فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 61 صفحه
عدالت سازمانی
مقدمه
یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر در ابعاد مختلف سیاسی، اخلاقی و اجتماعی مورد توجه صاحبنظران علم مدیریت قرار گرفته، مبحث عدالت سازمانی است. عدالت، موجب هماهنگی و همکاری بیشتر بین مردم جوامع شده و در سطح سازمانی نیز موجب میگردد که افراد وظایف خود را در سازمان به نحو اثربخشتری انجام دهند. عدالت سازمانی در واقع به درک عدالت و انصاف در محیط کار بازمیگردد. رعایت عدالت در سازمانها از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا میتواند بطور مستقیم بر بازدهی فردی و سازمانی تاثیرگذار باشد. در واقع، عدالت سازمانی را میتوان انجام درست امور و فعالیتهای مختلف سازمان و از سویی دیگر، رفتارها و گرایشات کارکنان دانست. عدالت سازمانی، پایه و اساس تفکر استراتژیک و ارزشهای سازمان به حساب میآید و بیعدالتی، مراحل رشد و ثبات سازمان را که از مهمترین مراحل چرخه حیات سازمان هستند، مورد تهدید قرار میدهد. عدالت سازمانی به انصاف ادراک شده از سوی کارکنان در مورد شغلشان در محیط کار بازمیگردد. در واقع، واژه عدالت برای تشریح و تجزیه و تحلیل نقش آن در محیط کار بکار میرود. بدون شک، بیعدالتی یا تبعیض، زیانهای جبرانناپذیری بر پیکر سازمان وارد ساخته و موجب افول زودرس سازمانها میشود (گودرزوند چگینی، 2009).
مفاهیم عدالت و انصاف در محیطهای سازمانی و در بین کارکنان نیز مطرح میگردد که محور اساسی این پژوهش را تشکیل میدهد و این واژه عموماً به عنوان عدالت سازمانی تجلی مییابد (لمبرت، 2003).
در تحقیقات علوم انسانی، عدالت به مثابه سازهای در نظر گرفته شده است که به طور اجتماعی ایجاد میگردد. بدین معنی که در صورتی عادلانه به حساب میآید که بیشتر افراد آنرا به صورت عادلانه ادراک نمایند. تحقیقات در مورد عدالت سازمانی در سی سال اخیر رشد قابل ملاحظهای داشته است و تحقیقات آزمایشگاهی و میدانی را در بر میگیرد.
2-1-2- مفهوم عدل
عدل یکی از اسماء حق تعالی است که بر کیفیت عزم و اراده او در خلقت پدیدهها و رفتار او با مخلوقات دلالت دارد. بر اساس حکمت 429 نهجالبلاغه، عدل عبارتست از قرار دادن شیء در جای خود، و عادل کسی است که هر چیز را در جای خود قرار دهد (پورعزت، 1380؛ 27).
عدالت اجتماعی از مباحث بسیار جذاب و در عین حال دشوار علوم اجتماعی است که تنوع و تعدد ابعاد مورد بحث آن، حوزههای گوناگونی از علم را درمینوردد. عدالت، محور بسیاری از مباحث زیباییشناختی مبتنی بر ادراک تقارن و تعادل در نظام هستی است؛ ضمن اینکه موضوعی فلسفی است که از حیث مرتبه ذهنیت، در سطحی بسیار بالا مطرح میشود و اذهان فلسفی را در تلاش برای ادراک چیستی و ماهیت خود فعال میسازد و در تسری یافتههای فلسفی به حوزه علوم سیاسی، آموزههای متنوع فلسفی- سیاسی را به چالش میکشد. از سوی دیگر، مبحثی سیاسی است که مورد توجه احزاب و گروههای سیاسی واقع شده، منازعات دنبالهداری را پیرامون رابطه قدرت و عدالت سبب میشود. از نظر اقتصادی نیز مقولهای است مهم که در مباحث توزیع ثروت، توسعه اقتصادی و فقرزدایی انعکاس مییابد. از منظر مصلحان فرهنگی تحقق آن لازمه ثبات و انسجام فرهنگی و حفظ هویت ملی تلقی میشود، و از دیدگاه مذهبی استقرار آن، با تاکید بر واژه قسط، علت بعثت انبیاء (سوره الحدید، 25) و به تعبیری، حد کمال سیستمهای اجتماعی تلقی میگردد که مذاهب گوناگون در «آینده موعود» وعده داده شده است (بخشایش، 1381؛ 45). از این رو، پرداختن به کلیه وجوه و جوانب آن، کاری بس دشوار است.
درباره معنای عدالت اجتماعی، اختلاف آرای زیادی وجود دارد، بطور کلی این اصطلاح بر رعایت عدل میان اعضای جامعه دلالت دارد. با این حال، آموزههای فلسفی سیاسی گوناگون، تعاریف مختلف و متعددی از عدالت ارائه نمودهاند. بطوری که به نظر میرسد این اختلاف آرا درباره مفهوم عدالت به شکلگیری نگرشها، دیدگاهها و رفتارهای اجتماعی متفاوتی منجر شده است. طبق مفهوم لیبرالی عدالت، آرمان سیاسی نهایی جامعه، باید آزادی باشد و همه حقوق و تکالیف اجتماعی بر مبنای آن توجیه شوند، در حالی که طبق مفهوم سوسیالیستی، عدالت برابری آرمان نهایی جامعه از بعد سیاسی است و حقوق و تکالیف اجتماعی باید بر اساس آن توجیه شوند و . . . (استربا، 1999).
عدالت از مفاهیمی است که عقل جمعی همه افراد بشر آنرا مستحسن و نیکو میشمرد. عدالت به مثابه مفهومی با سطح انتزاع بسیار بالا، از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته است تا جایی که مباحثه درباره چیستی عدالت، به مثابه یکی از محوریترین سوالات فلسفه سیاسی، همچنان استمرار دارد.
کمپبل معتقد است که: عدالت یکی از اصطلاحات مبنایی سیاست و اخلاق است که با اهمیتی عالمگیر در همه نظریههای سیاسی و اجتماعی، نقش محوری دارد.
با توجه به تنوع در دیدگاهها، سئوالی که مطرح میشود این است که: علت این میزان تفاوت و تنووع در برداشت از مفهوم عدالت و عدل در چیست؟
در پاسخ میتوان گفت که بخش عمده این تفاوتها، از تفاوت شخصیتها، طرز تلقیها، نگرشها و تجربیات قبلی افراد ناشی میشود؛ از اینرو میتوان گفت که صحت برداشت افراد از مفهوم عدالت، تحت تأثیر مرتبه علم، خلوص و پیراستگی وجود آنها قرار دارد. در واقع برداشت صحیح از حقیقت مطلق مفهومی عدل، مستلزم مبرا بودن فرد از هرگونه آلایه وجودی در عرصه عمل و اندیشه است (پورعزت، 1380؛ 41).
2-1-3- عدالت حقمدار و عدالت حقگرا
عدالت اجتماعی در آموزه حقمدار، بر مبنای حقیقت تعریف میشود؛ حقیقتی که مبتنی بر نظام آفرینش بوده، حقوق و تکالیف انسانها را بر مبنای شان برابر آنها از حیث نحوه خلقت توجیه مینماید. این آموزه، بر مفهومی دلالت دارد که حقوق فردی و روابط عناصر اجتماعی را بر مبنای نگرشی فرامکانی به حقوق انسانی افراد، ملاحظه مینماید. بنابراین زیربنای اصلی تعریف عدالت در آموزه حقمدار، پذیرش توحید و حقوق و احترام برابر انسانها، به منزله مخلوقات خداوند متعال است (پورعزت، 1382؛ 44).