دانلود تحقیق خلاقیت و هوش هیجانی

دانلود تحقیق خلاقیت و هوش هیجانی

فرمت ورد قابل ویرایش

شامل: 90 صفحه

 

خلاقیت و هوش هیجانی

مقدمه

در گذشته، هیجانات را پر هرج و مرج، اتفاقی، غیر عقلانی و ناپخته می­دانستند و هیجان و عقل را  متضاد یکدیگر می دانستند. امروزه برخلاف تصور گذشته، هیجانات و عقل در مقابل یکدیگرنیستند بلکه هیجانات و احساسات می توانند در خدمت عقل عمل کنند (اکبر زاده،1393). همگام با رشد سریع صنایع و فن آوری تکنیکی امروزه توجه ویژه ای نیز به بعد انسانی و تلویحاً روانشناختی کار شده است صاحبان صنایع با سرمایه گذاری های کلان سعی دارند با ایجاد شرایط فیزیکی و روانی مناسب برای کارکنان خود، آن ها را در انجام بهتر و دقیق تر وظایف خود یاری دهند تا اهداف اصلی و از جمله مهمترین آن ها (افزایش بهرهوری) آسیب نبیند. یکی از جدیدترین پدیده هایی که در این حیطه مورد توجه قرار گرفته، موضوع هوش هیجانی است.

به باور بسیاری از صاحب نظران هوش هیجانی یکی از جدیدترین تحولات و ابداعات بشری در درک رابطهی بین تفکر و هیجان است (Wong & Law , 2012). از پیشگامان این تحولات در حوزه هوش میتوان به گاردنر[1] (1983) اشاره کرد و در حوزه ی هیجان از کشفیات زوزف لی دوکس[2] نام برد، اما این تحولات به مطرح شدن هوش هیجانی توسط سالووی و مایر (1990) برمی گردد که آشکارا بر در هم تنیدگی هوش و هیجان تأکید می کنند و از نظر آن­ها هوش هیجانی عمدتاً به عنوان توانایی فرد در بازنگری احساسات و هیجان های خود و دیگران ، تمایز قایل شدن میان هیجان ها و استفاده از اطلاعات هیجان ها در حل مسأله و نظم بخشی رفتار تعریف می شود (Mayer & Salovey,1997).

گلمن (1998) هوش هیجانی را ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساسات و هیجانات خود و دیگران، برای برانگیختن خود و کنترل مؤثر احساسات و استفاده از آن ها در روابط با دیگران می­داند.

گلمن بر نیاز به هوش هیجانی در محیط کار یعنی محیطی که اغلب به عقل توجه می­شود تا قلب و احساسات تمرکز می­کند او معتقد است نه تنها مدیران و روسای شرکت­ها نیازمند هوش هیجانی هستند بلکه هر کس که در محیط سازمان کار می کند نیازمند هوش هیجانی است. در حرکت به سطوح بالای سازمان اهمیت هوش هیجانی در مقایسه با هوش عقلی افزایش می یابد. در این زمینه گلمن و همکاران او معتقدند که هوش هیجانی در تمامی رده­های سازمانی کاربرد زیادی دارد اما در رده مدیریتی اهمیتی حیاتی می­آید (عرب و همکاران، 1390).

 به نظر مایر و همکاران (1385) تحقیق­های علمی قابل ملاحظه­ای در این زمینه صورت گرفته است  (Ciarrochi ,2013)، مطالعات نشان می­دهد که هوش هیجانی کارکنان با عملکرد آنها رابطهی مثبتی دارد و این رابطه در مورد مدیران معنادارتر است(اعتباریان و امیدپناه، 1391). با وجود آن که مفهوم هوش از جمله مفاهیمی است که از گذشته تا حال مورد توجه بوده است ، اما نکته مهم این است که در واقع از آغاز مطالعه ی هوش غالباً بر جنبه های شناختی آن نظیر حافظه، حل مسآله و تفکر تأکید داشته است، در حالی که امروزه نه تنها جنبه های غیر شناختی هوش مثل توانایی های عاطفی ، هیجانی، شخصی و اجتماعی مورد توجه اند، بلکه در پیش بینی توانایی فرد برای حوزه های هوش و هیجان رخ داده دیدگاه های سنتی را زیر سوال برده و بر ارتباط نزدیک و در هم تنیده ی هوش و هیجان تأکید نموده است (Mayer & Salovey. 1997).

 

تعاریف و مفاهیم هوش هیجانی

همزمان با توسعه ی مفهوم هوش هیجانی و گستره ی سازمان و مدیریت و مطرح شدن آن به عنوان یک توانمندی دارای اهمیت انسانی، تعاریف متفاوتی از آن نیز ارائه شده است، صاحب نظران، هوش هیجانی را با توجه به ویژگی­ها و کارکردهای آن به صورت زیر تعریف کرده اند:

هوش هیجانی اشاره به رفتارهای مربوط به احساسات و توانائی­های خود ادراک دارد (Cleveland, 2014). شامل توانایی شناسایی و درک احساسات، با استفاده از احساسات برای تسهیل شناخت، عواطف، درک و مدیریت احساسات می باشد (Schneider et al,2011). از نظر بارون[3]، هوش هیجانی آرایشی از استعدادهای غیر شناختی، قابلیت ها و مهارت­هائی است که توانائی فرد در سازگاری با شرایط و فشارهای محیطی را افزایش می­دهد (طبری و قربانی، 1390). هوش هیجانی فرد را از نظر هیجانی ارزیابی می کنند، به این معنی که فرد به چه میزانی از هیجان­ها و احساسات خود آگاهی دارد و چگونه آن ها را کنترل و اداره می کند (ناظم و لاجوردی،1390). از نظر سالووی و مایر ، هوش هیجانی عمدتاً به عنوان توانایی فرد در بازنگری احساسات و هیجان های خود و دیگران ، تمایز قائل شدن میان هیجان ها و استفاده از اطلاعات هیجان ها در حل مسأله و نظم بخشی رفتار تعریف می شود (Mayer & Salovey,1997). از دیدگاه گلمن هوش هیجانی شامل ظرفیت فرد برای قبول واقعیات، انعطاف پذیری، توانایی حل مشکلات، توانایی مقابله با استرس و تکانه ها تعریف می­شود. بنابراین گلمن هوش هیجانی را توانایی حفظ­انگیزه، پایداری در مقابل ناملایمات، کنترل در مقابل تکانش ها، به تعویق انداختن کامیابی، همدلی با دیگران و امیدوار بودن می­داند (آقایار،1391). در تعریف دیگری گلمن اشاره می کند هوش هیجانی مهارتی است که دارنده­ی آن می تواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کند، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی تاثیر آن­ها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه­ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد (دوستار،1389). بار آن در تعریف خود ازهوش هیجانی آن را مجموعه­ای از مهارت­ها، استعدادها و تواناییهای غیرشناختی می­داند که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می­دهد (طبری و قربانی، 1390). از دیدگاه بارون1 (1996)، هوش هیجانی یک نمونه از شایستگی­های هیجانی و اجتماعی است که تعیین می کند ما نسبت به دیگران و در کنار آمدن با فشارهای و تقاضاهای روزانه به چه خوبی می­توانیم خودمان را درک و بیان نمائیم. گاردنر در تعرف خود از هوش هیجانی، معتقد است که هوش هیجانی توانایی فرد در شناسایی و ابراز هیجان­ها در خود و دیگران است (آقایار و شریف درآمدی،1391). تاکر[4] (2000) هوش هیجانی را توانایی درک عواطف خود و دیگران و تمایز بین آن­ها را برای جهت دهی فکر و عمل تعریف کرد ( دهکردی،1393). ویسینگر[5] هوش هیجانی را هوش به کارگیری عاطفه و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط مؤثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام کار برای ارتقای نتایج می­داند (Wong & Law. 2012).

[1] Gardner

2 Deux

[3] Baron

[4] Tucker

[5] Visinger



خرید و دانلود دانلود تحقیق خلاقیت و هوش هیجانی