند فراموش شود رفتار غیرمنصفانهای تلقی میشود.
موضوع عدالت و انصاف زمانی قابل توجه است که عمل فردی زندگی دیگری را تحت تاثیر قرار دهد.
در سازمانها نیز عدالت درباره قوانین و ارزشهایی است که حاکم بر چگونگی توزیع نتیجه (به طور مثال پاداش یا تنبیه) است. روشهایی که برای توزیع چنین تصمیماتی اتخاذ میشود (و همچنین سایر انواع تصمیمات) و چگونگی رفتار با کارکنان زمانی که هیچ نتیجهای عاید نشود و هیچ روشی برای تعیین نتایج وجود نداشته باشد یا دخالت نکند عدالت را زیر سوال میبرد. زمانی که مردم با هم مراوده میکنند به یک رفتار مشخص با یکدیگر اقدام مینمایند.
برخی از مراودات و سایر انواع مذاکرات منصفانه و تمیز تلقی میشود در حالی که برخی دیگر غیر مناسب و غیر منصفانه تشخیص داده میشود.
زمانی که شخص میگوید با وی غیر منصفانه رفتار شده منظور این است که کسی برخی از موازین اخلاقی را زیر پا گذاشته و نقض کرده است. این بدان معناست که با وی طوری رفتار نشده است که انتظار آن را داشت.
از این مقدمه چنین بر میآید که محل اختلاف بین فلاسفه و علمای علوم اجتماعی کجاست؟ فیلسوفهای اخلاق علاقمند به فراهم آوردن تعاریف تجویزی و کاربردی از عدالت هستند. به طوری که میتوان گفت آنها نحوه رفتار را به انسان میآموزند.
به طور مثال روکیچ اظهار میکند کسانی که به هر دو صفت برابری و آزادی بها میدهند فاصله بسیاری را میان فقیر و غنی به عنوان بیعدالتی و رفتار نامناسب مشاهده میکنند. آنها تحمل ندارند ببینند تعداد اندکی از مردم قسمت زیادی از ثروتهای دنیا را کنترل میکنند. این افراد غالبا جامعه دموکراتیک را به عنوان زسیله اصلاح آن چه به عنوان بیعدالتی مشاهده میکنند ترجیح میدهند.
از طرف دیگر کسانی که ارزش زیادی برای آزادی اما بهای کمتری برای برابری و تساوی قائلند بیشتر جذب بازار آزاد سرمایهداری میشوند.
فاصله میان دیدگاه فلسفی و اجتماعی عدالت برای فهمیدن درست این واژه مهم است. تصور کنید که یک بنگاه اقتصادی خانوادگی متوسطی وجود دارد که صاحب کارخانه در زمان بازنشستگی ریاست سازمان را بر عهده پسر جوان خود میگذارد؛ ریاست بر کارکنانی با سوابق ممتد و طولانی و تجربه بیشتر و سوابق درخشانتر در سازمان فعالیت میکنند. آیا این ترفیع غیر منصفانه بوده است؟ یک فیلسوف ممکن است با توجه به تمایلات اخلاقی خود بگوید بله یا خیر! ولی جامعه شناس در این شرایط دارای دیدگاه ظریفی است. از نظر وی عمل جایگزینی در صورتی غیر منصفانه است که بیشتر ناظران آن را غیر منصفانه قضاوت کنند. علمای اجتماعی درجه رفتار مناسب یا نامناسب را با جمعآوری اطلاعات از مردم تشخیص میدهند.