فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 41 صفحه
منابع کامل
رضایت زناشویی
تعریف رضایتمندی زناشویی
وینچ[1] ودیگران 1974معتقدند که رضایت زناشوئی ،انطباق بین وضعیتی که وجود دارد و
وضعیتی که مورد انتظار است میباشد (ذوالفقار ، 1380 ، ص64).
یکی از عوامل مهم در هر رابطه زناشویی رضایت خاطری است که زن و شوهر از آن احساس میکنند. میزان رضایت خاطر شما از رابطه زناشویی روی ارسال و دریافت پیام تاثیر میگذارد . شوهری که از ازدواج خود ناراضی است به حوادث منفی زندگی توجه میکند و از پیام همسرش برداشت منفی مینماید . در حالی که شوهر راضی از ازدواج برداشتهایش مثبت است (قراچه داغی ، 1379، ص83).
سه نوع اندیشهای که در روابط صمیمانه از اهمیت فراوان برخوردارند انتظارات از رابطة زناشویی یا معیارها، باورهای مربوط به روابط زناشویی و تبیین رفتار همسر هستند(قراچهداغی ، 1379، ص85).
ازدواج
رسول اکرم (ص) فرمودند: بعد از اسلام که بالاترین نعمتهاست ، همسر خوب و شایسته بزرگترین نعمت زندگی است.
بلوغ جنسی عبارتست از خواستههای فیزیولوژیکی یک فرد و ازدواج جوابی است به خواستهها و هرچه بین این دو سؤال وجواب فاصله بیشتر باشد عقدههای روانی بیشتر است و در اجتماعی که بلوغ را به علل کیفیات شهوانی و محرکهای معمولی یا بنابر خاصیت مصالح زودرس میسازند بحرانهای قلمداد شده فوقالعاده میشوندومخرب (پاکنژاد ، 1374 ،ص 103).
تعریف ازدواج
ازدواج ارتباطی است که دارای تمامیت بینظیر و گستردهای میباشد،ارتباطی که دارای ابعاد زیستی ، عاطفی ، روانی ، اقتصادی و اجتماعی است . به عبارت دیگر ،همزیستی زوجین در درون خانواده ، موجب چنان ارتباط عمیق و همهجانبهای میشود که بی هیچ شک و شبههای قابل مقایسه با هیچیک از دیگر ارتباطات انسانی نمیباشد به نحوی که قرارداد ناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است . بطور کلی ازدواج را میتوان عملی دانست که موجب پیوند دوجنس مخالف بر پایة روابط پایای جنسی میشود و با انعقاد قراردادی اجتماعی مشروعیت پیدا میکند (نجاتی ،1381 ، ص 23).
کارلسون[2] ازدواج را چنین تعریف میکند ، ازدواج فرایندی میباشد از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن که با تحــقق بخشیدن به بــرخی شرایط قانونی و برپاداشتن مراسمی برای
برگزاری زناشویی انجام میگیرد .کلودی استروس[3] ازدواج را بر خوردی دراماتیک بین فرهنگ و
طبیعت یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی میداند(همان منبع).
ازدواج رابطه نزدیکی است که میان مرد و زن برای مدت طولانی برقرار میشود بنابراین جوانان باید قبل از ازدواج شرایطی را که لازمه زناشویی موفقیتآمیز است در نظر بگیرند. این رابطه تنها بمنظور ارضای تمایلات آنی نیست بلکه زندگی آینده و خوشبختی زن و مرد و کودکان آنها بر اساس این پیوند قرار گرفته است و یکی از علل عمدة اختلالات روانی در کودکان گسسته شدن رابطة خانواده و یا اختلافات شدید خانوادگی است (شاملو، 1378 ، ص 60).
فوائد ازدواج
انتخاب و ازدواج با همسری مناسب یکی از عوامل مهم و مؤثر جهت رسیدن به خوشبختی است(نوروزی،1372، ص 44).
از فوائد ازدواج میتوان کسب استقلال،انس و آرامش ،حفظ عفت و مصونیت از گناه ،آرامش و تعادل اعصاب ، تولید و تکثیر نسل، تعاون در اطاعت و نیل به ثواب ، سلامت و امنیت اجتماعی را نام برد(نوروزی،1372، ص 45).
غزالی دانشمند بزرگ اسلامی ،در نکاح پنج قائده مستتر میباشد. اولاد،کم کردن شهوت،تدبیر منزل که مربوط به زنان است،کثرت تعداد خانواده سببی و نسبی(همان منبع).
ازدواج دختر و پسر ریشههای دوران کودکی
هر کس ممکنست عصبانی شود سهل است اما بحق خشمگین شدن و در حد واندازه معقول، در زمان مناسب،با دلیل موجه و به شیوهای مناسب ، ساده نیست (ارسطو ، به نقل از بلوچ ،1379 ،ص 11).
تحقیقات نشان داده که در دوران کودکی به پسرها و دخترها در زمینة کنترل عواطف خویش درسهای بسیار متفاوتی داده میشود . والدین بطور کلی بیشتر با دختر خود دربارة احساسات و عواطف بجز خشم صحبت میکنند تا با پسر خود . مثلا به دخترها اطلاعات بیشتری راجع به عواطف داده میشود تا به پسرها . زمانی که مادرها با دخترهای خود راجع به عواطف و احساسات بحث میکنند در مقایسه با پسرها با جزئیات بیشتری به این امر میپردازند . آنها معمولا با پسرهای خود در مورد علل و نتایج احساساتی شبیه به خشم بیشتر حرف میزنند و آنها را در این باره نصیحت میکنند(بلوچ ، 1379، ص 199).
دخترها در زمینة درک پیامهای عاطفی کلامی و غیر کلامی ، همچنین بیان احساسات خود و تبادل آن با دیگران به مهارت میرسند و پسرها بخوبی یاد میگیرند که در هنگام آسیب دیدن ، ترس ، گناه و ضعف هر چه کمتر دچار احساسات شوند . حس همدلی زنها خیلی قویتر از مردهاست.آنها حداقل خیلی بهتر از مردها میتوانند از طریق چهره ، لحن صدا و دیگر علائم غیر کلامی به احساسات درونی دیگران پی ببرند . بطور کلی درک احساسات یک زن از روی چهرهاش خیلی سادهتر از یک مرد است در حالیکه از لحاظ بروز عواطف در چهره هیچ تفاوتی بین پسرها و دخترهای خردسال وجود ندارد ولی همانطور که بزرگ میشوند این خصوصیت در پسرها کمتر شده و در دخترها افزایش مییابند زنان در مقایسه با مردان عواطف و احساسات را با شدت و ناپایداری بیشتری تجربه میکنند. از این لحاظ آنان عاطفیتر از مردان هستند . از اینها میتوان نتیجه گرفت که بطور کلی زنها هنگامی که وارد زندگی زناشویی میشوند برای ایفای نقش مدیر عواطف و احساسات کاملا تعلیم دیدهاند در حالیکه مردها از اهمیت این امر برای حفظ بقای رابطه زناشویی درک کافی ندارند(بلوچ ،1379، ص201).
در تحقیقی که بر روی 264 زوج انجام گرفت براستی مهمترین عنصر برای زنان نه مردان در رضایت از روابطشان این حس بود که ارتباط خوبی با شوهرشان داشته باشند. تدهوستون[4] روانشناس دانشگاه تکزاس بیان میکند از دیدگاه زنها صمیمیت و نزدیکی یعنی گفتگو راجع به مسائل بویژه در مورد خود رابطة زن و شوهر. مردها روی هم رفته درک نمیکنند که زنهایشان از آنها چه میخواهند ، آنها میگویند من از او میخواهم که به اتفاق هم کاری انجام دهیم ولی همة کاری که او میخواهد انجام بدهیم اینست که بنشینیم و حرف بزنیم (همان منبع).
در حقیقت موضوعات خاصی از قبیل تعداد دفعات رابطة جنسی ، نحوه تربیت فرزندان و یا مقدار پسانداز و قرض هیچکدام نمیتوانند باعث ایجاد یا متلاشی شدن پیوند زناشویی شوند بلکه عاملی که سرنوشت یک زندگی مشترک را رقم میزند اینست که زن و شوهر چگونه راجع به رنجشها ،دلخوریها و مسائل آزاردهنده فیمابین بحث و گفتگو میکنند حتی توافق در مورداینکه چگونه مخالفت خود را ابراز کنیم میتواند راهی برای بقای زندگی زناشویی باشد. زن و شوهر باید در هنگام برخورد با احساسات و عواطف سخت و انعطاف ناپذیر یکدیگر بر تفاوتهای درونی مربوط به جنسیت خود غلبه کنند . شکست دراین زمینه زن و شوهر را درمقابل شکافهای عاطفی که میتوانند نهایتا رابطة آنها را از هم بگسلانند آسیب پذیر میکند . چنانچه یکی از طرفین یا هر دو آنها در زمینه هوش عاطفی دچار نقص و کمبودی باشند آنگاه شکافهای عاطفی به احتمال زیاد گسترش مییابند(بلوچ ،1379، ص 203).
گتمن دریافته است که یــکی از نخستین پیامــهای هشداردهنده راجـع به در خـطر بودن
زندگی زناشویی انتقاد تند و بیرحمانه طرفین از یکدیگر است . دریک رابطه زناشویی سالم زن
و شوهر بطور آزادانه از هم انتقاد میکنند. اما غالبا در لحظات خشم است که گلایهها به روشی مخرب و به شکل تهاجم به شخصیت همسر بیان میشوند(بلوچ، 1379،ص 204).
تفاوت بین انتقاد از شخصیت و گلهگذاری از عملکرد فرد بسیار ساده است در گلهگذاری اصولی ، مرد از عمل زن انتقاد میکند و احساس خود را در این مورد بیان میکند اما در انتقاد از شخصیت اعتراض را تبدیل به حملهای همه جانبه به طرف مقابل میکند . دراین روش انتقاد باعث میشود شخص احساس شرم کند و فکر کند مورد تنفر و سرزنش دیگران است و رنج میبرد . همة اینها به احتمال زیاد بجای آنکه وی را ترغیب کند که رفتار خود را تصحیح کند باعث میشود به واکنش تدافعی روی بیاورد(بلوچ ، 1379، ص 205).
[1] - winch
[2] - G.Karlsson
[3] - C.Leui - Strauss
[4] - Huston