یادگیری چیست ؟
یادگیری (learning)، تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری (رفتار بالقوه behavioral potentiality ) که در نتیجه تمرین تقویت شده رخ می دهد. این تعریف را با دقت بیشتری بررسی می کنیم، نخست اینکه یادگیری همواره باید قابل انتقال به رفتار مشاهده پذیر باشد. یادگیرنده (learner) قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمی توانست آن را انجام دهد. دوم اینکه این تغییر رفتاری نسبتا پایدار است؛ یعنی نه موقتی و نه ثابت است. سوم، تغییر در رفتار الزاما نباید بالافاصله بعد از تجربه یادگیری رخ دهد.چهارم، تغییر در رفتار از تجربه یا تمرین ناشی می شود و پنجم، اینکه تجربه یا تمرین باید تقویت شود.
اصطلاحات پاداش و تقویت دست کم به دو دلیل با یکدیگر متفاوتند. پاولف، تقویت کننده (reinforce) عبارت است از محرک غیر شرطی، یعنی محرکی که یک واکنش طبیعی و خودکار در ارگانیسم ایجاد می کند. مثلا استفاده از محلول اسید رقیق یا شوک برقی می تواند تقویت کننده باشد. پاداش، چیز مطلوبی است، چیزی که برای انجام کاری که زمان و نیروی قابل ملاحظه ای صرف آن شده یا عملی شده که مورد پسند جامعه است به کسی داده می شود. ( تقویت بلافاصله بعد از رفتار می آید، می تواند مثبت یا منفی باشد اما پاداش صرفا بعد از رفتار نمی آید و می تواند با تاخیر باشد و همیشه چیز مطلوبی است.) تقویت کننده رفتار را نیرومند می سازد اما پاداش این کار را نمی کند.
آیا یادگیری باید به تغییر رفتار بینجامد؟
معروف ترین تعریفها، تعریفی است که به وسیله کیمبل، پیشنهاد شده
روانشناسی به یک علم رفتاری تبدیل شده است. هر آنچه را که ما در روانشناسی مطالعه می کنیم باید از طریق رفتار قابل ارائه باشد. اما این بدان معنا نیست که رفتاری که ما ملاحظه می کنیم یادگیری است. فرایند یادگیری را نمی توان به طور مستقیم مطالعه کرد، بلکه ماهیت یادگیری را تنها از تغییرات رفتاری می توان استنباط کرد. اسکینر تنها نظریه پرداز جدا از این قاعده است. برای اسکینر تغییرات رفتاری یادگیری هستند و نیاز به استنباط هیچ فرایند دیگری نیست. برای سایر نظریه پردازان یادگیری، یادگیری چیزی است که در نتیجه تجارب معین صورت می پذیرد و پیش از ایجاد تغییر در رفتار رخ می دهد.
یادگیری یک متغییر رابط یا میانین تلقی می شود. متغییر رابط یک فرایند فرضی است که فرض می شود بین محرکها و پاسخ های مشاهده شده اتفاق می افتد. متغییر مستقل ( تجربه) سبب تغییر در متغییر رابط (یادگیری) می شود، و این به نوبه خود متغییر وابسته (رفتار) را تغییر می دهد.
نسبتا پایدار چقدر پایدار است؟
بدین منظور از این تعریف استفاده می شود که بین یادگیری و رویدادهای دیگری که رفتار را تغییر می دهند، مانند خستگی، بیماری، بلوغ، و داروها تمایز ایجاد شود. یادگیری دوام می آورد تا با گذشت زمان دستخوش فراموشی شود یا یادگیری تازه ای جای آن را بگیرد. مدت تغییر حاصل از یادگیری یا حالتهای موقتی را نمی توان به طور دقیق معیین کرد.
خوگرفتن و حساس شدن
حساس شدن، فرایندی است که از طریق آن ارگانیسم نسبت به جنبه های معینی از محیطش حساس تر می شود. برای مثال، ارگانیسمی که به طور معمول به نور یا صدای معینی پاسخ نمی دهد ممکن است پس از دریافت شوک به آن پاسخ بدهد. بنابراین در این مثال شوک ارگانیسم را حساس و نسبت به محیطش آماده پاسخ دادن کرده است. زودرنجی یا حساسیت بیش از اندازه ای که معمولا پس از یک تجربه عصبانیت زا به ما دست می دهد نوعی حساس شدن است.
خوگیری، فرایندی است که از طریق آن ارگانیسم نسبت به محیطش کمتر حساس می شود. تمایل ارگانیسم بر این است که به محرکهای تازه محیط خود توجه کند. این تمایل بازتاب توجه یا بازتاب سوگیری نام دارد. وقتی صدای ناگهانی می شنوید فورا به جهت صدا بر می گردید ( سوگیری) اما پس از مدتی صدا را نادیده می گیرید ( خو گیری
دلیل عمده ای که در یادگیری بودن خو گیری و حساس شدگی تردید هست، این تغییرات رفتار گاهی موقتی اند و شرط نسبتا پایدار تعریف را برآورده نمی سازند. تغییرات رفتاری در پاره ای از موقعیت ها عمری نسبتا طولانی دارند. بارکرنیز معتقد است که بعضی از موارد خوگیری و حساس شدن یادگیری هستند و شرط نسبتا پایدار تعریف یادگیری را تامین می کنند. رویدادهای محرکی واحد که به طور مکرر تجربه می شوند به طور نسبتا پایدار خو گیری می شوند. حساس شدن می تواند تغییرات نسبتا پایدار در رفتار شخص ایجاد کند.
خوگیری و حساس شدگی با انواع متداول یادگیری فرق دارند. یادگیری های متداول به یادگیری تداعی گرا معروف اند، زیرا آنها تداعی با پیوند بین دو محرک ( شرطی شدن کلاسیک پاولف) یا تداعی بین یک محرک و یک پاسخ را شامل می شوند. به خوگیری و حساس شدگی یادگیری غیر تداعی گرا، یا آثار محرک واحد می گویند. در خو گیری پاسخ ارگانیسم به محرک کاهش و در حساس شدگی افزایش می یابد.
اقسام یادگیری
یادگیری را معمولاً برحسب رفتارها و افکاری که در بر می گیرد مطرح می کنند. زیرا یادگیری، تغییری را ضمن تجربه شامل می شود. بنابراین، می توان سؤال کرد تغییر ناشی از یادگیری در چه جنبه هایی از رفتار ظاهر می شود؟ در واقع، وقتی یاد می گیریم برای پیدایش تغییر در خویشتن تلاش می کنیم و این تغییر ممکن است به شکل های ایجاد، اصلاح و تکمیل یا به طور کلی افزایش و کاهش ظاهر شود. به عبارت دیگر، پس از آنکه آموختیم، رفتار یا فکر ما دیگر آن نیست که قبلاً داشتیم بلکه تغییر یافته است که این تغییر ممکن است بی درنگ ظاهر شود مانند آموختن جدول ضرب، یا در بلندمدت خودش را نشان دهد مانند پیدایش عادتهای بهداشتی.
رفتار آدمی دارای سه بُعد یا سه جنبه است از این قرار:
الف. بُعد شناختی شامل افکار، عقاید، معلومات.
ب. بُعد روانی حرکتی شامل همه مهارتها.
پ. بُعد عاطفی و اجتماعی شامل احساسات، گرایش ها، ارزشها.
یادگیری در هر یک از ابعاد مذکور، به صورت تغییری در آن بُعد ظاهر می شود. مثلاً معلومات ما زیاد یا اصلاح و یا کامل می شود (بُعد شناختی)؛ مهارتی را می آموزیم مانند رانندگی (بُعد روانی حرکتی)؛ نظر یا دیدگاه مان نسبت به شخص یا چیزی عوض می شود یا خوش بین یا بدبین می شویم (بُعد عاطفی و اجتماعی).
درباره ی اینکه آدمی چگونه یاد می گیرد نظریه های مختلفی مطرح شده اند. بعضی آن را نتیجه و محصول برقراری تداعی یا رابطه بین محرکهای خاص (عوامل خارجی یا محیطی مؤثر در فرد) و پاسخ های خاص (واکنش فرد) می دانند (نظریه های شرطی کلاسیک و عامل). این خانواده نظریات یادگیری به خانواده S-R معروف است. برخی ا
یادگیری مبتنی بر رویارویی با محرک
فهرست
مقدمه. 3
چگونگی یادگیری اجتماعی. 4
پیشینه نظریههای یادگیری.. 5
بازگشت.. 6
یادگیری کاروری و جانشینی. 7
یادگیری و عملکرد 8
جنبه غریزی تقلید 8
جنبه رشدی تقلید 9
شرطی بودن تقلید 9
رفتار ابزاری بودن تقلید 10
انواع یادگیری.. 10
اختلال یادگیری.. 11
عوامل بروز اختلالات یادگیری.. 11
نظریههای یادگیری.. 14
یادگیری چیست ؟ 14
خوگرفتن و حساس شدن. 15
بازتاب و غریزه 16
یک تعریف تغییر یافته از یادگیری.. 17
شرطی سازی وسیله ای.. 17
یادگیری و بقا 18
چرا به مطالعه یادگیری بپردازیم 18
اقسام یادگیری.. 21
خوگیری (habituation) 22
حافظه (memory) 23
تقلید (imitation. 23
دیدکلی. 23
ویژگیهای یادگیری.. 24
تغییر در رفتار 24
پایداری نسبی. 24
تواناییهای بالقوه 24
تجربه. 24
یادگیری یا وراثت.. 25
نظریههای یادگیری.. 25
تداعی گرایی (Associationism). 25
یادگیری اجتماعی (Social Learning). 25
شناخت گرایی (Cognitiveism). 26
حافظه و یادگیری.. 26
فیزیولوژی یادگیری و حافظه. 26
گستره روانشناسی یادگیری.. 27
چشم انداز این علم 27
شکلهای یادگیری.. 29
شرایط یادگیری.. 30
معیارهای یادگیری.. 30
خصایص یادگیری.. 31
یادگیری رسمی و اتفاقی. 32
عوامل مؤثر در فرایند یادگیری.. 32
منابع. 34
مقدمه
یادگیری کارکردیست که با آن، دانش، رفتار ها، توانمندی ها یا انتخاب های نو یا موجود به ترتیب درک یا تقویت و اصلاح میشوند، که شاید به یک تغییر بالقوه در ترکیب داده ها، عمق دانش، رویکرد یا رفتار نسبت به نوع و گستره ی تجارب منجر شود. توانایی یادگیری در دسترس انسان ها، جنبندگان و گیاهان و انواعی از ماشین ها قرار دارد. روند یادگیری در طول زمان، منحنی یادگیری را دنبال مینماید. یادگیری به صورت آنی انجام نمیشود، بلکه بر پایه دانسته های گذشته رشد میکند. بر همین پایه، دید ما یادگیری میتواند در راستای یک روند تعریف شود تا مجموعه ای از دانش شیوه ی انجام و گزاره هایی بر مبنای واقعیت باشند. یادگیری در نهایت به تغییراتی می انجامد که معمولا دائمی هستند.
یادگیری در انسان میتواند بخشی از فرایند تحصیل، توسعه فردی، و تمرینات باشد که ممکن است هدفمند یا به وسیله انگیزش انجام شود. مطالعه ی اینکه یادگیری چگونه رخ می دهدد بخشی ازروانشناسی تربیتی، عصب روانشناسی، تئوری آموزش و علوم پرورشی میباشد. یادگیری ممکن است در نتیجه ی خوگیری یا شرطیشدن کلاسیک (همانطور که در بسیاری از تیره های جنبندگان دیده شده است) انجام شود یا اینکه میتواند نتیجه ی کارهای پیچیده ای نظیر بازی (که صرفا در جنبندگان هوشمند دیده شده است) باشد. یادگیری ممکن است خودآگاه یاناخودآگاه انجام شود. یادگیری اینکه یک رویداد ناگوار، فرارناپذیر است و نمیشود از آن پیشگیری کرد درماندگی آموختهشده نامیده میشود. شواهدی وجود دارد که در انسان، در هنگام جنینی یادگیری در 32 هفته پس از باروری شروع میشود، که گویای این میتواند باشد که دستگاه عصبی مرکزی به اندازه ی کافی توسعه یافته است و آماده است تا حافظه شروع به کار کند
چگونگی یادگیری اجتماعی
در این مبحث باید توجه داشت که مفاهیم یادگیری اجتماعی و نظریه شناخت اجتماعی به یک معنا به کار میروند. با آنکه در دانش روانشناسی اصطلاح یادگیری اجتماعی برای همگان دارای معنای کاملاً روشنی است و هر کس در نظر نخست به مفهوم و کاربرد آن پی میبرد، اما برای توضیح بیشتر، یادگیری اجتماعی به آن گونه رفتارهایی گفته میشود که در میان افراد جامعه و محیط دارای جنبه تعاملی باشد. بعضی از این رفتارها ممکن است خوشایند و بعضی دیگر ناخوشایند جلوه کنند. مردم میکوشند به فرزندانشان رفتارهایی را بیاموزند که مورد تایید اکثر افراد جامعه باشند.
البته، رفتارهایی که از لحاظ اجتماعی مورد پذیرش قرار میگیرند، نه تنها در هر فرهنگی با هم تفاوت دارند،بلکه در هر گروهی در یک فرهنگ معین نیز با هم فرق میکنند. چنانکه رفتارهای مرسوم و مورد تایید در هر شهر و منطقهای با شهرها و منطقههای دیگر یکسان نیستند. افزون بر اینها رفتارهای قابل قبول اجتماعی با سن و جنس افراد نیز وابستهاند. رفتار بزرگسالان با کودکان و جنس مخالف و نیز کودکان با بزرگسالان و همتایان به گونهای چشمگیر با هم اختلاف دارد. به طور کلی باید آموخت که با هر جنس و دورههای سنی چه رفتاری شایسته و مورد پسند جامعه است.
نکته اصلی این است که یادگیری اجتماعی فقط یک رشته رفتارهای جامعهپسند را شامل نمیشود، بلکه به ما میآموزد که چه رفتارهایی در چه شرایطی قابل قبول نیستند. به سخن دیگر، یادگیری اجتماعی موثر با شمار بسیاری از تعمیمی و تخصیص سر و کار پیدا میکند.
شاید یکی از مهمترین کارهای خانه و مدرسه در آغاز سن تحصیلی کودکان و سالهای بعد از آن توجه به رشد و پرورش کودکان برای همنوایی و سازگاری با چشمداشتهای اجتماعی باشد. این فرایندها خواستها و ضابطههای فرهنگ یک جامعه را متناسب با جنس و سن کودکان همراه با مسئولیتهایشان به آنان منتقل میسازند.
اساس کار در انتقال آموزشهای اجتماعی این است که کودک چگونه رفتارهای قابل قبول جامعه را میتواند بیاموزد؟ روانشناسان یادگیری اجتماعی اغلب پاسخ میدهند که به وسیله تقلید یا نسخهبرداری از رفتار دیگران میتوان به چنین مهمی توفیق یافت. گاهی یادگیری از راه تقلید را یادگیری مشاهدهای نیز نامیدهاند که کودکان و نوجوانان به این وسیله پاسخهای جدیدی به دست میآورند یا آنکه پاسخهای موجود خود را تغییر میدهند. در واقع نظریههای یادگیری اجتماعی پایههای این گونه رفتارخها یا تغییر رفتارها را بیان میکنند.
پیشینه نظریههای یادگیری
جان دالرد و نیل میلر دو تن از پژوهشگران روانشناسی در سالهای 1950 در دانشگاه معروف ییل با همکاری یکدیگر میخواستند میان روش کار فروید و رفتارگرایی پیوند و تلفیقی به وجود آورند. برای دستیابی به چنین هدفی نخستن راه این بود که روش روانکاوی فروید را با شیوه یادگیری کلارک هال مبنی بر کاهش سایق ارتباط دهند. همانندی این دو روش در این است که نظریه هال یک نظریه کاهش تنش است. هر دو نظریه موجودهای زنده را افرادی میشناسدند که میکوشند فشارها و ناراحتیهایی را که بر اثر سایقهای ارضاء نشده ایجاد گردیدهاند کاهش دهند. دوم آنکه، هر دو نظریه به اهمیت یادگیری در آغاز رشد و تاثیر آن در دوره پس از آن تاکید میورزند. گر چه هر دو نظریه برای توصیف روش کار خود واژههای متفاوتی به کار میبرند، اما به نتایج کار یکسانی میرسند، یعنی کاستن از فشارهای روانی.
میلر (1944) برای پی بردن به بیتصمیمی و کشاکشهای روانی چهار اصل را به قرار زیر تعیین کرده است:
فرایند تغییر و اصلاح کم و بیش دایمی در رفتار استکه در نتیجه فعالیت او یا از طریق مشاهده،در وی ایجاد می شود.
یادگیری (learning)، تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری (رفتار بالقوه behavioral potentiality ) که در نتیجه تمرین تقویت شده رخ می دهد. این تعریف را با دقت بیشتری بررسی می کنیم، نخست اینکه یادگیری همواره باید قابل انتقال به رفتار مشاهده پذیر باشد. یادگیرنده (learner) قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمی توانست آن را انجام دهد. دوم اینکه این تغییر رفتاری نسبتا پایدار است؛ یعنی نه موقتی و نه ثابت است. سوم، تغییر در رفتار الزاما نباید بالافاصله بعد از تجربه یادگیری رخ دهد.چهارم، تغییر در رفتار از تجربه یا تمرین ناشی می شود و پنجم، اینکه تجربه یا تمرین باید تقویت شود.nnاصطلاح اختلال یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانش آموزانی برخاستهاست که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه میشوند و در عین حال درچهارچوب سنی کودکان استثنایی نمیگنجند. ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوش انها کمابیش عادی است، به خوبی صحبت میکنند، مانند سایر کودکان بازی و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط بر قرار میکنند. درخانه نیز یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار میکنند به خوبی انجام میدهند. لیکن توانایی لازم برای به جریان اندازی اطلاعات برای بیان کردن و به ویژه نوشتن را ندارند. پس با توجه به مشخصات کلی این دانشآموزان، میتوان آنها را در گروه جدیدی به نام دانش آموزان اختلال یادگیری قرار داد و گفت این دانش آموزان در یک یا چند فرایند روانی که به درک کردن با استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود، اختلال دارند که این اختلال میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود.n-حافظه با یادگیری فرق دارد-حافظه عبارتست از ثبت نسبتا پایداری که زیربنای یادگیری است-حافظه شامل پردازشهای مختلفی است که در زمان معینی ثبت می شود-از نظر رفتار گرایان حافظه همان یادگیری است-از نظر روانشناسان شناختی ، حافظه با یادگیری فرق دارد چون متأثر از عوامل پردازشی است
فهرست
مقدمه. 3
چگونگی یادگیری اجتماعی.. 4
پیشینه نظریههای یادگیری.. 5
بازگشت... 6
چهارچوب ادراکی.. 7
تعامل دوسویه. 7
یادگیری کاروری و جانشینی.. 8
یادگیری و عملکرد. 8
اهمیت تقلید در یادگیری.. 9
جنبه غریزی تقلید. 9
جنبه رشدی تقلید. 9
چگونگی یادگیری اجتماعی.. 10
پیشینه نظریههای یادگیری.. 11
یادگیری کاروری و جانشینی.. 13
یادگیری و عملکرد. 14
اهمیت تقلید در یادگیری.. 15
جنبه غریزی تقلید. 15
جنبه رشدی تقلید. 16
شرطی بودن تقلید. 16
رفتار ابزاری بودن تقلید. 17
فرایندهای سرمشق یا الگوسازی.. 36
سیر تحولی و رشد. 39
نظریات رفتاری.. 39
نظریات شناختی.. 39
نقش و تاثیر در زندگی.. 40
ارتباط با سایر مباحث... 40
کاربردها 41
درماندگی آموختهشده 61
شکل دهی.. 64
هال.. 68
گاتری.. 72
مخالفت با اراده گرایی ،ساخت گرایی و رفتارگرایی.. 75
مفاهیم نظری عمده 76
قوانین سازمان دهی ادراک... 76
رفتار یکپارچه. 80
خاموشی نهفته. 81
بندوراتبیین های اولیه از یادگیری مشاهده ای.. 82
مشاهده تجربی.. 84
خود نظم دهی رفتار 85
عملکرد اخلاقی.. 86
منابع.. 87
مقدمه
یادگیری تغییر نسبتا دایمی در رفتار است که در نتیجه تمرین حاصل شده است. تغییراتی در رفتار که حاصلاش (و نه تمرین) ، با شرایط موقت جاندار (مثل خستگی یا حالات ناشی از مصرف برخی داروها) باشند مشمول این تعریف نمیشود
یادگیری در انسان میتواند بخشی از فرایند تحصیل، توسعه فردی، و تمرینات باشد که ممکن است هدفمند یا به وسیله انگیزش انجام شود. مطالعه ی اینکه یادگیری چگونه رخ می دهدد بخشی ازروانشناسی تربیتی، عصب روانشناسی، تئوری آموزش و علوم پرورشی میباشد. یادگیری ممکن است در نتیجه ی خوگیری یا شرطیشدن کلاسیک همانطور که در بسیاری از تیره های جنبندگان دیده شده است) انجام شود یا اینکه میتواند نتیجه ی کارهای پیچیده ای نظیر بازی (که صرفا در جنبندگان هوشمند دیده شده است) باشد. یادگیری ممکن است خودآگاه یاناخودآگاه انجام شود. یادگیری اینکه یک رویداد ناگوار، فرارناپذیر است و نمیشود از آن پیشگیری کرد درماندگی آموختهشده نامیده میشود. شواهدی وجود دارد که در انسان، در هنگام جنینی یادگیری در 32 هفته پس از باروری شروع میشود، که گویای این میتواند باشد که دستگاه عصبی مرکزی به اندازه ی کافی توسعه یافته است و آماده است تا حافظه شروع به کار کند
یادگیری کارکردیست که با آن، دانش، رفتار ها، توانمندی ها یا انتخاب های نو یا موجود به ترتیب درک یا تقویت و اصلاح میشوند، که شاید به یک تغییر بالقوه در ترکیب داده ها، عمق دانش، رویکرد یا رفتار نسبت به نوع و گستره ی تجارب منجر شود. توانایی یادگیری در دسترس انسان ها، جنبندگان و گیاهان و انواعی از ماشین ها قرار دارد. روند یادگیری در طول زمان، منحنی یادگیری را دنبال مینماید. یادگیری به صورت آنی انجام نمیشود، بلکه بر پایه دانسته های گذشته رشد میکند. بر همین پایه، دید ما یادگیری میتواند در راستای یک روند تعریف شود تا مجموعه ای از دانش شیوه ی انجام و گزاره هایی بر مبنای واقعیت باشند. یادگیری در نهایت به تغییراتی می انجامد که معمولا دائمی هستند.
چگونگی یادگیری اجتماعی
در این مبحث باید توجه داشت که مفاهیم یادگیری اجتماعی و نظریه شناخت اجتماعی به یک معنا به کار میروند. با آنکه در دانش روانشناسی اصطلاح یادگیری اجتماعی برای همگان دارای معنای کاملاً روشنی است و هر کس در نظر نخست به مفهوم و کاربرد آن پی میبرد، اما برای توضیح بیشتر، یادگیری اجتماعی به آن گونه رفتارهایی گفته میشود که در میان افراد جامعه و محیط دارای جنبه تعاملی باشد. بعضی از این رفتارها ممکن است خوشایند و بعضی دیگر ناخوشایند جلوه کنند. مردم میکوشند به فرزندانشان رفتارهایی را بیاموزند که مورد تایید اکثر افراد جامعه باشند.
البته، رفتارهایی که از لحاظ اجتماعی مورد پذیرش قرار میگیرند، نه تنها در هر فرهنگی با هم تفاوت دارند،بلکه در هر گروهی در یک فرهنگ معین نیز با هم فرق میکنند. چنانکه رفتارهای مرسوم و مورد تایید در هر شهر و منطقهای با شهرها و منطقههای دیگر یکسان نیستند. افزون بر اینها رفتارهای قابل قبول اجتماعی با سن و جنس افراد نیز وابستهاند. رفتار بزرگسالان با کودکان و جنس مخالف و نیز کودکان با بزرگسالان و همتایان به گونهای چشمگیر با هم اختلاف دارد. به طور کلی باید آموخت که با هر جنس و دورههای سنی چه رفتاری شایسته و مورد پسند جامعه است.
نکته اصلی این است که یادگیری اجتماعی فقط یک رشته رفتارهای جامعهپسند را شامل نمیشود، بلکه به ما میآموزد که چه رفتارهایی در چه شرایطی قابل قبول نیستند. به سخن دیگر، یادگیری اجتماعی موثر با شمار بسیاری از تعمیمی و تخصیص سر و کار پیدا میکند.
شاید یکی از مهمترین کارهای خانه و مدرسه در آغاز سن تحصیلی کودکان و سالهای بعد از آن توجه به رشد و پرورش کودکان برای همنوایی و سازگاری با چشمداشتهای اجتماعی باشد. این فرایندها خواستها و ضابطههای فرهنگ یک جامعه را متناسب با جنس و سن کودکان همراه با مسئولیتهایشان به آنان منتقل میسازند.
اساس کار در انتقال آموزشهای اجتماعی این است که کودک چگونه رفتارهای قابل قبول جامعه را میتواند بیاموزد؟ روانشناسان یادگیری اجتماعی اغلب پاسخ میدهند که به وسیله تقلید یا نسخهبرداری از رفتار دیگران میتوان به چنین مهمی توفیق یافت. گاهی یادگیری از راه تقلید را یادگیری مشاهدهای نیز نامیدهاند که کودکان و نوجوانان به این وسیله پاسخهای جدیدی به دست میآورند یا آنکه پاسخهای موجود خود را تغییر میدهند. در واقع نظریههای یادگیری اجتماعی پایههای این گونه رفتارخها یا تغییر رفتارها را بیان میکنند.
پیشینه نظریههای یادگیری
جان دالرد و نیل میلر دو تن از پژوهشگران روانشناسی در سالهای 1950 در دانشگاه معروف ییل با همکاری یکدیگر میخواستند میان روش کار فروید و رفتارگرایی پیوند و تلفیقی به وجود آورند. برای دستیابی به چنین هدفی نخستن راه این بود که روش روانکاوی فروید را با شیوه یادگیری کلارک هال مبنی بر کاهش سایق ارتباط دهند. همانندی این دو روش در این است که نظریه هال یک نظریه کاهش تنش است. هر دو نظریه موجودهای زنده را افرادی میشناسدند که میکوشند فشارها و ناراحتیهایی را که بر اثر سایقهای ارضاء نشده ایجاد گردیدهاند کاهش دهند. دوم آنکه، هر دو نظریه به اهمیت یادگیری در آغاز رشد و تاثیر آن در دوره پس از آن تاکید میورزند. گر چه هر دو نظریه برای توصیف روش کار خود واژههای متفاوتی به کار میبرند، اما به نتایج کار یکسانی میرسند، یعنی کاستن از فشارهای روانی.
میلر (1944) برای پی بردن به بیتصمیمی و کشاکشهای روانی چهار اصل را به قرار زیر تعیین کرده است:
هر چه به یک هدف مطلوب نزدیکتر شویم گرایش برای دستیابی به آن بیشتر میشود (شیب نزدیکی) گرایش به دور شدن از یک محل یا یک شیء که از آن میترسند چون هر چه به آن نزدیکتر شویم این ترس شدیدتر میشود (شیب دوری). قدرت گرایش دوم (دوری) از گرایش نخست با سرعت بیشتری افزایش مییابد. به سخن دیگر، شیب دوری جویی از شیب نزدیکی ممکن است تندتر باشد. قدرت هر دو گرایش با قدرت سایقی که گرایشها بر آنها مبتنی هستند تفاوت دارد. سطح بالای سایق ممکن است به حد ارتفاع شیب کامل برسد.دالرد و میلر در سال 1950 درباره بنیادهای یادگیری به اختصار این گونه اظهار نظر میکنند:
باید سایق یا نیازی وجود داشته تا موجب تسریع عمل گردد. وجود نشانههایی که اطلاعات لازم را برای پاسخ موجود زنده فراهم میآورند. وجود خود پاسخ است که در شرطی شدن عامل پیش از دریافت پاداش پدید میآید. تاثیر پاداش یا تقویت یک رفتار معین.به طور کلی نظریه یادگیری اجتماعی بندورا و والترز میکوشد که میان کاهش سایق کلاک هال که به چگونگی و توصیف رویدادهای برونی میپردازد با روانکاوی فروید که برای درک رفتار آدمی به رویدادهای درونی یا وجدان ناآگاه، توجه دارد ارتباطی برقرار سازد.
با توجه به زمینه و پیشینه ساخت اجتماعی، آنگونه که بیان شد، یادگیری در این دسته از نظریهها براساس ارتباط فرد با ضابطهها و آداب و رسوم اجتماعی صورت میپذیرد. با مشاهده افراد آدمی در محیط اجتماعی و تقلید از آنهاست که انسان میآموزد مردم چگونه رفتار میکنند و کارها و مهارتها و به طور کلی بیشتر امور زندگی چگونه انجام میشوند.
باید توجه داشت که نظریه یادگیری اجتماعی عوامل تقویتی را در تثبیت یادگیری مهم میشمارد، اما آنها را شرط لازم برای یادگیری نمیشناسد. چنانکه کودکان از راه مشاهده میتوانند رفتارهای پرخاشگرانه را بدون تمرین یا دریافت پاداش بیاموزند. گرچه یادگیری بدون پاسخ آشکار انجام میشود؛ اما نظریهپردازان یادگیری اجتماعی ادعا نمیکنند که یادیگری بدون پاسخ آشکار مهم