فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 75 صفحه
منابع کامل
سرمایه های فکری
در سالهای اخیر انباشت و تضارب افکار مختلف در سازمانهای انسانی به تولید، ارتقاء و بازتولید اندیشه های جدید کمک کرده و از آنجا که با بکارگیری اندیشه ، حیف و میل کمتری در انرژی، تجهیزات و مواد اولیه پیش آمده، جایگزین های ارزان تری برای ماشین آلات و ابزارها پیدا شده و فرآیندها نظام های با ارزش تری پدیدار شده اند، تفاوت های بارزی در زندگی گروههای انسانی بویژه در سازمانها حاصل شده است، حاصل این تغییرات جدید، پیشرفت بیشتر اقوام و مللی است که نسبت به همگنان خود از دانش بیشتری برخوردار هستند. مدیران سازمانها با درک این تفاوت، الگوهایی را برای مدیریت دانش سازمانی تجربه کرده اند و نظریه پردازان با تفسیر و تشریح و پیرایش این الگوها به توسعه ی بحث کمک کرده اند. اما سرمایه های غیرملموس سازمانها منحصر به سرمایه دانشی نیست قدرمسلم آن است که هر سازمانی که کارکنان داناتر، ساختار چابک تر، مدیریت بهتر، قابلیت بیشتر، فرهنگ بهتر،روابط با ارزش تر و یادگیری بیشتری دارد سود بیشتری را نصیب سهامدارانش می کندو به همین دلیل سازمانهای امروزی و بیش از آنها مدیران کشورهای پیشرفته در اندیشه ی مدیریت سرمایه ی فکری هستند. سرمایه های انسانی، قابلیت سازمانی، ساختار مدنی ، ارتباطات ملی و بین المللی و بویژه فرهنگ، نه تنها طرد و نفی نمی شوند ، بلکه به فراخور ارزشی که دارند به مثابه ی سرمایه های سازمان، ثبت و ضبط می شوند و این به آن معنی است که مدیران نه تنها در پی ساکت کردن صداها و اندیشه های جدید نیستند بلکه آن را غنیمتی برای حوزه ی مدیریتی خود میدانند.
شرایط خاص اقتصادی حاکم بر شرکت های فعال باعث گردیده تا مزیت رقابتی این شرکت ها دیگر بر پایه دارایی های مشهود آنها نباشد . آن چیزی که امروزه این شرکت ها را در صحنه اقتصاد کنونی رقابت پذیر می نماید دارایی های نامشهود و به عبارتی سرمایه های فکری آنهاست. این قبیل شرکت ها با برقراری ارتباط مناسب با مشتریان و کسب تجربه لازم در این مسیر و با اتکا به دانش ، تکنیک های سازمانی و مهارتهای تخصصی خود توانسته اند این امر را محقق سازند . امروزه سود پایدار زمانی بدست می آید که اولا سازمانها راه بدست آوردن دانش را یاد بگیرند و ثانیا این دانش را مدیریت نموده و با کمک فرایندهای موجود در مدیریت دانش به سرمایه های فکری تبدیل نمایند. زمانی که شرکت ها از اقتصاد صنعتی به سمت اقتصاد دانشی حرکت می نمایند با چالش های بزرگی مانند پویایی ، عدم اطمینان و پیچیدگی روبرو می گردند. در چنین محیط کسب و کاری نیاز به آگاهی بیشتر در مورد سرمایه های فکری و کنترل آنها فزونی می یابد. اهمیت زیاد این موضوع منجر گردیده تا شرکت ها تلاش زیادتری در جهت شناسایی دارایی های نامشهود خود و از سویی مدیریت مناسب آنها نمایند ( عالم تبریز ، 1388 ، ص 17 ).
جای هیچ گونه شکی نیست که در قرن بیستم شاهد تغییراتی انقلابی در فرایند خلق ارزش توسط شرکت ها بوده ایم. گسترش تکنولوژی های قدرتمند ، سیستم های ارتباطی سریع، دسترسی سریع به اینترنت و جهانی سازی، برخی از تغییراتی است که حاضران در این قرن در صورتی که خواهان بهبود در کیفیت زدگی می باشند بایستی آنها را بکار ببندند.
در طول انقلاب صنعتی و تا همین اواخر ارزش ایجاد شده درکسب و کارها اساسا از طریق استفاده موثر از منابع فیزیکی حاصل می شده است . امروزه ارزش در سازمانها به صورتی فزاینده از طریق استفاده از دانش فنی عامل انسانی و عوامل نسبتا مشهودی مانند نام تجاری یا سیستم های اطلاعاتی حاصل می شود. به تولید ارزش از این منابع جدید عنوان کلی دانش اطلاق می شود. نکته قابل توجه اینکه دانش مقوله ای است که همیشه وجود داشته، اما اخیرا این دارایی به عنوان خالق اصلی ارزش معرفی شده است (همان منبع، ص18).
بر اساس نظریات لو[1] (2001) دو دلیل اصلی برای این تغییر در نگرش وجود دارد:
1- افزایش رقابت حاصل از جهانی شدن و افزایش خصوصی سازی
2- پدیدار شدن سیستم های اطلاعاتی جدید و پیشرفت های تکنولوژیکی
دانش انجام کار یک سازمان تحت عناوین متفاوتی نام گذاری می شود که در این بین مشترک ترین نام هایی که به چشم می خورد عناوین دارایی های نامشهود و سرمایه های فکری است. به دلیل کاربرد های زیاد این دو واژه ، در حال حاضر آنها را هم معنی می دانند. اما در اصل سرمایه های فکری را بایستی زیر مجموعه ای از دارایی های نا مشهود دانست. به عبارت دیگر، اقلام ناملموسی وجود دارند که به لحاظ منطقی بخشی از سرمایه فکری یک سازمان نیستند. شهرت یک سازمان نمونه ای از آن است. شهرت یک سازمان ممکن است یک محصول فرعی یا نتیجه کاربرد منطقی سرمایه های فکری یک سازمان باشد، اما نی تواند بخشی از آن محسوب شود. از زمان گذشته تمایز بین دارایی ناملموس و سرمایه فکری مبهم بوده است . دارایی های ناملموس تحت عنوان " سرقفلی" و سرمایه فکری به عنوان بخشی از سرقفلی در نظر گرفته شده اند.
در همین اواخر ، تعدادی از طبقه بندی های معاصر این تمایز را به طور مشخص با تقسیم سرمایه فکری به حوضه های سرمایه بیرونی ( مشتریان) ، سرمایه درونی ( ساختاری) و سرمایه انسانی تعدیل کرده اند. واژه دارایی های نامشهود ریشه در اصطلاحات حسابداری داشته و واژه سرمایه های فکری بیشتر به مباحث مربوط به مدیریت مربوط می شود.
این اصطلاح ( سرمایه فکری) توسط استیوارت[2] ( 1991) نیز به عنوان کلمه ای مترادف برای نامشهود ها به کار رفته است. دلیل نامیدن این اصطلاح به عنوان یک سرمایه به خاطر ریشه های اقتصادی آن است ، چرا که در سال 1969 توسط اقتصاد دانی به نام گالبرایت بعنوان یک فرایند ارزش آفرین و نیز به عنوان دسته ای از داراییها معرفی گردید.
سرمایه فکری نشان دهنده تفاوت های اساسی ما بین شرکت هایی است که در اقتصاد تأکید و توجه زیاد نسبت به جدید و قدیم فعالیت می کنند. در اقتصاد قدیم ارزش بازاری متکی بر دارایی های فیزیکی بوده ، در حالی که در اقتصاد جدید ارزش از طریق کاربرد سرمایه های فکری شرکت و دانش بوجود می آید . ظهور اقتصاد دانشی منجر به پایان بخشیدن دوران اهمیت نسبی دارایی های مشهود گردیده و به دنبال آن پارادایمی جدید که توجه زیاد به سرمایه فکری و دانش در آن دیده می شد پدید آمد (عالم تبریز ، 1388، ص19).
بر اساس تحقیقی که باروخ لو[3] در دانشگاه استرن نیویورک انجام داد مشخص گردیده که از سال 1929 تا به امروز رویکرد های مختلفی در مورد سرمایه گذاری بر روی دارایی ها دیده شده است. نتایج تحقیقات نشان داده که در سال 1929 تقریبا 70% از سرمایه گذاری های شرکت های آمریکایی اختصاص به داراییهای مشهود داشته و تنها 30% از مجموع سرمایه گذاریها بر روی نامشهودها بوده است.
محققی در پاسخ به این سوال که امروز در کجا قرار داریم و در حال تبدیل به چه چیزی هستیم می گوید:" ما در حال داخل شدن به یک جامعه دانش محور هستیم که در آن منبع اصلی اقتصاد، سرمایه، منابع اصلی و نیروی کار محسوب نمی شود بلکه منبع اصلی اقتصادی در این جامعه دانش است و خواهد بود." قرن 21 قرن اقتصاد دانشی نامیده شده است. قبل از اقتصاد دانشی، جهان بر مبنای اقتصاد تولیدی یا صنعتی اداره می شد. در این اقتصاد فاکتورهای تولید ارزش اقتصادی ، منابع فیزیکی مانند زمین ، نیروی کار ، پول ، ماشین و ... محسوب می شدند و ترکیبی از این فاکتورهای تولیدی برای اقتصاد ارزش ایجاد می کردند. در آن دوره استفاده از دانش بعنوان یک فاکتور تولیدی بسیار مهم بعنوان یک فاکتور تولید ارزش اقتصادی در سرمایه فکری محدود بود .اما در اقتصاد دانش محور، دانش با دارایی های فیزیکی محسوب می شود. خصوصیات اقتصاد دانش محور را از سه محور می توان نگریست:
1- در این اقتصاد تقاضا برای مصنوعات نامشهود ( خدمات ) افزایش پیدا می کند.
2- دارایی های نامشهود نسبت به عوامل تولیدی نقش پر رنگ تری به خود می گیرند.
3- قوانین تجاری جدیدی برای ارزش گذاری سازمان های تجاری در رقابت ظهور پیدا می کند.
که نمایانگر دارایی های بنیادی شرکت ها در سرمایه فکری این عصر همراه با توسعه سریع اقتصاد جهانی ، ( مانند ساختار ، فرایند ها، سیستم ها ، فرهنگ ، نام تجاری ، شایستگی ها و ارتباط با مشتریان) می باشد، به یک محرک بسیار حیاتی برای پایداری یک کسب و کار در محیط رقابتی امروز تبدیل شده و نقش منابع فیزیکی به حمایت از این سرمایه محدود گردیده است. در اقتصاد دانشی ، دانش بخش اعظم ارزش محصول و ارزش شرکت و همین طور حجم گسترده ای از منابع عمده و با اهمیت یک شرکت را دربر می گیرد. نوآوری در فرایندها و توسعه محصولات جدید که لازمه حیات یک سازمان و حفظ توانایی رقابتی در این اقتصاد به حساب می آید در نتیجه سرمایه های فکری حاصل می شود.
1- Lev
[2]- Stewart
[3]- Barokh lev